384.jpg - 28.68 kBسید ضیا الله حقی متولد ۱۳۲۴ در طبس گلشن، عضو هیات علمی پیشکسوت در رشته‌ی فوق تخصصی جراحی توراکس ( قفسه سینه ) و یکی از قدیمی ترین اساتید دانشگاه علوم پزشکی مشهد است که با برخورداری از نیم قرن، سابقه‌ی خدمت در بخش های مختلف آموزشی و درمانی این مجموعه، کارنامه پربار و درخشانی از فعالیت های اثرگذار خود را پیش روی جامعه‌ی بزرگ علوم پزشکی کشور قرار داده و علیرغم پیوستن به جرگه‌ی معزز بازنشستگان، همچنان در عرصه‌ی آموزش و تربیت دانشجویان و نیز درمان بیماران نیازمند، اساتید و مسوولان دانشگاه علوم پزشکی مشهد را یاری و همراهی می کند.

یکی از اقدامات ایثارگرانه‌ی دکتر سید ضیاءالله حقی و همکارانشان در دوران جنگ تحمیلی، که بارها در محافل و رسانه های مختلف به آن اشاره شده، عمل جراحی نوجوان 17 ساله‌ی بسیجی است که در پی اصابت خمپاره ای عمل نشده و ورود ماسوره‌ی خمپاره به داخل قفسه سینه ( در ناحیه‌ی پشت قلب )، در موقعیت فوق العاده خطرناکی قرار دارد و علیرغم اعلام نیروهای کمیته پیگیری مجروحین جنگی سپاه، مبنی بر احتمال انفجار ماسوره و شهادت کادر درمان در اتاق جراحی، دکتر حقی و همکارانشان شجاعانه این خطر را می پذیرند و دقایقی قبل از عمل جراحی در حالیکه خبرنگاران بسیاری پشت درب اتاق عمل، در انتظار انعکاس نتیجه این عمل حساس و نفس گیر هستند، وقتی خبرنگاری از دکتر حقی سوال می کند که " آیا نمی ترسید که جان خود را در فرایند این عمل از دست بدهید"؟ استاد پاسخ می دهد: " مطمئنم خون من رنگین تر از آن جوان مجروح نیست که برای حفظ این سرزمین و هر آنچه در آن است، جان برکف پا به جبهه گذاشته است... ".

دکتر سید ضیاءالله حقی که متولد 1324 در طبس گلشن ( خراسان جنوبی ) است و تحصیلات ابتدایی تا متوسطه را در همین شهرستان گذرانده، پس از اخذ دیپلم در سال ۱۳۴۲ ، دوره پزشکی عمومی را در دانشکده پزشکی مشهد آغاز می کند و پس از اتمام این دوره، در سال 1349 به خدمت مقدس سربازی در لباس افسر سپاه بهداشت مشغول می شود. این استاد پیشکسوت در ادامه، مدت یک سال را به عنوان پزشک عمومی در مرکز بهداشتی- درمانی بشروییه فردوس می گذراند و نهایتاً در سال 1352 فعالیت 50 ساله‌ی وی در بیمارستان قائم (عج) مشهد آغاز می شود.

اینک، شرح گفتگوی وبدا با این استاد و پزشک حاذق، در رشته فوق تخصصی جراحی توراکس (قفسه سینه ) را پیرامون خدمات آموزشی و درمانی وی در دانشگاه علوم پزشکی مشهد و بویژه بیمارستان قائم (عج) می خوانید: " من از سال 1352  یعنی همزمان با شروع فعالیتم در بیمارستان قائم (عج) تا 1357  دوره جراحی عمومی و دو سال دوره‌های فوق تخصصی جراحی توراکس ( قفسه سینه ) را در فرانسه و کانادا گذراندم و مدت ۴۱ سال به عنوان عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی مشهد در این مجموعه خدمت کردم و عمیقاً معتقدم که پس از لطف خداوند، هر آنچه دارم را مدیون دانشگاه علوم پزشکی مشهد هستم و به خاطر همین احساس دین، هنوز هم علیرغم شروع دوران بازنشستگی، هفته‌ای ۳ روز در خدمت دانشگاه هستم و به جلسات آموزشی که برای خودم و همینطور بیماران و دانشجویان مفید است ادامه می‌دهم".

