دکتر بی بی فاطمه کلالی نیا، متولد 1358 در مشهد، استاد تمام و عضو هیات علمی پژوهشی دانشگاه علوم پزشکی مشهد، یکی از فعالان عرصهی پژوهش است که از سال 1389 همکاری خود را به عنوان عضو هیات علمی در این مجموعهی دانشگاهی آغاز نموده و علاوه بر نگارش بیش از 71 مقاله تحقیقاتی، 91 طرح تحقیقاتی و ثبت 5 اختراع، رسالت های مدیریتی مختلف از جمله؛ مسئولیت PHD بای ریسرچ دانشگاه ، ریاست آزمایشگاه جامع تحقیقات و ریاست مرکز جامع سلولهای بنیادی و پزشکی بازساختی و همچنین معاونت توسعه فناوری پارک سلامت راعهده دار بوده است. با توجه به فیلد اصلی تحقیقاتی دکتر کلالی نیا، که متمرکز بر طب بازساختی ( سلولهای بنیادی و مهندسی بافت) است، تاکنون تحقیقات کابردی ارزشمندی توسط ایشان و تیم تحقیقاتی شان در این زمینه انجام شده که توضیحات بیشتر پیرامون این فعالیت های تحقیقاتی را در ادامه مرور خواهیم کرد:
*وبدا: با سپاس از حضور شما در این گفتگو، لطفا در ابتدا بیوگرافی مختصری درباره خودتان عنوان بفرمایید؟
بی بی فاطمه کلالی نیا هستم، متولد ۱۳۵۸ در شهر مشهد، تحصیلات دوران مدرسه را در مشهد گذراندم و در سال ۱۳۷۷ در دانشگاه علوم پزشکی کرمان پذیرفته شدم و پس از ۳ سال تحصیل در این شهر، به عنوان دانشجوی میهمان به دانشگاه علوم پزشکی مشهد آمدم و تا پایان دوره عمومی در این شهر بودم.
*وبدا: دوره تخصص را در چه سالی آغاز کردید؟
دوره تخصص را هم بلافاصله پس از دوره عمومی شروع کردم و در سال ۱۳۸۲ در آزمون PHD نفر اول کشور در گروه بیوتکنولوژی شدم ( در دوره عمومی هم نفر اول ورودی بودم). خوشبختانه در کل دوره تخصص تا زمانی که فارغ التحصیل شدم، جز نفرات اول دوره بودم. در سال 1389 پایان نامه PHD را دفاع کردم و از مهر همان سال به عنوان نخستین عضو هیئت علمی پژوهشی دانشگاه کارم را آغاز کردم .
*وبدا: تا هم اکنون چه تعداد مقالات پژوهشی در کارنامه کاری خود ثبت نموده اید؟
حدود ۷۰ مقاله تاکنون در سامانه علم سنجی وزارت بهداشت ثبت کردهام و اچ ایندکس مقالاتم ۲۱ است و 5 مورد ثبت اختراع دارم از آنجا که فیلد اصلی من طب بازساختی است و کارم متمرکز بر سلولهای بنیادی و مهندسی بافت است، عمده این موارد پیرامون مهندسی بافت و سلول درمانی است.
*وبدا: درباره فعالیت هایی که در دانشگاه داشته اید هم توضیحاتی بفرمایید؟
سال 1389 که کارم در دانشگاه آغاز شد، ابتدا ۳ سالی مسئول PHD بای ریسرچ دانشگاه بودم، سه سال رئیس آزمایشگاه جامع تحقیقات بودم و در حال حاضر هم مدت دو سال است که رئیس مرکز جامع سلولهای بنیادی و پزشکی بازساختی و معاون توسعه فناوری پارک سلامت هستم. همچنین مسئولیت بخش بیوتکنولوژی مرکز تحقیقات بیوتکنولوژی تقریبا از ابتدای دوره خدمتم بعهده من بوده است.
*وبدا: رویکرد و ماهیت فعالیت های شما در حوزه پژوهش چگونه است؟
تیپ شخصیتی من به گونهای است که خیلی مقاله محور نیستم و فکر میکنم که مقاله محور بودن در کشور به گونهای آسیب زننده باشد؛ البته که ما باید اساتید هیئت علمی را داشته باشیم که تمرکزشان بر پژوهش و تولید مقاله باشد تا رنکینگ دانشگاه را بالا نگه دارند، اما هزینههای قابل توجهی که پژوهش به دنبال دارد اقتضاء می کند که بدنبال پژوهش های کاربردی و محصول محور باشیم. با توجه به بالا بودن قیمت دلار و امکانات و مواد مورد نیاز که دسترسی به آنها سخت شده، شخصاً معتقدم که باید مقالات کاربردی هدف ما باشد و به حمدالله از سالهای ۹۴ یا ۹۵ کشور به این سمت رفته است.
