دکتر رضا گوهریان متولد سال ۱۳۲۳ در شهر مشهد، استاد پیشکسوت دانشکده دندانپزشکی مشهد در رشته پروتزهای دندانی، از جمله چهره های به یادگار مانده از سالهای طولانی فعالیت آموزشی و درمانی این دانشکده است که پس از 34 سال فعالیت حرفه ای در این مجموعه، قریب به یک دهه است که در دوران بازنشستگی به سر می برد و همچنان خدمات درمانیاش را در مطب و با همراهی تنها پسرش که پا جای شغل شریف پدر نهاده، دنبال می کند و تنها انگیزه خود برای ادامه فعالیت درمانی ، دیدن بیماران و بویژه بیماران بهبود یافته ای می داند که به لطف علم و مهارت استاد حاذق، اکنون لذت سلامتی را تجربه می کنند و به شوق این نعمت بازیافته، هر از چندگاهی رسم قدرشناسی و قدردانی را با حضور در مطب پزشک پیشکسوت عرصه دندانپزشکی به جا می آورند. دکتر گوهریان که دوره تخصص پروتز را در دانشگاه جرج تاون آمریکا گذرانده، پس از اتمام تحصیل در این کشور، پیشنهادات متعددی برای ماندن و کار در آمریکا دریافت می کند، اما با تعهد و احساس مسئولیتی که نسبت به ملت و کشور خود احساس می کند، بی درنگ به کشور باز می گردد و امروز از پس سال ها خدمت به این آب و خاک، سرافرازانه و با افتخار از سهم خود در تلاش هایی می گوید که دانشکده دندانپزشکی مشهد را در مسیر پیشرفت و تکامل قرار داد و نیروهای متخصصی را تقدیم کشور نمود که هر یک به نوبهی خود دستاوردی بزرگ و ماندگار برای این مجموعه دانشگاهی محسوب می شود. در ادامه شرح گفتگوی وبدا، با این استاد و پزشک پیشکسوت عرصه دندانپزشکی را می خوانید:
وبدا: با سپاس از فرصتی که برای این گفتگو اختصاص دادید، لطفا یک بیوگرافی مختصر از خود عنوان بفرمایید؟
دکتر رضا گوهریان هستم، متولد 1323 در مشهد، تحصیلات را در دبستان خیام مشهد آغاز کردم و پس از آن وارد دبیرستان شدم. همزمان با تحصیل فعالیت کاری هم داشتم و سعی میکردم درآمدم را جمع کنم تا بتوانم پس از تحصیلات دبیرستان، به خارج از کشور بروم. پس از اتمام تحصیلات مدرسه، چون پول کافی برای عزیمت به خارج نداشتم، به خدمت سربازی در سپاه دانش قوچان رفتم و پس از آن به سبزوار و در آنجا روزنامهای به نام " دانش آموز " منتشر کردیم که مورد تایید وزارت علوم قرار گرفت و به تهران دعوت شدم، قرار بود که به من برگ زیتون طلایی بدهند که در آن زمان امکانش فراهم نشد و به جای من کسان دیگری فرستاده شدند.
وبدا: از فرایند پذیرش در دانشگاه توضیحاتی بفرمایید؟
بعد از خدمت سربازی، از طریق کنکور منطقهای در رشته شیمی که بسیار علاقمند بودم، پذیرفته شدم و البته در رشته های دندانپزشکی و پزشکی هم رزرو بودم. روزی که برای ثبت نام به دانشگاه رفتم، یک نفر از دوستان مرا در صف رشته شیمی دید و گفت چرا اینجا ایستادهای؟ گفتم به شیمی علاقمندم و میخواهم ثبت نام کنم. ایشان گفت خیلی از بچههای دانشکده علوم، کسر واحد آوردهاند و از این قبیل صحبت ها... و در نهایت مرا هول داد به صف ثبت نام دانشکده دندانپزشکی که در کنار صف ما بود، به این ترتیب من در دانشکده دندان ثبت نام کردم و در سال 54 وارد دانشکده دندانپزشکی شدم.
