دکتر محمد طاهر بروشَکی، متولد 1340 در روستای گیفان بجنورد، عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی مشهد و یکی از چهره های پیشکسوت رشته داروسازی است که در طول 35 سال خدمت در دانشگاه مشهد، دانشجویان بسیاری را در رشته پزشکی و سایر گروههای وابسته تربیت و آثار پژوهشی متعددی را در راستای ارتقاء سطح کمی و کیفی دانش فارماکولوژی به جامعه علمی کشور ارائه کرده است. دکتر بروشکی که در طی سال های خدمت، مسئولیت های مختلفی را در حوزه های آموزشی، پژوهشی و مدیریتی تجربه کرده، از دوران تدریس و بودن در کنار دانشجویان به عنوان بهترین سال های زندگی خود یاد می کند و عمیقاً بر این باور است که با پذیرش تفکرات نو و متفاوت نسل جوان و بویژه نسل نخبگانی کشور و پاسخگویی به نیازها و خواسته های معقول آنان می توان زمینه ماندگاری آنان در کشور را فراهم و از حضورشان در جهت پیشبرد اهداف و برنامه های کشور بهره گرفت. در ادامه، گفتگوی وبدا با این استاد پیشکسوت را می خوانید:
وبدا: ضمن سپاس از حضور شما در این گفتگو، لطفا بیوگرافی مختصری از خود عنوان بفرمایید؟
" من دکتر محمد طاهر بروشکی هستم، متولد مهر ۱۳۴۰ در روستای خوش آب و هوای گیفان، واقع در ۷۵ کیلومتری بجنورد. پدرم در شغل آزاد فعالیت داشتند و مادرم خانهدار بودند، فرزندان خانواده شامل سه برادر و یک خواهر بود که خوشبختانه همگی تحصیلات عالیه را طی کردیم و هم اکنون یک برادرم پزشک هستند و در دانشگاه خراسان شمالی خدمت میکنند، برادر دیگرم در رشته مهندسی IT و تکنسین اتاق عمل تحصیل کرده و هم اکنون در آلمان اقامت دارند و خواهرم نیز تا مقطع لیسانس تحصیل کردهاند و در مشهد زندگی میکنند.
وبدا: دوران تحصیل در مدرسه را در کجا گذراندید و در چه سالی وارد دانشگاه مشهد شدید؟
بنده سه سال تحصیل در دوره ابتدایی را در روستای گیفان گذراندم و پس از آن در سال چهارم ابتدایی، پدرم ( صرفاً ) به خاطر تحصیل فرزندان از روستای گیفان مهاجرت کردند و ما به مشهد آمدیم و ادامه تحصیل در مدرسه و سپس دانشگاه را در این شهر گذراندم.
وبدا: آیا پس از گرفتن دیپلم بلافاصله در کنکور شرکت کرده و وارد دانشگاه شدید؟
خیر... من در سال ۱۳۵۹که در مقطع دیپلم فارغ التحصیل شدم، انقلاب فرهنگی رخ داد و در پی آن دانشگاهها تعطیل شد. تقریباً دو سال بعد در آبان ماه 1361 کنکور سراسری برگزار شد و من با توجه به آمادگی خوبی که داشتم، توانستم در این آزمون در رشته داروسازی دانشگاه مشهد قبول شوم. آمادگی من هم به دلیل این بود که در طی دو سال تعطیلی دانشگاهها در آزمونهای استخدامی مختلف؛ از جمله آزمون استخدامی آموزش و پرورش و آزمون جهاد سازندگی شرکت کردم و همچنین در آزمون پذیرش و اعزام دانشجو به خارج کشور و اتفاقاً در همه این آزمونها هم پذیرفته شدم، اما علاقه من تدریس در دانشگاه بود و به همین دلیل تمایلی به ورود به این حوزهها نداشتم. نهایتاً پس از پذیرش در کنکور سال ۶۱ و با توجه به فرمان ۸ ماده ای امام (ره) که در رابطه با تسهیل فرایند جذب دانشجویان در دانشگاه ها بود، نهایتاً ما در فروردین ۱۳۶۲ توانستیم تحصیل در دانشگاه را آغاز کنیم و در بهمن ۱۳۶۶ هم فارغ التحصیل شدیم، من نخستین دانشجویی بودم که در کلاس پایان نامه را دفاع کردم و فارغ التحصیل شدم.
