198.jpg - 18.16 kBدکتر سید حسین فتاحی معصوم، متولد1327 در شهر مقدس مشهد، فوق تخصص جراحی قفسه سینه ( توراکس ) و استاد تمام وقت دانشگاه علوم پزشکی مشهد از جمله چهره های متعهد و نامدار در این مجموعه دانشگاهی است که علیرغم نائل آمدن به درجه بازنشستگی در اواخر دهه‌ی 90، همچنان در سنگر خدمت به بیماران و آموزش نیروهای متخصص مشغول به فعالیت می باشد. این استاد پیشکسوت که دوران تحصیل در دانشگاه و سالهای آغازین خدمت در حرفه مقدس پزشکی را، همزمان با ایام پر التهاب شکل گیری انقلاب اسلامی و دوران 8 ساله‌ی جنگ تحمیلی پشت سر گذاشته، با کوله باری از خاطرات تلخ و شیرین و البته درس آموز، میهمان ما در این گفتگو هستند تا به همه دغدغه مندانِ اعتلاء و پیشرفت ایران عزیز و بویژه نسل جوان این پیام حکیمانه را برسانند که : " کشور بزرگ ایران با تمدنی چند هزارساله و برخورداری از فرهنگ غنی اسلامی، در بسیاری از عرصه ها و از جمله دانش پزشکی، همواره پیشگام و در مسیر تکامل بوده و علیرغم همه کمبودها، تحریم ها و سختی ها این حرکت پویا و رو به جلو همچنان ادامه دارد؛ پس با همه فراز و فرودها و تلخی و شیرینی ها، باید در این کشور ماند و برای آبادانی آن تلاش کرد ."

وبدا: با سپاس از حضور شما استاد گرامی در این گفتگو، لطفا در مقدمه بحث بیوگرافی مختصری از خود عنوان بفرمایید؟

من دکتر سید حسین فتاحی معصوم هستم، متولد 1327 در شهر مقدس مشهد ( محدوده خیابان طهران)، تحصیلات ابتدایی تا متوسطه را در مشهد سپری و پس از اخذ دیپلم به خدمت سربازی رفتم، شش ماه جهت آموزش نظامی در مشهد بودم و بعد به سپاه دانش و روستاهای الموت قزوین منتقل شدم. سال 1349 که خدمت سربازی پایان یافت، به مشهد آمدم و تقریبا یک سال پشت کنکور بودم تا اینکه سال 1350 در دانشگاه مشهد پذیرفته شدم، سال اول را در مرکز تعلیمات بودیم و در سال دوم بر اساس نمراتی که در سال اول کسب کرده بودیم، جذب رشته‌های مختلف شدیم. خوشبختانه من هم با توجه به نمراتی که کسب کرده بودم، توانستم جز ۸۰ نفر اول دانشکده، وارد رشته پزشکی شوم.

وبدا: سالهای تحصیل شما در رشته پزشکی ( دوره عمومی و تخصص) مصادف با دوران پیروزی انقلاب بود، در این خصوص نیز توضیحاتی بفرمایید؟

سال 1358 که انقلاب پیروز شد، ما دوره اینترنی را می گذراندیم و در آن ایام چون درگیری‌ها هنوز در مشهد ادامه داشت، مجروحین زیادی را به بیمارستان منتقل میکردند و ما آنها را ویزیت می‌کردیم. من همان سال ۵۸ فارغ التحصیل شدم و بعد دوره تخصصی را در رشته جراحی آغاز کردم و در سال 1364 فارغ التحصیل و بلافاصله در دانشگاه مشهد استخدام شدم.

در ادامه سال 1375 برای گذراندن دوره فوق تخصص به تهران رفتم و تحصیل در رشته فوق تخصصی قفسه سینه را شروع کردم. همچنین سال 1385برای طی یک دوره ۶ ماهه به دانشگاه هاروارد آمریکا رفتم و در یکی از بیمارستان‌های این شهر دوره تحقیقاتی را گذراندم و پس از بازگشت، از آن زمان تاکنون به عنوان استاد در دانشگاه مشهد مشغول به کار بوده و هستم، البته در حال حاضر چند سالی است که بازنشسته شدم اما همچنان در خدمت دانشگاه هستم.