خوشبختانه چند سال آخر دانشکده را مرتباً دانشجوی رتبه اول شدم و مدالهای آن را هنوز دارم و سال ۱۳۵۴هم فارغ التحصیل شدم . ناگفته نماند که در سال آخر تحصیل با یک سری از دانشجویان پزشکی که قبلاً با هم در دبیرستان آشنا شده بودیم، شبی را دور هم بودیم، آنها به من گفتند که چون هفته آینده سالگرد مرگ تختی است میخواهیم اعتصاب کنیم... و به این ترتیب دانشکده تعطیل شد و دانشجویان در خیابان اسرار جمع شدند، آن روز تمام شد و روز بعد همگی رفتیم به سر کلاس. سه، چهار روز بعد روی دیوار اسامی یکسری از دانشجویان را زده بودند که نام من هم بود و به این ترتیب ما یک ماه در بند بودیم و پس از این مدت، به دلیل اینکه مدرکی دال بر انجام تخلفی از ما پیدا نکردند، چند نفرمان را آزاد کردند، این اتفاق خیلی مرا ناامید کرد و تصور میکردم چون دانشجوی ستارهدار شدهام، دیگر نمیتوانم در رشته دندانپزشکی موفق باشم. در آن سال من دانشجوی ممتاز شدم و با توجه به اینکه اعلام شد دانشجویان ممتاز میتوانند بروند به تهران و در کنگره دهه انقلاب شرکت کنند کمی امیدوار شدم، در کنگره تهران سخنرانیهایی بود و ما پشت سر نمایندگان مجلس نشسته بودیم و یک هفته مهمان آنها بودیم. این اتفاق مرا به آینده امیدوار کرد و مجدداً شروع به خواندن کردم و پس از فارغ التحصیلی در سال ۵۴ با توجه به مراودات ایران و دانشگاه جورج تاون امریکا، من بورسیه گرفتم و به همراه همکارانمان آقای دکتر حسینی و خانم دکتر رکنی و سایر دوستان راهی امریکا برای گذراندن دوره تخصص شدیم و حدود ۲ سال و نیم در آنجا بودم.
وبدا: چه فعالیت هایی در دانشگاه جرج تاون داشتید و حاصل کارتان در آنجا چه بود؟
حاصل کار من یک مقاله درباره اکلوژن ( اثرات نایت گال بر روی ناراحتیهای مفصل گیجگاهی ) بود که نشان می داد گذاشتن نایت گال برای افرادی که دچار استرسهای روانی هستند، 80 تا 85 درصد ناراحتی شان را کم می کند. این کار به اتفاق آقای دکتر نف انجام و در مجله جی پی دی منتشر شد، خلاصه ای از آن هم در کتاب زارب چاپ شده است. در آنجا به من پیشنهاد شد که بمانم و استخدام شوم و پیشنهاد حقوق دو هزار دلاری به من داده شد. با چند نفر از اساتید دیگر هم کار کردم و مرا به دانشگاه اوهایو دعوت کردند که در مورد همین مقاله در آنجا صحبت کردم. مقالهای هم در مورد پروتزهای ثابت داشتم که در سمینار دندانپزشکی آمریکا در دانشگاه جورج تاون تشریح کردم. ضمناً کار پروتز ثابت هم انجام میدادم و مریض میدیدم.
همین فعالیت ها سبب شد که درخواست ها برای ماندنم ارائه شود. اما بالاخره با اتمام این دوره و با توجه به علاقه و تعهدی که به دانشکده دندانپزشکی مشهد داشتم و در واقع استخدام دانشکده بودم، همینطور وابستگی به پدر و مادرم و علاقه به ایران، علیرغم اصرار سایرین و از جمله همسرم ترجیح دادم برگردم. پس از بازگشت به ایران من را همزمان با اینکه در دانشکده مشهد تدریس میکردم، رئیس خوابگاه دانشگاه فردوسی کردند و با توجه به شرایطی که در خوابگاه بود ترجیح دادم آنجا را ترک کنم و در دانشکده دندانپزشکی مستقر شدم و به صورت تمام وقت در بخش پروتز کار میکردم.
وبدا: از دستاوردها و برنامههای علمی که از خارج کشور آورده چه بود ؟
من و خانم دکتر رکنی از نخستین کسانی بودیم که دوره اکلوژن ( روابط دندانها در حالتی که دندانها بسته شده و غذا خورده میشود و ناهماهنگی آنها ناراحتیهای زیادی را برای بیمار ایجاد میکند ) را برای دانشجویان بویژه دانشجویان تخصصی ایجاد کردیم.
