دکتر آزاده دارابی، متولد 1368 در شهر مشهد و فوق تخصص نوزادان در بيمارستان های دکتر علی شریعتی واکبر و قائم (عج)، یکی از چهره های جوان در حوزه درمان دانشگاه علوم پزشکی مشهد است که پس از طی مقاطع عمومی، تخصصی و فوق تخصصی نوزادان در این دانشگاه، دوره پنج سالهی طرح ( طرح توأمان دوره تخصص و فوق تخصص) را در بخش NICU ونوزادان بیمارستان دکتر علی شریعتی و بیمارستان های اکبر و قائم (عج) آغاز نموده و اکنون در حال گذراندن طرح دوره رزیدنتی وفوق تخصص خود می باشد. این پزشک جوان بعد از اتمام دوره دستیاری در سال 1398 موفق به کسب رتبه برتر كشوري شده و بلافاصله در رشته فوق تخصص نوزادان در بيمارستان قائم (عج) دوره دستیار فوق تخصصی نوزادان را آغاز و در سال 1401 با یک سال تاخیر ( به دلیل پروسه بارداری و زایمان ) این دوره را نیز به پایان رساند. پایگاه خبری وبدا، در گفتگویی با این پزشک جوان، جزئیاتی از فعالیت های تحصیلی و کاری وی در مقاطع زمانی مختلف را، طی مصاحبه ای منتشر ساخته است که شرح آن را در ادامه می خوانید:
وب دا: لطفاً در ابتدا خود را برای مخاطبان این گفتگو معرفی بفرمایید و شرح مختصری از سوابق تحصیلی دوران مدرسه و دانشگاه بفرمایید که در کجا و چه سالهایی طی شد؟
من دكتر آزاده دارابي هستم، متولد سال 1368 در شهر مشهد. بعد از اتمام دوره تحصيلات دبيرستان در سال 1386 در مقطع پزشكي عمومي پدیرفته شدم و طی 7 سال اين دوره را گذراندم. سپس در سال 1393 به مدت 2 سال دوره طرح اجباری را در مناطق محروم كشور از جمله استان خراسان جنوبي شروع كردم و در روستاهای سده، خوسف و نیز شهر بيرجند به مردم خدمت كردم و در همان مقطع زمانی نيز در گروه هاي هلال احمر به صورت داووطلبانه خدمات رايگان به مناطق محروم ارائه مي كردم.
پس از اتمام دوره طرح پزشكي عمومي در سال 1395 بلافاصله در رشته تخصص كودكان در دانشگاه علوم پزشكي مشهد پذیرفته شدم و سه سال دوره دستياري خود را طي كردم. بعد از اتمام اين دوره در سال 1398 موفق شدم رتبه برتر كشوري را كسب كنم و بلافاصله در رشته فوق تخصص نوزادان در بيمارستان قائم (عج) که زیر پوشش دانشگاه علوم پزشكي مشهد است، دوره دستیاری فوق تخصصی نوزادان را شروع كردم و همزمان باردار هم شدم و به همین دلیل با يك سال تأخير دوره فوق تخصصم را ( در سال 1401 ) به اتمام رساندم. بعد از آن دورهی طرح را شروع كردم و اكنون در حال سپري كردن دوره طرح رزیدنتی و فوق تخصصی در بيمارستان دكتر شريعتي دانشگاه علوم پزشكي مشهد هستم، چون دوره تخصص و فوق تخصص را پيوسته طي كردم به مدت پنج سال باید دوره طرح را بگذرانم.
وب دا: با توجه به تجربهای که در فضای شغلی خود در دانشگاه داشتهاید تصور میکنید چه اقدامات و برنامههایی میتواند به هرچه بهتر شدن این فضا کمک کند؟
در اكثر بيمارستان های دانشگاه، فضای فیزیکی وجود دارد، اما در زمینه امكانات و تجهیزات پزشکی متأسفانه دچار کمبود هستیم. به عنوان مثال؛ در ارتباط با رشته خودم بگويم كه ما تا دستگاه ونتيلاتور ( دستگاه حمايت تنفسي) نداشته باشيم اگر تعداد زيادي تخت بستری نیز داشته باشيم عملا نمي توانیم به نوزادانی که دچار بیماری های تحدید کننده حیات هستند كمك زیادی كنيم و ما با كمبود اين امكانات در بيمارستان ها با چالش های زیادی مواجه هستيم، در بيمارستان دكتر شريعتي كه آغاز فعاليت بخش NICU آن به همت و تلاش هاي خانم دكتر مغربي، فوق تخصص نوزادان صورت گرفت، توانستیم با كمك هاي مردمي مناطق طرقبه و شانديز و تبليغاتي كه انجام شد، دستگاه هاي ونتيلاتور بیشتری تهيه کنیم و هم اكنون بخش NICU بيمارستان دكتر شريعتي يكي از بخش هايNICU شلوغ سطح شهر است و 12 تخت فعال NICU وجود دارد، در حال حاضر بخش نوزادان را راه اندازي كرديم كه هم اكنون داراي 6-4 تخت است و در نتیجه كمك خيلي خوبي به مردم آن قسمت شهر شده است. همچنین باعث کاهش مشکلات زیادی برای مردم عزیزمان شده است از جمله مشکلات هزینه و وقتی که صرف رفت وآمد به مرکز شهر و اعزام نوزادان به علت عدم وجود تخت خالی در بیمارستانهای مرکز شهر میشد.