در سالهای نخست کار من، سیاست گذاری کشور روی مقاله بود و کارایی افراد بسیار متمرکز بر تعداد مقالات سنجیده میشد، اما پس از شکل گیری شرکت های دانش بنیان و صحبتهای مقام معظم رهبری که چند سالی است شعار سال را بر تولید متمرکز کردهاند، تاثیر بسیار خوبی بر جامعه داشته و در دانشگاه هم این ادبیات جا افتاده است.
شاید تا چند سال قبل اگر یک عضو هیئت علمی در بیرون کار صنعت انجام میداد امری ناپسندیده از سوی دیگران برداشت میشد، اما اکنون این موضوع نه تنها رد نمیشود بلکه جزء امتیازات ارتقاء هم تلقی میشود. البته ناگفته نماند که هیات علمی که همزمان هم رسالتهای تعیین شده آموزشی و پژوهشی را پوشش می دهد و هم در حوزه فناوری فعالیت می کند بسیار می بایست فعال و پرکار باشد و به لحاظ مدیریت زمانی این کار بسیار سخت است.
درکل اینکه ما کارها را در جهت کاربرد محوری یا مقاله محوری تعریف کنیم، مسیر ما را مشخص میکند و چنانچه طرح ما کاربردی محور تعریف شود، هم مقاله را خواهیم داشت و هم دستاورد کاربردی از آنها حاصل خواهد شد. دانشگاههای نسل ۳ و نسل ۴ هم که بر تقویت ارتباط دانشگاه با صنعت تاکید دارند و در همین راستا حرکت میکنند.
*وبدا: یکی از طرح های تحقیقاتی که توانسته اید به عرصه کاربردی شدن برسانید و برای شخص شما خوشایند و رضایت بخش بوده را عنوان بفرمایید؟
ما در سال ۹۰ کار تحقیقاتی را با موضوع شکستگیهای ترمیم ناپذیر (نان یونیون) و با همکاری آقای دکتر پیوندی در گروه ارتوپدی دانشکده پزشکی انجام دادیم که شاید هیچ یک از نتایجی که تاکنون و در طول این ۱۴ سال کار به دست آوردهام به اندازه آن شیرین نبود؛ وقتی که آقای دکتر پیوندی خبر دادند، مریضی پس از ۱۳ سال ناتوانی در راه رفتن، توانسته با روش درمانی که ما برای او به کار گرفتیم، شروع به راه رفتن کند، این اتفاق به قدری برای من خوشایند بود که شاید تابحال چاپ هیچ مقالهای به اندازه آن خوشحالم نکرد. بنابراین باز هم تاکید می کنم باید به گونهای عمل کنیم که مقالات ما با محوریت کاربردی بودن تهیه شود و برای کشور مفید و رفع کننده نیاز جامعه باشد.
*وبدا: از نگاه شما حوزههای مختلف آموزش، پژوهش و درمان در دانشگاه تا چه حد با هم ارتباط دارند و آیا میتوان این حوزهها را اولویت بندی کرد؟
با توجه به اینکه در هیئت رئیسه هم رفت و آمد دارم، ارتباطات بسیار خوبی را در بین همکاران مجموعه شاهد هستم و معاونتها بسیار خوب با هم در تعامل اند.
اما در بحث اولویت بندی حوزههای مختلف در دانشگاه شخصاً معتقدم که نمیتوان در سه حوزه آموزش، پژوهش و درمان اولویت بندی کرد، البته بعضاً در بحث بودجهبندی میبینیم که حوزههای پژوهش و آموزش تحت تاثیر درمان قرار میگیرند، که خب تا حدی هم طبیعی است؛ چون موضوع درمان بیماران از اهمیتی ویژه برخوردار است، اما حقیقت آن است که اگر ما آموزش یا پژوهش مطلوبی نداشته باشیم، اساس و کیفیت درمان هم تحت شعاع قرار خواهد گرفت.