از جمله اتفاقات دوران پیروزی انقلاب که در ذهن من باقی مانده درگیری‌های متعدد در مشهد و انبوه مجروحانی بود که به بیمارستان منتقل می شدند و به خاطر آنها گاهی حتی فرصت نمی‌کردیم به منزل برویم. در تاریخ هفتم و هشتم آبان58 تحصنی در دانشگاه انجام شد و عده‌ای به باشگاه دانشگاه که مسجد کنونی بیمارستان قائم(عج) است رفتند و شخص آیت الله خامنه‌ای هم آمدند و عکس شاه را پایین آوردند و عکس امام را بر دیوار نصب کردند. ۴۸ ساعت این تحصن ادامه داشت و جمعیت عظیمی ( که روزنامه‌ها نوشته بودند حدود ۵۰ هزار نفر ) به مسجد بیمارستان آمده بودند. در این ۴۸ ساعت تقریباً کار جدیدی در مشهد اتفاق افتاد، چون این شهر یک جای متمرکز نداشت و بیمارستان قائم(عج) محل تمرکز تمام شهر شده بود. مرحوم هاشمی نژاد در آنجا سخنرانی کردند و همینطور آیت الله طبسی و دیگران... لذا یک حرکت فرهنگی جدید در دانشگاه شکل گرفته و پایه‌های آن گذاشته شد. ۲۹ آبان هم در بیمارستان امام رضا(ع) راهپیمایی انجام شد و ساواک دو تن از اساتید ما را بازداشت کردند ، ما شب هنگام تحصن کردیم و آقای دکتر روحانی که رئیس دانشکده پزشکی بود هم بازداشت شد. روز بعد آنها را آزاد کردند و 30 آبان ۵۷ به حرم  مطهر حمله کردند.

در آن ایام بیمارستان‌های قائم(عج) و امام رضا(ع) و دانشکده پزشکی و دانشگاه محل تجمع و پایگاه شده بود. ۲۳ آذر مجدداً به بیمارستان امام رضا(ع) حمله کردند و دو هفته در آنجا تحصن شد و لذا عرصه پزشکی محور حرکت مردم شده بود و روپوش ما شده بود؛ نماد و مردم به آن احترام خاصی می‌گذاشتند که این برای مشهد برکاتی ایجاد کرد. از مجموع ۸۰ نفر دانشجویان پزشکی ۲۳ نفر را ساواک بازداشت کرده بود، من و همسرم را هم دو هفته بازداشت کردند و چون مدارکی را از ما نتوانستند بگیرند و من آنها را پنهان کرده بودم، در نهایت ما را آزاد کردند و بعد که انقلاب پیروز شد، ما دوره تخصص را آغاز کرده بودیم که همزمان شد با آغاز دوره جنگ تحمیلی از آن طرف انقلاب فرهنگی شد و دانشگاه‌ها به مدت دو سال تعطیل شد و من به تهران رفتم و در ستاد انقلاب فرهنگی برای برنامه‌ریزی مسائل دانشگاهی فعالیت میکردم.