دکتر حقی که جایگاه خود در کسوت استادی و توفیق خدمت رسانی به بیماران را نعمتی از جانب خداوند می داند، تاکید می کند که : " همه ما باید نسبت به نعماتی که خداوند متعال، عطایمان کرده سپاسگزار باشیم و لحظه به لحظه اگر نعمات بی‌حد و حصر و معلوم و مجهول او را شکرگذاری کنیم، هر چند که باز هم از عهده شکرش بر نخواهیم آمد. اما سه نعمت است که اهمیت آن بسیار شاخص است؛ " نعمت زندگی، سلامتی و امنیت"، هم اینک که ما زنده‌ایم و در حال صحبت با هم هستیم ، باید بدانیم که امروز صبح عده‌ای از خواب بیدار نشدند؛ این می‌شود نعمت زندگی که باید قدردان آن در پیشگاه خداوند باشیم. دوم نعمت سلامتی که باعث شده ما اکنون در جایی که دوست داریم باشیم و اگر این چنین نبود یا در منزل یا بیمارستان بستری بودیم و سوم نعمت امنیت؛ گاهی که بنده در جلساتی پیرامون امنیت کشورمان صحبت می‌کنم، برخی دوستان خرده می‌گیرند که چرا کشور ما را با افغانستان ، عراق ، سوریه ، جنوب لبنان و اوکراین و کشورهای اطراف که همیشه جنگ و خونریزی دارند، مقایسه می‌کنید و چرا با اروپای غربی یا ممالک اسکاندیناوی مقایسه نمی‌کنید؟ من خدمت آنها عرض می‌کنم که ما باید از سه مسئله غافل نباشیم، اول مسئله جبر و اختیار است؛ جبر در مکان؛ اینکه بنده در طبس متولد شدم، آیا امکان داشت در جای دیگری متولد شوم؟ پاسخ خیر. این می‌شود جبر مکان و جبر زمان هم داریم... آیا ممکن بود که در زمان دیگری متولد شوم؟ باز هم پاسخ منفی است و جبر داشتن والدین که در واقع برای ما انتخاب شده‌اند، بنابراین انتخاب‌های ما محدود است و این در خصوص بحث منطقه زندگی و جبر شرایط آن هم صدق می کند".

این استاد پیشکسوت دانشگاه علوم پزشکی مشهد، در خصوص سالهای دانشجویی و تحصیل در دانشگاه مشهد و شرایط حاکم بر آن نیز اظهار می کند: " دوران دانشجویی من در دانشکده پزشکی مشهد، به حدود ۶۰ سال قبل و سال 1342 برمی‌گردد . همانطور که مطلع هستید دانشکده پزشکی مشهد، در ابتدای تاسیس در سال 1328 به عنوان مرکز آموزشگاه عالی بهداشت فعالیت داشته و دوره آن ۵ ساله بوده، بنابراین کسانی که فارغ التحصیل می‌شدند بهدار لقب می گرفتند. بعدها در سال 1338 که دانشکده پزشکی تاسیس شد، بهدارها  به دانشکده پزشکی می‌آمدند و دوره ۵ ساله شان، سه سال محسوب می‌شد و ۴ سال دیگر هم درس می‌خواندند تا پزشک عمومی شوند. در سال 1342 که من وارد دانشکده پزشکی شدم، این دانشکده در خیابان دانشگاه و در مکان فعلی دانشکده بهداشت بود. آن زمان مجموع دانشجویانی که در ۷ سال دانشجوی پزشکی بودند، به حدود ۵۰۰ نفر می‌رسید، در حالیکه اکنون فقط ۴۵۰ نفر دانشجوی جدید وارد سال اول دانشگاه شده اند. در آن زمان کتابخانه هم وجود داشت، اما معمولا ما جزوه می‌نوشتیم و سه سال اول شامل علوم پایه بود و دروس تشریح، بیوشیمی، بیوفیزیک، زبان خارجی، پاتولوژی ، هیستولوژی، فارماکولوژی و انگل شناسی تدریس می شد و پس از سه سال وارد علوم بالینی می‌شدیم که باید به بخش‌های بیمارستانی می‌رفتیم؛ و البته فقط در بیمارستان امام رضا(ع) این امکان را داشت و هنوز بیمارستان قائم (عج) وجود نداشت. من از سال ۵۲ وارد بیمارستان قائم(عج) در دوره رزیدنتی شدم و در دانشکده پزشکی همانطور که عرض کردم دروس به صورت جزوه توسط اساتید بیان می‌شد و البته کتابخانه هم وجود داشت، اما اغلب از همان جزوه‌ها استفاده می‌کردیم، اکنون خوشبختانه غیر از کتاب،کتاب هایی به صورت نرم‌افزاری یا اینترنت هم وجود دارد که برای فراگیری علوم پزشکی بسیار مفید است.