هدف ما از انجام یک کار پژوهشی تنها تولید یک مقاله و چاپ آن نیست، بلکه ( به ویژه در مورد دانشجویان داروسازی)، پژوهش کمک میکند که ذهن آنها برای حل مسئله پرورانده شود و اگر مشکلی پیش آمد بدانند که چطور با آن مواجه شوند و این موضوع را در پژوهش یاد میگیرند. همچنین در امر آموزش اگر ما خلأ و کاستی داشته باشیم، در آینده نیروهای انسانی ما نمیتوانند به خوبی کار درمان را انجام دهند بنابراین نمیتوان هیچ یک از حوزهها را در اولویت قرار داد.
*وبدا: یک استاد موفق از نگاه شما چه خصوصیتهایی دارد؟
تجربه شخصی ام آن است که همدلی و همراهی با دانشجویان میتواند از ویژگیهای یک استاد موفق باشد. اینکه نگاه من به دانشجو مثل فرزندم باشد همین احساس امنیت و همراهی را به دانشجو انتقال خواهد داد. البته در مواقعی هم لازم است که استاد در عین دلسوز بودن، سختگیریهایی را نسبت به دانشجویان خود داشته باشد؛ چرا که در نهایت این سختگیریها به نفع خود دانشجو تمام خواهد شد و اگر چه ممکن است در آن مقطع زمانی دانشجوی ما نسبت به این موضوع احساس ناراحتی کند، اما بعدها متوجه خواهد شد که همین سختگیریها سبب پیشرفت کار او بوده است.
*وبدا: آیا در مسیر تحصیل و کار خود چالشها و موانعی هم داشتهاید؟
بله، چالشها که همیشه وجود دارد و اساساً ماهیت زندگی این است، من دورههای بسیار سختی را گذراندم و در واقع برای هر یک از این چالش ها جنگیدم، تا آنها را از سر راه بردارم، اما هرگز این چالش ها سبب متوقف شدن من نشدند و اساساً معتقدم که اگر زندگی چالش نداشته باشد، زیبا نخواهد بود، مهم این است که ما چطور با چالش ها مقابله میکنیم. ( افرادی که مسیر برای آنها هموار است، بسیار اندکاند) و این نحوه تعامل کردن با چالشها در افراد بسیار مهم است، اما در مجموع معتقدم که صداقت داشتن و درست پیش رفتن، سبب برداشته شدن چالشها میشود.
*وبدا: نقش خانواده در موفقیتهای شما تا چه حد بوده است؟
خانواده نقشهای بسیار زیادی داشتند، پدر و مادرم همیشه محیطی بسیار آرام و با امنیت خاطر را فراهم کردند که این آرامش خاطر بسیار در پیشرفت تحصیلی فرزندان موثر بود. پدرم مرا به کسب رتبه برتر تشویق میکرد و با توجه به شغل ایشان که ارتشی بودند، نظم و برنامهریزی در خانواده ما بسیار پررنگ بود.
*وبدا: در چه سنی ازدواج کردید؟
من در سن ۲۲ سالگی با همسرم که عضو هیئت علمی دانشگاه فردوسی هستند، ازدواج کردم. در آن زمان من سال چهارم داروسازی عمومی بودم و همسرم در سال دوم مقطع دکترا دانشگاه شیراز تحصیل میکردند. شرایط بسیار سختی داشتیم، چون هر دو نفر دائماً درگیر تحصیل و کار بودیم و اگرچه من در سن ۲۲ سالگی ازدواج کردم، اما تا سن ۳۰ سالگی عملاً ما زیر یک سقف زندگی نمیکردیم. خوشبختانه همسرم به دلیل اینکه خودشان هیئت علمی هستند، فضا را به خوبی درک میکنند و همکاری خیلی خوبی با من داشته و دارند.
*وبدا: فرزندانتان هم در دوره دانشجویی تان متولد شدند؟
خیر، بنده در سن ۲۲ سالگی ازدواج کردم، اما اولین فرزندم در سن ۳۴ سالگی به دنیا آمد و فرزند دوم هم در ۴۰ سالگی و معتقدم که دیر فرزنددار شدم و این موضوع را جز اشتباهات خود میدانم و به دیگران توصیه میکنم که زودتر فرزنددار شوند، تا انرژی و حوصله بیشتری برای ارتباط گیری با فرزندان داشته باشند. ضمن اینکه تفاوت سنی زیاد؛ با توجه به اینکه نسل تغییر می کند و شرایط جدیدی به وجود میآید ممکن است ارتباط والدین و فرزندان را تحت شعاع قرار دهد و نکته مهم دیگر اینکه فرزنددار شدن در سنین پایینتر موجب میشود که فرصت داشتن فرزندان بیشتر برای والدین مهیا شود و قطعاً بنده اگر زودتر فرزنددار میشدم، ترجیح میدادم که تعداد فرزندان بیشتری داشته باشم.