وبدا: از دوران دانشجویی خود و شرایط تحصیل در آن زمان توضیحاتی بفرمایید؟

 سال 1350 که ما به دانشکده آمدیم، مبلغ ۱۰۵۰ تومان از دانشجویان شهریه می‌گرفتند! پدر من  ناگزیر حقوق سه ماهش را که ۴۰۰ تومان می شد برای شهریه من پرداخت کرد و به این ترتیب من توانستم به دانشکده بیایم. آن زمان ناهار هم به دانشجویان مشهدی داده نمی‌شد و متاسفانه در اطراف دانشکده سوپر مارکت و رستورانی هم نبود. ناچاراً ما برای اینکه گرسنه نمانیم از دانشجویان غیر مشهدی کسی را پیدا می‌کردیم و و مثلاً اگر غذای پلویی داشت آن را با نان می‌خوردیم. وام هم به دانشجویان مشهدی داده نمی‌شد و لذا شرایط اقتصادی برای ما بسیار سخت بود. وسیله نقلیه هم تنها دوچرخه من و دوستم بود که معمولاً جلوی درب دانشکده می‌گذاشتیم و هر کدام از دانشجویان که می‌خواستند جایی بروند، از دوچرخه ما استفاده می‌کردند. کتابی هم وجود نداشت و ما معمولا جزوه می‌نوشتیم و با یکدیگر تبادل می‌کردیم. تنها یک کتاب گایتون موجود بود که عموما دست به دست می‌چرخید. این شرایط را مقایسه کنید با وضعیت حاضر... خوشبختانه امروز دانشجویان ما با دسترسی که به اینترنت دارند در واقع به همه منابع و کتاب‌ها دسترسی دارند و جدیدترین مطالب را دریافت می‌کنند.

در آن زمان به دلیل وضعیت سیاسی کشور و اعتراضات و اعتصابات دانشجویی کلاس های ما گاهی تعطیل می شد مثلا سال ۱۳۵۲ به خاطر دارم که در مناسبت ۱۶ آذر تعدادی از دانشجویان سر و صداهایی به راه انداختند که سبب مشکلاتی شد و و دو نفر از همکلاسی‌های ما توسط ساواک بازداشت شدند. در ادامه دانشجویان اعتصاب کردند و خواستار آزادی این دو نفر شدند و به همین دلیل فردی که از تهران به عنوان رئیس جدید دانشگاه مشهد منصوب شده بود در پاسخ به اعتراض دانشجویان، همه ۸۰ نفر دانشجویان کلاس را نمره صفر دادند و و ما یک سال عقب افتادیم. رئیس دانشکده در آن زمان مرحوم آقای قوام نصیری بودند که اکنون اسم ایشان روی دانشکده بهداشت گذاشته شده و بسیار مرد بزرگ و برجسته ای بود؛ با لهجه مشهدی... من با توجه به اینکه نماینده دانشجویان بودم، خدمت ایشان می‌رفتم و صحبت می‌کردم که ببینم تکلیف چیست، خوشبختانه ایشان ما را درک می‌کرد و می‌فهمید شرایط ما را... و با همان لهجه مشهدی می‌گفتند: بگو دانشجویان بروند سر کلاس، من کارهایشان را درست می‌کنم. من هم پیام ایشان را به دانشجویان رساندم اما دانشجویان می‌گفتند شما سازش کرده‌ای. ولی من به آنها اطمینان دادم که حرف دکتر قوام نصیری اصطلاحا دو نمی‌شود و قطعاً به قول خود عمل می‌کنند. در نهایت قرار شد بین دانشجویان رای گیری شود که خوشبختانه حرف من رای آورد و کلاس‌ها تشکیل شد و پس از کلاس‌ها به دوره بالینی آمدیم . دکتر قوام نصیری که معتقد بود کسی در دانشگاه حرفش را گوش نمی‌کند در نهایت استعفا داد. اما قبل از رفتن ایشان، من موفق شدم که یک وام دانشجویی به مبلغ ۲۰۰ تومان از طریق ایشان از دانشگاه بگیرم که با این مبلغ در سال ۵۳ با یکی از دانشجویان همکلاسی که تنها چادری کلاس ما بودند ازدواج کردم و شدیم سمبل دانشجویان و عده‌ای از همکلاسی‌ها نیز پس از آن ازدواج کردند. در واقع ما زندگی مشترک و تحصیل را همزمان با هم پیش می‌بردیم.

وبدا: کاری که در حال حاضر خیلی از دانشجویان از انجام آن واهمه دارند...