علیرغم همه مشکلات و چالشهایی که بود اکنون من خیلی خوشحال هستم و خدا را شاکرم که این راه کسب علم پزشکی و علم ابدان را پیش پای من قرار داد، تصور نمی‌کنم پزشکی در دنیا وجود داشته باشد که به خدای متعال اعتقاد نداشته باشد، چون پزشک با اندام و ارگان‌های بدن انسان و فیزیولوژی اعضاء و بیماری‌های اعضاء یعنی پاتولوژی و بالاخره تشخیص و درمان آشنا می‌شود و امکان ندارد که فکر کند، این انسان که اشرف مخلوقات است خود به خود به وجود آمده است. همانطور که معتقدیم کائنات را خداوند خلق کرده است و آن‌هایی که به خداوند اعتقادی ندارند و معتقدند که در یک بیگ بنگ یا انفجار از امکانات به وجود آمده، در واقع به این حقایق توجه نمی کنند.

البته ما خیلی از چیزها را هم نمی‌دانیم و اساساً چیزی نمی‌دانیم! همانطوری که در قرآن کریم بیان شده " وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلً " یعنی ما از دانایی به شما ندادیم؛ مگر به مقدار اندکی... چه کسی می‌تواند بگوید که انتهای آسمان‌ها کجاست و اگر تمام افراد روی کره خاکی بنشینند و شب و روز فکر کنند به عمق آن دست نخواهند یافت... بنابراین علم و دانش ما همین قدر است که هسته خرمایی را بکاریم در زمین و بدانیم که از این دانه، یک درخت خرما سبز می‌شود، ولی اینکه چه فعل و انفعالاتی دارد که از آن درخت نخل خرما به بار می‌آید و نه درخت پرتقال... این در حوزه علم و دانش ما نمی‌گنجد. در واقع علم ما ظاهری است و علم باطنی نزد خداوند متعال است.

در دوران دفاع مقدس، 4200 مجروح جنگی را درمان کردم

" حال که صحبت از نعمات خداوند کردم و نعمت زندگی، سلامتی و امنیت، باید ببینیم این امنیت را ما از کجا داریم؟ من به دو چیز اعتقاد قلبی دارم ؛ اول کلمه‌ی جان بر کف و دوم هم کلمه دفاع مقدس. در سال 1359 که عراق به دستور آمریکا وارد جنگ با ایران شد، ما که آغازگر جنگ و جنگ طلب نبودیم ، آیا وظیفه ما دفاع بود یا نه ؟ اگر بخواهیم منصفانه قضاوت کنیم، این دفاع از مملکت قطعا دفاع مقدس بود. اما چه کسانی رفتند به جبهه و از همه چیز ما، در برابر دشمن دفاع کردند قطعاً جان برکفان ارتش، بسیجیان عزیز و پاسداران انقلاب اسلامی بودند، بنده در عرض ۸ سال دفاع مقدس بیش از ۴۲۰۰ مجروح جنگی را درمان کردم. دوبار به جبهه رفتم و در باقی موارد در بیمارستان به مجروحین رسیدگی می‌کردم.

یادم هست بیمار مجروحی داشتم به نام عبدالغنی نورافکن که هنوز پرونده او را در مطب دارم، این جوان ۱۷ ساله از بسیج ارومیه داوطلبانه به جبهه رفته بود تا از آب و خاک ما، آبروی ما و حیثیت و ناموس ما و تمامیت ارضی ما  دفاع کند. آن جان بر کفانی که روی میدان مین خوابیدند و غلتیدند تا مین منفجر شود و راه برای سپاهیان باز شود آیا اجباری برای این کار داشتند؟ اما روایت داستان عبدالغنی 17 ساله در سال1365 این است که بنده در حین ویزیت مجروحین جنگ تحمیلی، رادیوگرافی قفسه سینه بیماری را نگاه کردم که یک تصویر سفیدی شبیه گلابی پشت قلبش در طرف چپ بود. من تصاویر گلوله کلاشینکف ، ترکش‌های توپ و خمپاره و  امثال آن را زیاد در رادیوگرافی‌ها دیده بودم ، اما به چنین تصویری که کاملاً شبیه یک گلابی بود برخورد نکرده بودم.