وبدا: از شرایط دانشکده داروسازی در آن زمان و مقایسهای که میتوانید با شرایط حاضر داشته باشید توضیحاتی بفرمایید؟
در آن زمان که ما وارد دانشکده داروسازی شدیم، تنها یک دوره دانشجو جلوتر از ما بودند و دوره بعد هم که ما بودیم و به شوخی این عنوان میشد که تعداد کارمندان دانشکده بیشتر از دانشجویان آن است، سالهای بعد که کنکور برگزار شد به تدریج تعداد دانشجویان نیز بیشتر شد. طبیعی است که در آن زمان هم یک سری محدودیتها وجود داشت و به ویژه در بحث بودجههای تحقیقاتی، به دلیل اینکه بحث پژوهش و فلسفهی تحقیق هنوز در کشور جا نیفتاده بود و چندان به موضوع پژوهش بها داده نمیشد، لذا بودجهای هم که به آن اختصاص پیدا میکرد معمولا چندان مورد استفاده قرار نمیگرفت و من به خاطر دارم که حدود سالهای ۷۴ یا ۷۵ بود که وزارت بهداشت اعلام کرد؛ ۷۰ درصد بودجه پژوهش، به خزانه دولت برگشته و این نشان میداد که همان بودجه کمی هم که به بحث تحقیق اختصاص می یافت، پژوهش آن را جذب نمیکرد و این برای کشور ما خوب نبود. خوشبختانه پس از ورود اعضای هیئت علمی جوان و خوش فکر به تدریج چرخ تحقیق در کشور راه افتاد و بودجههای پژوهشی زیادی هم صرف شد تا اینکه بالاخره دانشگاه به به وضعیت کنونی رسید.
وبدا: کیفیت آموزش در آن زمان چطور بود؟
آموزش در سطح مطلوبی بود و با توجه به اینکه ما اولین گروه فارغ التحصیل در دانشگاه بودیم، تقریباً بیش از ۵۰ درصد دانشجویان دوره ما جذب دانشگاهها شدند و اکنون در دانشگاههای مختلف کشور، حضور موفق و موثری دارند. البته با توجه به اینکه ما نخستین گروه فارغ التحصیل بعد از دوره انقلاب فرهنگی بودیم، فیلترهای بسیار سخت و ریزی را در نظر گرفته بودند و به اذعان خود مسئولین ما با کیفیتترین دانشجویان از لحاظ تخصص و تعهد بودیم و همین طور دانشجویانی که یکی، دو دوره پس از آن آمدند.
وبدا: دوره طرح نیروی انسانی را در کجا گذراندید؟
من پس از فارغ التحصیل شدن و همزمان با ارائه درخواستم به دانشگاه مشهد، در طرح نیروی انسانی در تهران هم شرکت کردم و با توجه به امتیاز بالایی که داشتم، مقرر شد که طرح خود را در مشهد بگذرانم. اما در همان زمان یکی از دانشجویان خانم، که اهل مشهد بودند و باید طرحشان را در زنجان میگذراندند، به من گفتند که شما آقا هستید و شرایط زندگی در شهر دیگر برای شما راحتتر است و از من خواهش کردند که محل گذراندن طرح را با هم جابجا کنیم، من هم این موضوع را پذیرفتم، بلافاصله دانشجوی آقای دیگری هم پیدا شدند که با توجه به اینکه همسرشان ترک بودند و شرایط زندگی در زنجان برای ایشان راحتتر بود، از من خواهش کردند که محل خدمت طرح را با ایشان جابجا کنم و به کرمان بروم و لاجرم این پیشنهاد را هم پذیرفتم و قرار شد که من، به همراه همسر و فرزندم به کرمان برویم، پس از یک هفته مستقر شدن در کرمان به ما اعلام شد، که باید به شهرستان بم بروید و ما مجدداً نقل مکان کردیم به شهرستان بم و حدود ۹ ماه در آنجا ماندیم. پس از این مدت با درخواست من توسط دانشگاه علوم پزشکی مشهد موافقت شد و من به شهر مشهد بازگشتم. در مدتی که در شهرستان بم فعالیت میکردم یک داروخانه دولتی در آنجا تاسیس کردم و مدتی هم به عنوان رئیس بیمارستان بم مشغول به خدمت بودم.
