دکتر سید محمد تقدیسی حیدریان، متولد سال 1361 در مشهد، استاد و عضو هیات علمی در رشته بیوتکنولوژی دارویی دانشگاه علوم پزشکی مشهد، یکی از چهره های موفق در عرصه های آموزشی و پژوهشی این مجموعه دانشگاهی است که ضمن درخشش در پنج دوره از جشنواره های دانشگاه علوم پزشکی مشهد و کسب عنوان پژوهشگر برگزیده در جشنواره پژوهشی استان در سال 1402 و همچنین دستیابی به رتبه دوم جشنواره رازی در بخش علوم پایه، در دو حوزه داروشناسی و شیمی نیز به عنوان دانشمند یک درصد پراستناد شناخته شده و رتبه سوم جهانی را بر اساس پایگاه اطلاعاتی اسکوپوس دارا می باشد. دکتر تقدیسی تاکنون بیش از ۳۰۰ مقالهیISI چاپ نموده که ۷۰ درصد این مقالات Q1 بوده و همچنین در تالیف بیش از ۲۰ فصل کتاب مشارکت و افزون بر ۱۱ هزار ارجاعات داشته است. پایگاه خبری وبدا، گفتگویی با این استاد و عضو هیات علمی جوان دانشگاه علوم پزشکی مشهد داشته که شرح آن را در ادامه می خوانید:
وبدا: لطفا بیوگرافی مختصری از خود عنوان بفرمایید؟
من دکتر سید محمد تقدیسی حیدریان، متولد سال ۱۳۶۱ در شهر مشهد هستم و تا دوره دیپلم در همین شهر تحصیل کردم ، در کنکور سال ۱۳۸۰ در دانشکده داروسازی دانشگاه علوم پزشکی مازندران پذیرفته شدم و پس از آن بلافاصله در سال 1386 به مقطع PhD بیوتکنولوژی دارویی دانشگاه علوم پزشکی مشهد راه یافتم و در سال ۱۳۹۱ با اتمام این مقطع، به مدت یکسال به عنوان عضو هیات علمی در دانشگاه علوم پزشکی زابل فعالیت داشتم و از سال 1392 تاکنون در دانشگاه علوم پزشکی مشهد مشغول به خدمت هستم.
وبدا: با توجه به فعالیت یک دهه اخیر در دانشگاه علوم پزشکی مشهد، چه دستاوردها و موفقیتهایی کسب کردید؟
فیلد تحقیقاتی من در زمینه آپتامرها هست؛ چه به عنوان سنسور و چه به عنوان سیستم های انتقال هدفمند داروهای شیمی درمانی و ژن درمانی. در زمینه آپتامر ، بنده رتبه ۳ دنیا را بر اساس پایگاه اطلاعاتی اسکوپوس دارم و سال ۹۹ در جشنواره رازی، رتبه دوم در بخش علوم پایه را به دست آوردم و تاکنون در ۵ دوره جشنواره علوم پزشکی مشهد برگزیده شدم و سال ۱۴۰۲ هم به عنوان پژوهشگر برگزیده بخش علوم پزشکی در جشنواره پژوهشی استان انتخاب شدم و تا حال حاضر بیش از ۳۰۰ مقالهیISIچاپ کرده ایم که ۷۰ درصد این مقالات Q1 هستند و همچنین در تالیف بیش از ۲۰ فصل کتاب مشارکت داشتم و افزون بر ۱۱ هزار ارجاعات دارم، در دو حوزه داروشناسی و شیمی هم به عنوان دانشمند یک درصد پراستناد شناخته شدم.