بله، اکنون دانشجویان ترجیح می دهند درس را تمام و بعد ازدواج کنند، اما بنده به این دانشجویان توصیه می‌کنم، منتظر نباشید تا فارغ التحصیل شوید و همچنان که تحصیل می‌کنید زندگی مشترک را هم تشکیل دهید چون پزشکی فارغ شدن و تمام شدن ندارد. شما با این رشته باید زندگی کنید. متاسفانه اکنون جوانان ما این موضوع را نمی‌دانند و یا نمیپذیرند؛ در حالی که ما در همان شرایط سخت اقتصادی توانستیم زندگی مشترک را تشکیل دهیم.

وبدا: در آن زمان چه تعداد دانشجو جذب رشته پزشکی می شدند؟

کل دانشجویانی که در سال‌های قبل از ۵۷ جذب می‌شدند، ۷۵۰ نفر دانشجوی پزشکی بودند که این رقم بعد از انقلاب به ۴هزار نفر رسید و اکنون هم بیشتر از این رقم شده است. در سالهای بعد از انقلاب یک تحولی در پزشکی اتفاق افتاد. بعد از انقلاب فرهنگی که دانشگاه‌ها باز شد نگاه جدیدی آمد و در کنار مسائل فرهنگی، تاریخی و ... همچنین در بحث پزشکی نیز تحولات خوبی اتفاق افتاد. اکنون ما بزرگترین عمل‌های پیوند را در کشور انجام می‌دهیم؛ پیوند کبد ریه، کلیه قلب و ... این عمل‌ها در دنیا بی‌نظیر است و کشوری که توانایی انجام این عمل‌ها را دارد، قطعاً توان پزشکی آن بسیار بالا است.

 علی رغم همه مشکلاتی که وجود دارد، اما هیچ چیز مانع کار پزشکان نشده است. تا قبل از انقلاب این پیشرفت‌های وسیع وجود نداشت و رشته‌ها خیلی ساده و آموزش‌ها در حد اولیه بود، امروز باعث افتخار است که ما به مرحله‌ای رسیدیم که پیوند عضو انجام می‌دهیم. برای ریزترین مسائل دانشگاه، هیئت علمی و تخصص‌های مختلف داریم. ببینید که رشته‌های مختلف چقدر شاخه شاخه و متنوع شده است. در واقع ریشه ۴۰ ساله انقلاب است که کلی شاخه زده و این نماد پزشکی را ما باید مدافع باشیم و کار کنیم. جوانان هم بدانند که ما از کجا به کجا رسیدیم. درختی که کم ریشه بود، اکنون یک درخت پهناور و تنومند است که تخصص‌های مختلف را در خود جای داده و دانشگاه‌ها به شدت توسعه یافته در حالی که آن زمان چند دانشگاه فقط در شهرهای بزرگ تهران شیراز، مشهد بود و در شهرهای کوچک اصلاً دانشگاهی وجود نداشت. علی رغم همه کمبودها و مشکلات این اتفاقات خوب افتاد و البته این رخدادها صرفاً منحصر به داخل نیست، چون وقتی شما یک نظام ارزشی را در منطقه‌ای که نفت دنیا، گاز دنیا و ثروت دنیا را دارد، ایجاد می‌کنید و یک فرهنگ با قدمت چند هزار ساله را که همانا فرهنگ اسلامی است، به تمدن ایرانی که شخصیت هایی همچون کوروش، داریوش، ابو علی سینا و زکریای رازی و... را در دل خود دارد، گره می زنید این، یک فرهنگ غنی را ایجاد می‌کند که در منطقه سرآمد است و دنیا چنین فرهنگی را نداشته و ندارد. آمریکا با آن همه پیشرفت علمی و تکنولوژی تنها ۳۰۰ سال تاریخ فرهنگی دارد، کشورهای دیگر هم همینطور و هر چند با پیشرفتی که در تکنولوژی داشتند سعی می‌کنند که فرهنگ خود را هم از طریق آن به ما غالب کنند؛ در حالی که ما یک ملت متمدن هستیم و فرهنگ غنی داریم. لذا دانشجویان ما نباید متاثر از این پیشرفت تکنولوژی سایر کشورها، احساس عقب ماندن کنند. ما کشور پیشرفته‌ای هستیم و در حوزه فرهنگ حافظ، مولوی، سعدی را داریم. در عرصه‌های دیگر هم همینطور... همه این‌ها افتخارات یک کشور هستند. دانشجویان ما باید سوابق این انسان‌های بزرگ را ببینند و مطالعه کنند و تاریخ بخوانند تا ببینند از کجا به کجا رسیده‌ایم. همچنین دانشجویان باید از موضوعات شناخت پیدا کنند که شناخت پدیده ها، به درک بهتر آن کمک می‌کند و بعد از آن بروند مطالعه کنند و موقعیت ایران را در جهان و منطقه بفهمند. پیشرفت‌ها را مقایسه کنیم با گذشته... اینکه ما دانشجویان زمانی جزوه می‌نوشتیم و اکنون در جیب دانشجوی ما کتاب است این نشان می‌دهد تا چه حد پیشرفت انجام شده و هرچند که این پیشرفت جهانی است اما بالاخره ما هم، هم مسیر با این پیشرفت پیش رفته‌ایم. پیشرفت‌های علمی هم که عرض شد انجام شده و قانون شده نشان می‌دهد که چقدر پیشرفت کرده‌ا،یم البته خیلی چیزها هم هنوز به زمین مانده و باید تلاش کرد. پایه ریزی یک کشور اسلامی و متمدن در این مملکت انجام شده اما هنوز دیوارهای آن که اقتصادش ، هنرش، روابط اجتماعی ، سیاست خارجی است ساخته نشده این‌ها را ما باید بسازیم و در نهایت سقف آن گذاشته شود تا به عنوان یک نماد در دنیا معرفی شویم. ما در منطقه یک کشور قوی هستیم. آن هم در شرایطی که تحریم هستیم و اگر پول‌های ما آزاد شود، خیلی از این مشکلات مالی جامعه و فقر برداشته خواهد شد.