وبدا: از امکانات و فضایی که در آن زمان در دانشکده حاکم بود و اکنون میتوانید مقایسهای داشته باشید؟
وضعیت اکنون را چندان مطلع نیستم، اما آن زمان امکانات زیادی در دانشکده نداشتیم و بیشتر تئوری درس میدادیم. به مرور که جزو برنامه تخصصی دانشجویان شد، کار عملی را هم روی بیماران آغاز کردیم و و برای بیماران کارها انجام میشد.
وبدا: چه سالی ازدواج کردید و حاصل این ازدواج چند فرزند بود؟
من حدود سال ۵۳ و قبل از رفتن به امریکا ازدواج کردم . سه فرزند دارم؛ دو دختر و یک پسر. پسرم دندانپزشک است و دخترانم مهندس معماری هستند .
وبدا: در حال حاضر چه میکنید؟
اکنون تقریبا استراحت میکنم، بعد از ۳۴ سال فعالیت در دانشکده خودم را بازنشسته کردم و بعد از بازنشستگی در مطب کار میکردم و هم اکنون هم کار میکنم و هنوز هم خسته نشدهام، هر چند اکنون به دلیل عمل پا خیلی نمی توانم در مطب فعالیتی داشته باشم و بیشتر کارها به دست پسرم انجام میشود.
وبدا: درمورد فضای دانشکده و فعالیت های آن چه نظری دارید؟
در حال حاضر دانشکده خیلی توسعه یافته و با دستگاههای جدیدی که اضافه شده، وضعیت بسیار بهتر شده. در زمانی که ما آمدیم به دانشکده دستمان خالی بود و بیشتر کار، تئوری پیش میرفت، یکی دو سال بعد از بازگشت من، دورههای تخصصی دندانپزشکی در ایران افتتاح شد و من جزو اولین کسانی بودم که در رشته پروتز، ممتحنه دوره تخصصی شدم و نماینده وزیر و حدود ۲۰ سال برای امتحانات تخصصی گروه پروتز به تهران میرفتم. اکنون با امکاناتی که فراهم شده و دستگاههای جدید۱۰۰ درصد به مراتب کار بهتر و وسیعتر شده است. البته ما هم بسیار تلاش کردیم و همه با اشتیاق و علاقه خاصی صبح و عصر به دانشکده میآمدیم و خیلی کار میکردیم.
وبدا: فعالیتهای تحقیقاتی و اجرایی محوری تان در دانشکده شامل چه مواردی است؟
یکی، دو کار تحقیقاتی درباره اکولوژن بوده و همینطور در مورد پروتز ثابت که همگی در مجلات ایران چاپ شده است. در بحث مسئولیتهای اجرایی هم باید عرض کنم که معاون آموزش دانشکده و مدل گروه پروتز و چند سال مدیر مجله دندانپزشکی بودم و به عنوان نماینده دانشکده دندانپزشکی در هیئت ممتحنه برد تخصصی پروتز در تهران هم مسوولیت داشته ام.
وبدا: از نگاه شما مهمترین شاخص در بحث اخلاق حرفهای چه بوده است؟
اینکه دندانپزشک باید نسبت به مریض خود تعهد داشته باشد و کار مریض که تمام میشود وضعیت او را مدام پیگیری کند و کارهایی که برای او انجام داده، بسنجد تا اشتباهات احتمالی که از سوی دندانپزشک رخ داده را اصلاح کند. به این ترتیب بیمار هم به مراتب راضی تر خواهد بود. من روز گذشته بیماری داشتم که آمده بود و گفت ۲۰ سال قبل شما برای من کران گذاشتهاید و من در طی این مدت بسیار از کار شما راضی هستم و قدردانتان. لذا اینکه کار خوب انجام شود و بیمار راضی باشد خیلی مهم است و نباید صرفاً بحث مالی برای دندان پزشک مطرح باشد.
وبدا: اوقات فراغت چه میکنید؟
در حال حاضر مطبم دایر است، اما پسرم بیشتر کار میکند و من چون نمیتوانم فعالیت درمانی چندانی داشته باشم. در مطب مینشینم و بیمارانی که میآیند بیماری و مشکل آنها را بررسی میکنم و گاهی مواردی هم هست که بیماران برای تشکر میآیند که این باعث تقویت روحیه من نیز میشود. همچنین مقالات مربوط به اکولوژن و پروتز را مطالعه میکنم، ،مقالات را ترجمه میکنم و یادداشت میکنم، کمک میکنم به خرید خانه و نوهام را به مدرسه میبرم و ورزش و پیاده روی میکنم.