وبدا: با توجه به تجربهای که کسب کردید در فضای شغلی به نظرتون چه اقداماتی بهتر است انجام بشه برای رونق فعالیت حوزه های پژوهشی و هم آموزشی؟
چنانچه مسئولین ما؛ چه در سطح وزارتخانه و چه در سطح دانشگاه، توجه بیشتری به بخش پژوهش داشته باشند و حمایت بیشتری بشود، قطعا اتفاقات بهتری رخ خواهد داد؛ هر چند که میدانم این عزیزان تمام تلاش خود را میکنند، ولی در عین حال یک سری محدودیتهای مالی وجود دارد که بسیار آزار دهنده است و بودجه طرح های پژوهشی متناسب با تورم افزایش پیدا نمی کند، لذا ضروری است که این متناسب سازی انجام بشود. بخش دیگر شامل حمایتهای معنوی است که البته در دانشگاه ما این کار به خوبی انجام میشود مثلا جشنواره پژوهشی تقدیر از پژوهشگران گام خوبی است، اما در مجموع معتقدم اگر توجه بیشتری به حوزه پژوهش باشد، نه تنها برای دانشگاه که برای کشور هم بازدهی بیشتری دارد، چون فکر میکنم شروع هر تحول از پژوهش خواهد بود.
وبدا: برای دانشجوهایی که به این عرصه میخواهند وارد شوند چه پیشنهادی دارید؟
به نظر من تمام فعالیت و تلاش خود را داشته باشند و بهانه تراشی نکنند. بنده در حال حاضر متاهل هستم و سه فرزند دارم، اما هیچ کدام از این موضوعات دلیل نمی شود که در میزان و کیفیت کارم خللی ایجاد شود، اتفاقاً کسی که متاهل است، میتواند بهتر برنامهریزی کند.
نکته دیگر اینکه وقتی در رشتهای قبول میشوند، حداکثر تلاش خود را بکنند و به حرفهایی مثل اینکه آینده شغلی تو چه خواهد شد و صحبت هایی از این قبیل توجهی نکنند، چون بنده مطمئنم برای بهترینها همیشه جا وجود دارد. نکته بعدی اینکه به کشورشان علاقه زیادی داشته باشند و بدانند هیچ کجا خانه و کشور فرد نمی شود.
شما اگر جایی هم بخواهید بروید که از نظر مادی تامین باشید و شرایط بهتری داشته باشید، باز هم حسی مبنی بر اینکه این مکان متعلق به شما نیست را خواهید داشت، لذا توصیه میکنم که حداکثر تلاش خود را بکنند و در خدمت به کشور خودشان بکوشند، همچنین در صورت شکست دوباره برخیزند و تلاش را از سر بگیرند.
وبدا: با توجه به اینکه دانشگاه در سه حوزه آموزش، پژوهش و درمان فعالیت میکند، به نظر شما کدام حوزه اهمیت بیشتری دارد و اگه بخواهید اولویت بندی کنید به چه صورت خواهد بود؟
به نظر من هر سه با هم در اولویت هستند و بنده نمیتوانم بگویم که مثلا پژوهش برتری دارد به درمان یا آموزش و بسیار خوب است که هر سه در یک راستا پیشرفت کنند، ضمن اینکه میشود کاری کرد که این سه حوزه با هم ارتباط داشته باشند؛ مثلا اساتید پایه با اساتید بالینی مشارکت بیشتری داشته باشند و فکر میکنم در اینصورت هر سه حوزه پیشرفت میکند. اگر ما بخواهیم یک حوزه را رشد بدهیم و بقیه حوزهها را عقب نگه داریم، این کار شدنی نیست و به ضرر دانشگاه است لذا می شود تعامل بین گروههای پایه و بالین را بیشتر کرد تا هر سه حوزه امکان داده رشد بیشتری داشته باشند.
وبدا: به نظر شما یک استاد موفق چه شاخصهایی رو داره اثرگذاری اش در بحث آموزش پژوهش و درمان دانشگاه میتواند چه اتفاقات خوبی را رقم بزند؟
به نظر من اساتید میتوانند نقش بسیار مهمی را رقم بزنند و دانشجوها هم به اساتید به عنوان یک الگو نگاه میکنند. استاد باید با روحیه باشد و امید داشته باشد و سر کلاس که حضور پیدا می کند، سعی کند مطالب نا امید کننده نگوید و حتی اگر مشکلی برای دانشجوها وجود دارد، با همفکری آن را حل کند و همیشه دانشجویان را به پژوهش تشویق کند. این به نظر من خیلی مهم است. نکته دوم اینکه اگر استاد ما در حوزه پژوهش و آموزش بتواند هر چقدر فعالتر باشد، هم برای دانشگاه خوب هست و هم برای دانشجو در واقع دانشجوهای ما به روزتر خواهند شد و با علم روز دنیا بیشتر آشنا میشوند، همچنین پژوهش بیشتر میتواند منجر به فناوری شده و به کشور کمک کند؛ چه از نظر رتبه بندیهای بین المللی و چه از نظر نیازهایی که کشور ما به خصوص در حوزه پزشکی دارد.