*وبدا: و سخن شما با دانشجویان...
شرایط دانشجویان در حال حاضر با توجه به شرایط بازار کار سخت شده و از سویی انگیزه دانشجویان هم کاهش پیدا کرده، اما به تجربه عرض میکنم که دانشجویان ما باید با این قضیه کمی راحتتر برخورد کنند، چون جامعه همیشه چالش دارد و مخصوص یک نسل خاص هم نیست. من زمانیکه ۸ ماهه بودم پدرم به جبهه رفتند و زمانی که به مدرسه می رفتم، جنگ تمام شد و تمام دوران کودکیم استرس این را داشتم که شاید پدر من باز نگردد، ما با چنین شرایط سختی مواجه بودیم و پس از جنگ هم مشکلات اقتصادی که کمتر از اکنون نبود... در حال حاضر شاید این تحمل ما و نوع نگرش است که نسبت به مشکلات و از جمله مسائل اقتصادی تغییر کرده است.
*وبدا: آیا به نظر شما تاب آوری جوانان جامعه ما نیاز به تقویت شدن دارد؟
بله.. من وقتی مقایسه میکنم شرایط جوانان چند دهه قبل را با اکنون احساس می کنم که جوانان حال حاضر، تاب آوری کمتری دارند و مشکلات معمولاً آنها را زودتر ناامید میکند. فکر میکنم که جوانان ما باید روی تاب آوری خود کار کنند و در شرایط سخت تحمل خود را بالا ببرند. شرایط تحریم در کشور ما که وضعیت سختی را نیز ایجاد کرده بود، اما من معتقدم که از زمانی که این تحریمها شدیم، این امر سبب شد که ما بیشتر روی پای خود بایستیم و به خودمان اعتماد کنیم و مثلاً در بحث تولید دارو، یک سری از داروها را خودمان تولید کنیم و وابسته به سایر کشورها نباشیم.
*وبدا: نگاه شما به مشکلات چگونه است؟
مشکلات انسان ساز است، هرچند که باید تلاشی همگانی شود تا شرایط بهتری در جامعه حکمفرما شود، اما اینکه منتظر باشیم دیگران همه شرایط مطلوب را ایجاد کنند تا ما زندگی بهتری داشته باشیم، اشتباه است. همه ما باید سهم خود را در ایجاد این شرایط مطلوب بدانیم و تلاش کنیم که شرایط مطلوب را برای همه ایجاد کنیم. در حال حاضر خیلی از ما به دنبال ایجاد یک شرایط مطلوب برای خودمان هستیم، اما باید این دید را وسعت داد و به رفع نیاز و ایجاد شرایط بهتر برای همه اندیشید.
*وبدا: و نکته یا سخن پایانی...
امید همچنان هست؛ اگر به قضایا به نحوی دیگر نگاه کنیم. اگر نگاه ما به زندگی درست باشد همیشه راههایی برای رسیدن به موفقیت وجود دارد؛ هرچند که چالشهای زیادی پیش رو باشد، بنده هم در گذشته چالشهای زیاد داشتم و هم اکنون. همان که قرآن کریم می فرماید: " لقد خلقنا الانسان فی کبد " انسان در سختی آفریده شده است ( و البته این سختیها حکمتی دارد و درجهت رشد و تکامل هر فرد است).
اما سخن پایانی من این است که همیشه باید امیدوار باشیم و سهم خودمان را در اینکه چه کاری باید انجام دهیم و چطور مسیر رشد و تکامل را طی کنیم را بدانیم. البته مسئله ایمان هم بسیار مهم است و اگر ایمان به خدا نباشد، همه صحبت های خوب و امیدوار کننده همچون یک پوسته نازک و توخالی است که به راحتی میشکند. اما وقتی ایمان درست وجود داشته باشد، کمک خداوند را به خوبی لمس خواهد شد.