در بخش نوزادان و NICU بیمارستان شریعتی با وجود ۱۲ تخت NICU فقط ۷ تخت مجهز به دستگاه ونتیلاتور میباشد و اگر بخواهيم نوزاد نیازمند به حمایت تنفسی از شهرستان های اطراف پذيرش كنيم محدودیت وجود دارد و به نظر من این موضوع يك نقص برای بیمارستان محسوب می شود ونیازمند نیروهای بیشترو امکانات بیشتری جهت فعال شدن تجهیزات هست، اما چنانچه سایر تخت ها به دستگاه ونتيلاتور مجهز شوند، علاوه بر اینکه باعث ايجاد اشتغال زایی مي شود پزشكان بيشتري نیز جذب مي شوند و می توانيم به نوزادان نیازمند بيشتري خدمات درماني ارائه كنيم و فعاليت ها هم در این بخش افزايش مي يابند.
وب دا: با توجه به فعالیت دانشگاه در سه حوزه آموزش، درمان و پژوهش، حفظ ارتباط این سه حوزه از نگاه شما تا چه حد اهمیت دارد و اساسا آیا میتوان این سه حوزه را اولویت بندی کرد ؟
به نظر من هميشه اولويت با حوزه درمان است و چنانچه بيماري كه به ما مراجعه مي كند را عضوي از اعضاي خانواده خود بدانيم بايد درمان را در اولويت قرار دهيم و همزمان با درمان بیماران، مي توانیم به دانشجويانی که در كنار ما هستند آموزش دهيم. آموزش اين گونه نيست كه كتابي را در اختيار داشته باشيم و مطالب آن را بارها و بارها مطالعه كنيم، تا زماني كه ما آن مطلب كتاب و مشكل بيمار را درك نكنيم نمي توانيم به سئوالات امتحان پاسخ دهيم، بنابراين هر چه كه يك دانشجو بيمار بیشتري را ببيند و بر بالین بیماران در كنار اساتيد بیشتری باشد بهتر مي تواند به حوزه درمان بپردازد و در آن موفق باشد.
من در دوره دستياري و در دوره فلوشيپ تقریبا هر روز تا بعداظهر در بيمارستان بودم و حتي با پايان يافتن ساعات كاري ام در كنار سایر اساتيد بودم و بیماران زیادی را می دیدم که باعث یادگیری و افزایش تجربیات من شد. در دوره فلوشيپ كه دو سال بود تقريبا 30 شب آنكال يا به عبارتي پزشک مقيم بودم، چرا كه از ساعت پنج صبح كه در بيمارستان قائم (عج) حضور می یافتم تا ساعت 23 شب مشغول به فعالیت بودم و حتي در دوران بارداريم نیز ساعت های طولانی در خدمت بیماران و بیمارستان بودم.
من تا هفته 36 بارداري تا ساعت 22 در بيمارستان حضور داشتم و همين حضورهاي مستمر من باعث شد به عقیده خودم در کارم موفق باشم و الان چنانچه نوزادي با هر شكلي از علائمي مراجعه كند، مي توانم مديريت و درمان كنم. اين موارد در كتاب ها نوشته نشده است و تأکید می کنم که به دليل حضور مداوم من در بیمارستان و بالین نوزاد و در کنار اساتیدم بوده كه با مشاهده موفق شدم اطلاعاتی زیادی را کسب کنم. تا زمانی که دانشجو به صورت عملي يك فرآيندي را مشاهده نكند، اگر بارها آن مطلب را مطالعه كند، قطعا باز هم فراموش خواهد شد، اما مشاهده و انجام آن فرآيند موجب ملكه شدن مطالب در ذهن دانشجو می شود.پس اولویت درمان هست وسپس آموزش و در نهایت پژوهش.
وب دا: در حوزه پژوهش چه آثاری داشته اید؟
در حوزه پژوهش حدود 15 مقاله نويسنده اول هستم كه تمام اين مقالات در دوره هاي دستياري و فوق تخصصي از بيماراني كه مراجعه مي كردند تهيه كردم. من عقیده دارم که اول حوزه درمان در اولويت قرار دارد و بعد حیطه آموزش مهم است و با توجه به آموزشی که ارائه می شود، ايده و طرح پژوهشي در ذهن به وجود می تواند به وجود آید و بعد مي توان موفق شد پژوهشی انجام داد که در آن درمان جديدي را براي يك بيماري كشف كرد.