وبدا: در سالهای قبل و پس از دانشگاه، آیا فعالیتهایی غیر از تحصیل نیز داشتید؟
بله... من از همان زمانی که دانشگاهها تعطیل شد به فعالیت در جهاد سازندگی خراسان مشغول شدم و در آبان ماه ۱۳۵۹هم به خدمت سربازی رفتم و پس از دوره آموزشی که در تهران بودم، به لشکر زرهی خوزستان که در واقع خط مقدم جنگ بود پیوستم، اما پس از مدتی با معافیت پزشکی از ادامه خدمت در جبهه بازماندم و به جهاد سازندگی خراسان پیوستم و همکاری من با جهاد تا سالها پس از زمانی که عضو هیئت علمی دانشگاه شدم نیز ادامه داشت.
وبدا: دوره تخصص را در کجا و در چه سالی گذراندید؟
من در سال ۱۳۷۶ در رشته سم شناسی، بورس تحصیل در انگلستان را دریافت کردم و پس از ۴۷ ماه اقامت در انگلستان در شهریور ماه ۱۳۸۰ به کشور بازگشتم و از آن زمان تاکنون در خدمت دانشگاه علوم پزشکی مشهد هستم.
وبدا: آیا در زمانی که در انگلستان تحصیل میکردید، به ماندن در خارج از کشور فکر نکردید؟
حقیقت امر آن است که چرا... من به این موضوع فکر کردم، اما به این مهم نیز فکر میکردم که بالاخره ما با یک هدفی به این کشور آمدهایم و دولت هزینهای را برای ما پرداخت کرده و دور از انصاف است که به کشور باز نگردم، خوشبختانه خیلی از دانشجویانی که مانند من به خارج از کشور آمدند با همین تفکر بازگشتند و تنها یک مورد را سراغ دارم که پس از تحصیل به ایران برنگشت، بقیه بچهها همگی برگشتند و به اعتراف مسئولان کشور امروز این افراد جزو بهترین نیروهای کشور هستند. در انگلستان به دلیل اینکه من داروسازی بیمارستانی هم کار کرده بودم و زمینهاش را داشتم پیشنهاداتی برای همکاری ارائه شد، اما من ترجیح دادم برگردم و در این تصمیم هم لحظهای تردید نکردم و اکنون هم ذرهای نسبت به آن پشیمان نیستم، چون میدانم که متعلق به ایران هستم و اگر قرار است خدمتی داشته باشم بهتر است که آن را در قبال مردم کشورم انجام دهم.
وبدا: تا زمان بازنشستگی چقدر فاصله دارید ؟
من در دومین روز از شهریور ماه امسال، وارد سی و پنجمین سال خدمت در دانشگاه میشوم و طبق قانون و در صورت توافق با دانشگاه تا ۴۰ سال میتوانیم در مسئولیت خود باقی بمانیم.
وبدا: در طول بیش از ۳ دهه فعالیت در دانشگاه چه مسئولیتهایی را عهده دار بودید؟
من در سال ۱۳۷۰ در معاونت غذا و دارو مشغول به کار شدم که در آن زمان، سه اداره نظارت بر امور دارویی، اداره نظارت بر مواد اعتیادآور و اداره نظارت بر مواد غذایی در ذیل این معاونت فعالیت میکرد و من در اداره نظارت بر مواد اعتیاد آور مسئولیت داشتم. پیش از آن هم در سال ۱۳۶۹ مدیریت داروخانه بیمارستان قائم(عج) را بر عهده داشتم.