در همین تاریخ ۵۰ سال گذشته اگر دقت کنیم و مقایسه کنیم با زمان حال متوجه می‌شویم که چقدر همه چیز تغییر و تحول داشته است، امروز در هر خانه‌ای یک یا دو دانشجو وجود دارد در حالی که در آن زمان من تنها فرد دیپلمه در محله سکونت مان بودم. کسی نمی‌توانست درس بخواند. ایران تنها کشور با حکومت دینی و اسلامی است که دین بر تمام امورات آن حاکم است و قانون اساسی آن نیز بر پایه دین است. در کشورهایی مثل ترکیه، عربستان و امارات دین حاکم بر مسائل کشور نیست و هرچند که مردم مسلمان هستند، اما دین در قانون اساسی آنها نقشی ندارد یا مثلاً قانون اساسی فرانسه لائیک است و  قانون اساسی آمریکا هم ۲۲۰ سال قبل نوشته شده و قدیمی‌ترین قانون اساسی است که به آن ملحقاتی هم اضافه شده است. اما ما یک قانون اساسی جدید نوشته‌ایم که با ساختارهای دنیا تطبیق دارد و خیلی از مسائل را در نظر گرفته و البته چون دین بر آن حاکم است، باید دین را به روز کرد، یعنی مسائلی را که قرآن کریم در ۱۴۰۰ سال قبل فرموده اکنون می‌توانیم به اقتضای شرایط روز قوانین را از آن استخراج کنیم.