 این را به کمیته پیگیری مجروحین جنگی که در بیمارستان قائم (عج) مستقر بودند نشان دادم، گفتند این یک ماسوره خمپاره عمل نشده است و فورا این بیمار مجروح را از سایر بیماران جدا کنید و به اتاق عمل ببرید چون هر لحظه ممکن است که منفجر شود، ما از سپاه برای شما و متخصص بیهوشی و آسیستان جلیقه ضد گلوله می‌آوریم. بنابراین مجروح را به اتاق عمل بردیم و چون به رسانه‌ها اطلاع داده شده بود، اصحاب رسانه ها آمدند و جمع شدند پشت درب اتاق عمل، خبرنگاری به من گفت که شنیده‌ام این یک ماسوله خمپاره عمل نشده است و هر لحظه ممکن است در اتاق عمل منفجر بشود آیا شما نمی‌ترسی که جانت را از دست بدهی؟ بنده عرض کردم اولاً توکل می‌کنم به خدا، چون کسی که کارهایش را به دست خدا بسپارد، به شرط اینکه ایمان قلبی و اعتقاد قلبی به خدا داشته باشد حساب او با خداست. و ثانیاً آیا خون من از خون این بسیجی رنگین‌تر است که به جبهه رفته و در آنجا ماسوره خمپاره به او اصابت کرده ؟ این جوان به خاطر دفاع از من و شما و این آب و خاک به جبهه رفته و انشاالله با توکل به خدا اتفاقی نخواهد افتاد، خلاصه ما مشغول عمل شدیم و آن ماسوره خمپاره عمل نشده را از پشت قلب جوان مجروح درآوردیم و به سپاه دادیم که آن را تخلیه کنند و همان روز از رادیو تلویزیون و روزنامه‌ها این خبر اطلاع رسانی شد و من می‌خواهم دوباره تاکید کنم که ما نباید هیچگاه شهدا ، جانبازان و معلولین و اسراء را فراموش کنیم.

همانطور که اشاره شد، بنده شاکرم از تمام نعمات خداوند به ویژه از اینکه مرا به سوی فراگیری علم پزشکی سوق داد. گاهی اوقات فرزندانم از من سوال می‌کنند که اگر دوباره متولد شوی دوست داری چه کاره شوی و من پاسخ می‌دهم : پزشک  وعالم ابدان. (قرآن کریم می فرماید: " مَنْ عَرَفَ نفسَه فقد عَرَفَ ربَّه ") بعد از آن متخصص جراحی عمومی و بعد هم جراحی قفسه سینه چون ریه یک عضو حیاتی است و اعمال جراحی که بر روی بیماری‌های ریه انجام می‌شود، ما می‌توانیم به کمک خداوند زندگی را دوباره به فرد بازگردانیم مثلاً در مورد همین مجروحین جنگی مواردی را داشتیم که ریه پاره شده بود و شریان‌ها و عروق بزرگ در قفسه سینه آسیب دیده بود و این جراح است که در این موارد بیمار را اداره کردهو از مرگ او جلوگیری می‌کرد.

من به دانشجویان عزیز پزشکی و رزیدنت‌های محترم جراحی بارها گفته‌ام که پزشک باید عاشق باشد و عاشق هم هست وگرنه به کار خود ادامه نمی‌داد. " تا همّت ای طبیب باقی است/ دستان تو نعمتی الهی است / خرم آن کس که در این محنت گاه / خاطری را سبب تسکین است"  آنگاه که دردمندی سلامتی خود را بازیابد، آنگاه دستی که به نشانه شکر بالا میرود ملائک تو را می‌ستایند."