در سالهای ۷۶ تا ۸۰ نیز در خارج از کشور بودم و پس از بازگشت از انگلستان مجدداً به دانشگاه برگشتم و در سال ۱۳۸۴ به معاونت غذا و دارو در اداره نظارت بر مواد غذایی پیوستم که امورات آن بسیار پر چالش و سنگین بود و این مسئولیت تا سال ۹۰ ادامه یافت. در سالهای ۹۳ تا ۹۶ نیز مدیر گروه فارماکولوژی بودم.
وبدا: از چه سالی دانشجویان دوره تخصصی فارماکولوژی جذب دانشکده پزشکی شدند؟
در سال 1380 که بنده از خارج کشور برگشتم، گروه ما دو دوره دانشجوییPHD فارماکولوژی گرفته بودند و همان سال بنده به عنوان مسئول هماهنگی آموزش تحصیلات تکمیلی جذب گروه شدم تا سال ۱۳۹۶ یعنی حدود ۱۶ سال من مسئولیت هماهنگی آموزش تخصصی را داشتم و در اینجا هم چالشها بسیار زیاد بود. در ابتدای ورود من به گروه، تقریباً هر دو سال دو نفر دانشجو جذب میشدند، اما پس از آمدن من، گروه فعالتر شد و با همکاری سایر اساتید دانشجویان بیشتری گرفتیم، تا جایی که ما در یک مقطع زمانی، همزمان ۲۰ نفر دانشجوی تخصصی و PHD در همین گروه داشتیم و بعضاً فضایی برای آنها نداشتیم که این مشکل را هم با همکاری سایر اساتید گروه هرچند با سختی زیاد برطرف کردیم.
زمانی را به یاد دارم که همزمان ۵ دانشجوی PHD را مدیریت میکردم و فارغ التحصیل کردن اینها هم، خود داستانی بود! کمبود بودجه هم مشکلات را مضاعف میکرد و در مواردی حتی مجبور بودیم که از جیب هزینه کنیم تا بچهها فارغ التحصیل شوند. خوشبختانه دانشجویانی که با من کار میکردند اکنون افراد موفقی هستند که در کشور مشغول به خدمتند.
وبدا: بهترین اوقات زندگی شما در چه زمانهایی بوده است؟
بهترین لحظات و سالهای عمر من با تدریس سپری شده و در واقع وقت گذراندن با دانشجویان بهترین اوقات را در زندگی برای من رقم زده است. هیچ شغلی هم غیر از استاد بودن و عضو هیئت علمی بودن من را راضی نکرده ؛ در حالی که میتوانستم داروخانه داشته باشم با درآمد بهتر.
وبدا: نظر شما در مورد مهاجرت دانشجویان به خارج کشور چیست؟
ایرانیان انسان های باهوشی هستند و در همه دنیا از نخبگان آن استقبال می شود، اما به اعتقاد بنده مسوولان کشور باید شرایطی را فراهم کنند و بگونه ای به خواست و نیاز جوانان ما پاسخ دهند که آنها مجبور به مهاجرت نشوند، قطعا هیچ ایرانی غربت را دوست ندارد و من مطمئنم اگر زمینه در کشور مساعد باشد قریب به 90 درصد کسانی که رفته اند باز می گردند. ما اگر به هوش، توانمندی و نیازهای این جوانان که به حق و معقولانه هم هست توجه کنیم، قطعا از کشور نخواهند رفت . من در سر کلاس همیشه دانشجویان را به فکر کردن تشویق میکنم و اینکه نقش و جایگاه خود را بشناسند و بدانند که جایگاه مهمی در جامعه دارند و مسوولان هم اگر این جایگاه را بشناسند و مورد توجه و عنایت قرار دهند، بسیاری از مسائل و مشکلات به دست همین جوانان حل خواهد شد.