من همیشه به دانشجویان می‌گویم که مستندترین سند بین المللی در دنیا متعلق به ما مسلمانان است که همانا قرآن است. نه تورات و نه انجیل هیچکدام مستند، نیستند و بعداً نوشته شده‌اند. چرا دشمنان قرآن را آتش می‌زنند؟ چون می‌دانند که این سند و این تاریخ دنیا در دست ما است. بنابراین ما باید مسائل دینی را به تناسب شرایط روز در جامعه پیاده کنیم، مثلاً همان ابتدای انقلاب ما اعلام کردیم که برای درس دادن تشریح، باید جسد یک فرد را داشته باشیم تا این کار را انجام دهیم، در صورتی که طبق فتوای همه عالمان دین، تشریح جسد مسلمان حرام است. ما این موضوع را به آیت الله بهشتی اعلام کردیم که در آن زمان رئیس قوه بودند و ایشان به حضرت امام (ره) اعلام کردند و امام فتوا دادند که چنانچه فرد رضایت دهد و جسد متعلق به غیر مسلمان نباشد مشکلی ندارد. بعد استدلال کردیم که چون نجات انسان‌های بعدی در گرو این کار است و دانشجو چنانچه خوب آموزش نبیند می‌تواند به بیماران و انسان‌های بعدی آسیب بزند ناچار به این کار هستیم، لذا اجازه دادند که این کار انجام شود. بعد از آن برخورد کردیم به موضوع پیوند اعضاء، برای این موضوع هم ۱۵ سال طول کشید تا ما پس از بحث‌ها و مباحث مختلف پیرامون مرگ مغزی ( که متخصصین آمدند و صحبت کردند ) توانستیم به نتیجه ی حاضر برسیم و در واقع به جای معارضه با دین، گفتمان کردیم و نتیجه این شد که در صورت رضایت فرد (در زمان حیات) یا اطرافیان و خانواده او ما اجازه داریم که پیوند عضو را انجام دهیم به همین موضوع پیوند امروز یکی از نمادهای پیشرفت علم پزشکی در دنیا است.

وبدا: نگاه شما به علم پزشکی و بیمار چیست؟

ما امروز دو ابزار داریم؛ یک بحث علم پزشکی است و یک بحث روش زندگی است که همان دین است. این دو نباید از یکدیگر جدا شود دانشجو نباید فکر کند که عالِم شد پس همه چیز می‌داند و همه کار می تواند انجام دهد..او باید بداند که دست انسان را ما خلق نکردیم بلکه مرض آن را می‌ دانیم و اگر میخواهیم به درون بدن او برویم این اجازه می‌خواهد. من به عنوان جراح باید از فرد اجازه بگیرم تا به بدن او وارد شوم و جراحی را انجام دهم، آیا ما می‌توانیم بدون اجازه صاحبخانه وارد فضای منزل او شویم. در مورد بدن انسان هم همینطور است. دانشجو باید بداند که در مواجهه با مریض با یک انسان سر و کار دارد نه با یک کالا. همانطور که قرآن کریم می‌فرماید: اگر کسی انسانی را به ناحق بکشد گویی بشریت را کشته و اگر کسی را نجات دهد گویی که بشریت را نجات داده و خدمت به بیماران در واقع خدمت به بشریت است و با این دید باید به حوزه پزشکی بنگریم. انسان ماشین نیست که بخواهیم لوازم یدکی آن را تهیه کنیم و جایگزین کنیم. بلکه انسان یک موجود الهی است و مسجود فرشتگان. لذا خودش، جسدش، زندگی و حیات و ممات او احترام دارد و خدمت به او بسیار ارزشمند است ارزش معنوی آن بسیار بالا است .

البته قانون و شرع نیز برای پزشک این حق الزحمه را می‌داند که به صورت مشروع حق و نتیجه خدمت و تلاش خود را دریافت کند،. اما حرف بنده این است که نسل جوان نباید به انسان‌ها به چشم یک کالا بنگرد بلکه به عنوان یک موجود محترم و مخلوق خدا ؛ چه غنی یا فقیر، نگاه یکسان به افراد داشته باشند.