دکتر حقی در خصوص وضعیت بیمارستان قائم در سال های نخستین تاسیس در دهه 50 نیز می گوید: " در سال ۵۲ که بنده شروع به دوره تخصصی جراحی عمومی در بیمارستان قائم(عج) کردم، بیمارستان قائم(عج) ۴ بخش اساسی داشت و از نظر ساختمانی هم هنوز مانند اکنون وسعت نیافته بود. چهار بخش اصلی بیمارستان شامل بخش جراحی عمومی، بخش داخلی، بخش اطفال و بخش زنان و مامایی بود و تدریجا ساختمان بیمارستان قائم(عج) توسعه یافت و به مرور بخش‌های مختلف شامل ارتوپدی ، اورولوژی، جراحی، مغز و اعصاب، اعصاب داخلی و سایر رشته‌ها به وجود آمد و به مرور بخش‌های مختلف با هیئت ارزیابی که از تهران می‌آمدند مورد تایید قرار گرفت و توانست متخصص تربیت کند. از جمله همین رشته‌هایی که ذکر شد. به مرور بخش‌های فوق تخصصی مثل جراحی قلب و جراحی پلاستیک، جراحی توراکس و غیره به وجود آمد و اکنون دانشگاه علوم پزشکی مشهد تمام بخش‌های تخصصی و گروه‌های تخصصی و فوق تخصصی را دارا است و از این بابت ما محتاج به دیگر مراکز نیستیم.

حوزه پزشکی  در ایران، بسیار پیشرفته است

"این نکته را هم با توجه به تجربیات خودم در پرانتز عرض می‌کنم که پزشکی ایران بسیار پزشکی پیشرفته‌ای است و بهترین پزشکان را ما در ایران داریم، نواقص ما از نظر امور بهداشتی، درمانی و آموزشی ابتدا مربوط به عدم توزیع درست پزشک در شهرستان ها و مناطق محروم است و بعد بحث سیستم ارجاع، وگرنه ما بسیار مراکز آموزشی، درمانی بهداشتی و پزشکان خوبی داریم که اگر امکانات بیشتری در اختیار داشته باشند، مطمئناً خدمات بیشتر و بهتری خواهند داشت. "

وی در خصوص وضعیت مراکز درمانی دانشگاه علوم پزشکی مشهد در حال حاضر نیز می گوید: " شهر مشهد به خاطر وجود بارگاه ملکوتی امام رضا (علیه السلام) میزبان سالیانه بیش از ۲۵ میلیون تا ۳۰ میلیون زائر است؛ یعنی هر ماه به طور متوسط ۲ میلیون نفر بر جمعیت مشهد اضافه می‌شود، خیلی از این بیماران به نیت شفا از امام رضا (علیه السلام ) به بیمارستان امام رضا(ع) مراجعه می‌کنند که این مهم باید مورد توجه باشد. در سال 1350 بیمارستان قائم(عج) شروع به کار کرد و هر یک از این بیمارستان‌ها بیش از هزار تخت دارد. البته در سال 1343 تا جایی که بنده حضور ذهن دارم دانشکده دندانپزشکی در خیابان اسرار دایر شده بود و به تدریج در سال‌های بعد بیمارستان‌های آموزشی دیگری هم به دانشگاه علوم پزشکی مشهد اضافه شد، از جمله بیمارستان های امدادی ، شهید کامیاب، بیمارستان دکتر شیخ و بیمارستان حضرت علی اکبر، بیمارستان ولایت، بیمارستان طالقانی و سایر مراکز درمانی آموزشی...

دکتر حقی در پایان سخن خود، آرزوهای پرمهرش را اینچنین برای مردم ایران بیان می کند: " امیدوارم که حال دلتان خوش باشد، همیشه و به هر چیزی که در زندگی می‌خواهید و به صلاح شما هست برسید ( چون ممکن است مصلحت شما در آن نباشد، همانطور که قرآن می‌فرماید: " وَ عَسَی أنْ تَکْرَهُوا شَیئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُم وَ عَسی أنْ تُحِبُّوا شیئاً و هُوَ شَرٌّ لَکُم" ) و امیدوارم آنجایی باشید که دلتان می‌خواهد و خدا با شما باشد، از خدا می‌خواهم که به شما عشق پاک و روزگار پاک بدهد و دعا کنیم برای همه بیمارانی که چشم به دعای ما دوخته اند و تمام کسانی که سفره خالی‌شان را به حرمت مهربانی خدایشان شکر می‌کنند ...

 

 

اطلاعات تماس سامانه خبری وب دا

Image
آدرس: مشهد، خیابان دانشگاه، ساختمان قرشی
کد پستی :۹۱۷۷۸۹۹۱۹۱
نمابر: ۳۸۴۳۶۸۲۷ ۰۵۱
رایانامه :webda@mums.ac.ir
سامانه پیام کوتاه: ۳۰۰۰۲۱۹۱
Image
Image
Image
Image
Image
Image
Image