وبدا: استاد یعنی منظور شما این هست که اساتید میتوانند دانشجوها را به عنوان مسیر صحیح علمی شان سوق بدهند ؟
بله، دقیقاً فرمایش شما درست هست . ما در سطح جامعه یک سری صحبتها را با این مضمون می شنویم که تورم است و شرایط شغلی سخت هست، البته من همه اینها رو قبول دارم ولی همیشه به دانشجوهای خودم این نکته را گوشزد میکنم که اگر شما تلاش کنید، برای بهترین فرد همواره جایگاه وجود دارد و هیچ وقت بهترینها بیکار نخواهند بود. حتی مثالهایی از دانشجوهای خودمان برای ایشان میآورم که اکنون در دانشگاههای مختلف ایران به عنوان هیئت علمی در بخش فناوری مشغول به کار هستند.
وبدا: قطعاً در مسیری که آغاز کردید، در دوره تحصیل و اکنون که مشغول فعالیت هستید، چالشهایی را داشتید ، لطف کنید و توضیح بفرمایید که چطور مقابله کردید با این چالشها و راهکاری که پیش گرفتید چه بوده است؟
شما هر کاری که بخواهید انجام دهید، یک سری مشکلات و چالشهایی را خواهید داشت، به عنوان مثال زمانی که ما خواستیم در مشهد کار پژوهشی مان را آغاز کنیم، به عنوان یک استاد تازه کار خوب گرنت پژوهشی چندانی نداشتیم، لذا برای اینکه این مشکل را حل کنیم، با اساتید با تجربهای که در دانشگاه هستند، کارهای مشترکی انجام دادیم، این هم توصیه من به عزیزان جوان تر است که از این طریق ( کارهای مشترک) کارهاشان را پیش ببرند و سعی کنند یک تیم ورک قوی تشکیل بدهند، چون کار تکی معمولا فشار خیلی زیادی را ایجاد میکند، ولی در قالب تیم ورک کار کردن، میتواند خیلی بهتر انجام بشود.
نکته بعدی اینکه معمولاً در حین همین پروسههای ارتقاء هم، معمولاً چالشهایی خواسته یا ناخواسته به وجود می آید که آنجا هم با صبر و تلاش بیشتر مشکلات را می توان حل کرد. نکته بعدی هم همین بحث تاهل هست که من از خیلی از دانشجوها میشنوم که مثلاً می گویند ما اگر ازدواج کنیم و بچهدار شویم، این میتواند ما را دچار مشکل کند. در حالیکه اتفاقاً تعهد بچه داشتن کمک می کند که خیلی برنامهریزی ها را دقیقتر کنید و زمانهایی که هدر رفته را به حداقل برسانید، در واقع فرد با یک برنامهریزی خوب هم میتواند خانوادهاش را داشته باشد و هم کارش را داشته باشد.
وبدا: استاد بفرمایید خانواده در شرایط تحصیل و شغلی شما چقدر تاثیر داشته است؟
خیلی زیاد... من خیلی اوقات به همکارانم میگویم که هر آنچه به عنوان عضو هیات علمی برتر پژوهشی کسب کردم باید به همسرم تقدیم کنم به خاطر اینکه شرایط منزل را خیلی خوب توانسته برای کار من فراهم کند و تعامل خیلی خوبی با هم داریم، خیلی جاها به من کمک کرده؛ چه از نظر تربیت بچهها و چه از نظر آموزش آنها و من خیلی ممنون ایشان هستم.