وبدا: به نظر شما شرایط علم پزشکی و درمان در کشور ما در په سطحی است؟

پیشرفت های این عرصه واقعا چشمگیر است... ما اکنون اهدای جنین انجام می‌دهیم، در حالی که مسائل ارث و سایر موضوعات دیگر به دنبال آن پیش می‌آید که همه این‌ها باید حکم فقهی آن مشخص و به قانون تبدیل شود و اکنون این کار انجام شده یعنی ما مثلاً در بحث پیوند اعضا قانون داریم در بحث سقط درمانی قانون داریم. چنانچه مادر جانش در خطر باشد در مورد آن قانون داریم، در مورد ivf و اهدای جنین به زوجین نابارور قانون تهیه شده و مترقی است و هر جای دنیا که ترجمه کنید، قابل قبول است. من عکس‌های همین پیوند اعضاء را به بچه‌های ایرانی در بوستون آمریکا نشان دادم تعجب کردند ( البته نه اکنون در سال ۸۵ ) و  با شگفتی می‌گفتند که این همه پیشرفت صورت گرفته است؟ متاسفانه از ما چهره بدی در دنیا ساخته‌اند و تصور می‌کنند که ما یک کشور عقب مانده هستیم و متاسفانه دانشجوی ما هم  اطلاعات غلط را دریافت می‌کند و تصور می‌کند که هجمه‌ای که دنیا بر علیه ما دارد درست است. اما باید بداند که ما یک کشور پیشرفته هستیم همینطور در ساختار علمی. طبیعی است که اگر تحریم های ظالمانه نباشد و پول و امکانات ما را بدهند، اینجا بهشت خواهد شد. دانشجو باید درک کند که یک فشار جهانی متوجه ماست و درس را آگاهانه بخواند.

وبدا : چه توصیه ای به افرادی دارید که مهاجرت کردند یا قصد مهاجرت دارند؟

افرادی که برای دانش به کشورهای دیگر می‌روند باید برگردند و به ملت خود خدمت کنند. همانطور که ما رفتیم، آموختیم و برگشتیم. اینکه تصور کنیم، برویم در یک کشور دیگر و از مسائل مملکت خود را خلاص کنیم این تصور اشتباهی است. شما در هر حال به ملت و مملکت خود وصل هستید و در نهایت باید برگردید. خود من زمانی که در هاروارد بودم دو تن از اساتیدی که در آنجا تدریس می‌کردند به آنها توصیه کردم که برگردند و خوشبختانه برگشتند. چون از نظر فرهنگی خدمت به خودی است که ثواب دارد و وقتی می‌دانیم که مردم مان نیاز به علم ما دارند باید این خدمت را به آنها داشته باشیم. لذا درس خواندن و تحصیل در خارج از کشور هیچ اشکالی ندارد اما برگردیم و علم را به کشورمان بیاوریم. شهید چمران شخصیتی ویژه بودند که در خارج از کشور تحصیل کردند، اما برگشتند و به کشور خود خدمت کردند. برادر همسر بنده سید محمود سید علوی که در دانشگاه هاروارد مهندسی مکانیک تحصیل می‌کرد اول انقلاب آمدند و رفتند به جبهه. من هم کتابی در مورد ایشان نوشتم با نام " راه بهشت از اوکلاهاما تا هویزه " و در همان هویزه هم شهید شد. خلاصه کلام اینکه جوانان ما بروند برای تحصیل علم بیاموزند و برگردند و کشورشان را آباد کنند. ایران کشور عقب مانده‌ای نیست که بخواهیم از آن مهاجرت کنیم.

وبدا: در حال حاضر در دانشگاه چه فعالیت هایی دارید؟

با توجه به اینکه در شرق کشور تعداد جراحان فوق تخصص قفسه سینه 4 یا 5 نفر بیشتر نیست، در حال حاضر ۲ فلوشیپ داریم که با آنها کار می‌کنم و در هفته دو روز هم به اتاق عمل می‌روم و چون مطب ندارم در دانشگاه انجام می‌دهم. بعد هم مطالعه می‌کنم و همینطور می‌نویسم از گذشته... خاطرات و هر آنچه که نوشتنی باشد. معمولا سحرها که برای نماز بیدار می‌شوم به تأسی از مادرم که همیشه سحرخیز بودند و ما را هم سحرگاه بیدار می‌کردند، تا ۷ صبح بیدارم و در این مدت ۳ تا ۴ ساعت فرصت، کارهایم را انجام میدم. این سرخیزی در فرهنگ دینی ما هم هست.