وبدا: در دوران تحصیل هم چالشهایی داشتید؟
بله... یکی از چالش ها مربوط به فیلد تحقیقاتی آپتامر بود که سال ۸۷ آغاز کردم، با همراهی آقای دکتر آبنوس که اکنون هم همچنان با ایشان کار میکنم و اتفاقاً باید یک تشکر ویژه داشته باشم از ایشان که همیشه حامی من بودند. ما این کار را تازه آغاز کردیم و با توجه به اینکه این رشته یک رشته نوپایی در آن سال بود، به یک سری چالشهایی برخوردیم که کار خوب جلو نمیرفت و کمی سخت شده بود. ولی با تلاش و پشتکار و هدایتهای خود دکتر توانستیم بر این چالشها غالب شویم، لذا دانشجویان اگر به چالشهایی بر میخورند برای انجام کارشان ناامید نشوند چون بالاخره هر مشکلی که پیش می آید یک راهکاری هم دارد. ما در یک پروژه تحقیقاتی، حدود یک سال بود که رشد پروژهمان صفر درصد بود و هر کاری میکردیم؛ نمی شد تا بالاخره یه راهکاری برای آن پیدا کردیم و کار انجام شد. لذا باید خیلی با حوصله و تلاش سعی کرد و مشکلات را از سر راه برداشت.
وبدا: استاد توصیه دیگری هم برای دانشجویان دارید، اگر بخواهند زمانی جای استاد خودشون باشند؟
به عنوان برادر کوچکتر این عزیزان میگویم که در دوران دانشجویی حداکثر تلاششان را بکنند و کشورشان را هم دوست داشته باشند، چون هیچ جایی ایران ما نخواهد شد؛ چه سخت باشد و چه خوب باشد. کشور ما، وطن ماست . نکته پایانی هم اینکه تشکر میکنم از خدای خودم که همیشه هر آنچه که داشتم، لطف خداوند بوده و همیشه خیلی بیش از آنچه که حق من بوده به من لطف کرده و به من اعتبار داده و بعد از آن هم از پدر و مادرم متشکرم که خیلی به من لطف داشتند و به من کمک کردند و از همسرم که واقعاً خیلی برای من فداکاری داشته و در انتها جناب آقای دکتر آبنوس استاد عزیزم که در دوره PHD و همین الان هم استادم بودن و هستند چه در حوزه آموزش و چه درحوزه پژوهش به عنوان یک انسان واقعی، الگوی من بودند و من واقعاً از ایشان تشکر میکنم.
وبدا: استاد شما در دوران تحصیل ازدواج کردید؟
بله.. من در دوره تخصصی دستیاری در سال ۱۳۸۸ ازدواج کردم با همان درآمد دانشجویی.
وبدا: این درآمد دانشجویی رو چطور مدیریت کردید؟
من نمیخواهم بگویم سخت نبود، ( چرا سخت هست) اما خیلی چیزها را میشود کنترل کرد، به عنوان مثال ما خیلی وقتها با اتوبوس رفت و آمد داشتیم ومن ماشین شخصی نداشتم، این یک چالش بود و دوم مثلاً در هزینههای خورد و خوراک هم کمی سخت بود.
وبدا: فرزند هم داشتید؟
من اولین سالی که استخدام شدم و پس اندازی هم هنوز نداشتم، اولین فرزندم متولد شد در سال ۹۲ و دومی هم سال ۹۳ و سومی سال ۹۸ بدنیا آمد. بنابراین کار سخت است، ولی میشود کنترل کرد و میشود یک سری هزینهها را به بعداً موکول کرد . مثلا آن زمان مسافرتها را ما کم کردیم و اگر رستوران قصد داشتیم برویم، به زمان های بعد موکول می کردیم. بالاخره قابلیت کنترل را دارد و هیچ کاری نشدنی نیست.
وبدا: همسرتان هم دانشجو بودند؟
بله.. ایشان سال آخر دندانپزشکی بودند که ازدواج کردیم
وبدا: پس ایشان هم درآمد دانشجویی داشتند؟
بله... ولی مبلغ خیلی بالایی نبود.. ما سال ۸۸ که ازدواج کردیم سال ۸۹ برای فرصت مطالعاتی به همراه خانمم به آلمان رفتم و آنجا همین که خانمم همراهم بود، به عنوان شریک زندگی خیلی کمک کننده بود.