وبدا: چه چیزی شما را به رشته پزشکی سوق داد؟

تنها چیزی که در زندگی هرگز تصورش را هم نمی‌کردم، پزشک شدن بود چون رشته من ریاضی بود و توفیق الهی پیدا شد که من به این رشته سوق پیدا کنم. این یک نعمت بزرگ بود؛ هر چند که سختی‌های زیادی دارد. من از خداوند سپاسگزارم و می‌خواهم که توفیق خدمت به مردم را به من ارزانی کند، آن هم در مورد بیماران صعب العلاجی که اغلب در شرایط سنی هستند که صاحب یک خانواده، یک فامیل و حتی یک قبیله بوده و بنابراین او را نباید یک نفر ببینیم.

وبدا: چشم انداز شما از شرایط فعلی و آینده کشور چیست؟

ما از یک دوره سخت به یک دوره سخت‌تر که دوره جنگ بود آمده‌ایم و آن دوره را هم گذراندیم و اکنون به یک زندگی مرفه نسبی رسیده‌ایم. البته نتوانستیم مردم را آنگونه که لازم است به لحاظ رفاهی، آرامش دهیم و متاسفانه دشمنان هم این را دامن می‌زنند و اموال و پول‌های این مردم را بلوکه می‌کنند و اجازه نمی‌دهند که به مردم خدمت کنیم ؛ هرچند که ممکن است مسئولان هم در مدیریت‌ها ضعیف باشند و اشکالاتی داشته باشند، ولی همه قضیه این نیست، ما کشور ثروتمندی هستیم اما مثلاً نفت ما را نمی‌خرند یا پول ما را نمی‌دهند و بالاخره زور می‌گویند. خودشان بمب هسته‌ای دارند و کلاهک اتمی دارند اما ما را نهی می‌کنند! البته فتوای رهبری ما هم، آن را حرام اعلام کرده اما حتی بحث درمانی آن را هم برای ما روا نمی‌دانند. این موضوع را جوانان ما باید بدانند و کمک کنند که این فشار را بردارند. باید مطالعه کرد و شناخت پیدا کرد که بزرگان و گذشتگان ما چقدر زحمت کشیدند و هزاران شهید داده شده و جانبازان زیادی داریم که مدیون آنها هستیم. جوانان ما حرف خود را بزنند و حتی ایراد هم بگیرند که این ایراد گرفتن‌ها و این نقد کردن‌ها کمک می‌کند به همکاری و همدلی و همسویی. با مطالعه صحبت کنیم و نظر دهیم و نقد کنیم. تاریخ بخوانیم و گذشته را بدانیم. قرآن کریم هم می‌فرماید که باید حرف لطیف و محکم بزنید؛ اما حرف ظالمانه نه. قطعاً اهل دانش، گفتمان محکم و در عین حال با دلیل و منطقی دارند و این توصیه ایست که ما به جوانان داریم.

وبدا: و سخن آخر شما....

ما نمی‌توانیم بدون اینکه تاریخ را بخوانیم مدعی تاریخ باشیم یا مدعی سیاست، باید بر مبنای مطالعات و ریشه‌یابی‌ها اظهار نظر کنیم نه از روی هوا و هوس. نفی کردن یک پدیده کار منطقی نیست و برای دانشجو هم زیبنده نیست که حرفی بزند که مبنا ندارد. ما ۱۴ آیه در قرآن داریم که سفارش به سیر کردن و گشتن در دنیا دارد، حتی می‌فرماید ببینید که ما چطور خلق کردیم و چطور آخرت را ما انشاء می‌کنیم. من به همراه همسرم بیش از حدود ۴۰ کشور را رفته‌ایم و دیده‌ایم و آنچه را که می‌گویم بر اساس مشاهدات است.

 

 

اطلاعات تماس سامانه خبری وب دا

Image
آدرس: مشهد، خیابان دانشگاه، ساختمان قرشی
کد پستی :۹۱۷۷۸۹۹۱۹۱
نمابر: ۳۸۴۳۶۸۲۷ ۰۵۱
رایانامه :webda@mums.ac.ir
سامانه پیام کوتاه: ۳۰۰۰۲۱۹۱
Image
Image
Image
Image
Image
Image
Image