وب دا: در مسیر تحصیل و فعالیتهای کاری آیا چالش ها و موانعی را هم تجربه کردید؟ در صورت پاسخ مثبت بفرمایید چطور با این چالش ها و موانع مقابله کرده اید؟
ما با چالش هاي زيادي روبرو بوده ايم و البته تمام كادر درمان و پزشکان با آنها مواجه بوده اند. مخصوصا دوران طرح اجباري كه مجبور هستند از خانواده خود دور باشند. من از زماني كه با همسرم ازدواج كردم به دليل گذراندن دوره طرح و ادامه تحصيل، مدت هاي زيادي از همسرم دور بودم و حتي در دوران بارداري که همزمان بود با خدمت همسرم در شهر زاهدان، ایشان به دليل بارداري من جابجايي گرفت و به شهر خواف منتقل شد و شهر خواف هم خيلي نزديك به مشهد نيست. بنابراین تمام این سختی ها يك چالش است كه من به عنوان يك خانم باردار و شاغل درگیر آن بودم البته همسرم تمام تلاشش رو انجام میداد تا بتواند در هر مرحله ای کنار من باشد و حامی من بود و همچنین اگر حمايت هاي خانواده ام؛ هم در دوران بارداري و هم در دوران بعد از بارداري نبود قطعا موفق به ادامه تحصيل نمي شدم.
همزمان در اوج دوران سخت كرونا قرار داشتیم که من باردار بودم و دوره فلوشيپم را آذرماه سال 1398 آغاز كردم كه شروع دوره كرونا بود. اوايل دوران بارداری کار و فعالیت در بیمارستان برایم راحت بود، اما از ماه پنجم بارداري كه بايد لباس هاي مخصوص برای پیشگیری از ابتلا به ویروس کرونا را در محيط بیمارستان مي پوشيدم، حتي نمي توانستم از ماسك استفاده كنم و تنفس با ماسک در دوره بارداری به شدت سخت می شد. پدر من از ساعت 19 شب دم در بيمارستان قائم(عج) منتظر من بودند تا كارم تمام شود و ساعتها در انتظار بودند و زودتر از خروج من حضور داشت كه اتفاقي براي من به ويژه در ماه پايان بارداري رخ ندهد و این جزءچالش خيلي بزرگ زندگی براي من به شمار مي رفت. هفته 37 بارداري نزد دكتر معموري استاد بزرگوارم متخصص اطفال که اكنون رئيس بيمارستان قائم (عج) هستند رفتم و شرح حال بد خودم را به ايشان ارائه كردم و دكتر نيز به من لطف كردند و با مرخصي من موافقت كردند، اما بلافاصله بعد از زايمان و تولد فرزندم، به دليل كمبود نيرو در بیمارستان و زماني كه پسرم سه ماهه بود، مجدد فعالیتم را شروع كردم. پسرم ده ماهه بود كه مبتلا به ویروس كرونا شد و همانطور که بيان كردم همسرم دوران طرح خود را در شهرستان خواف سپري مي كرد و من با خانواده ام زندگي مي كردم و خانواده ام نیز به کرونا مبتلا شدند. شرایط بسیار سختی بود و من درخواست يك هفته مرخصي دادم ولی بدلیل دوران بحرانی در آن زمان فقط ساعت كاريم را كاهش دادند كه جزء مشكلات پيش روی من در آن دوره بود.
چالش آخرم مربوط به بخشNICU بيمارستان شريعتي است و با توجه به اینکه اولین بیمارستانی است که بصورت مستقل کارم را در آنجا شروع كردم، متأسفانه از امكانات و تجهیزات پزشکی خوبی برخوردار نبود و براي رشته اي كه سال هاي سال براي آن زحمت كشيده بودم و درس خوانده بودم امكانات زیادی نداشت كه بتوانم طبق علم و دانش خودم از آن تجهيزات برای درمان بیماران نوزاد استفاده كنم. خوشبختانه با تجهیز بیشتر بخش NICU و نوزادان بیمارستان شریعتی به دستگاه ونتيلاتور می توان گفت که این مرکز از نظر حمایت تنفسی تقریبا وضعیت مناسبی دارد، خوشبختانه در بيمارستان شريعتي مي توانيم حدود 16 -17 نوزاد را در بخش NICU ونوزادان مديريت و رسیدگی كنيم و با توجه به اينكه تخت های بيمارستان هاي امام رضا(ع) و قائم (ع) خالی نیستند، نوزدان زيادي را از سمت آن بیارستانها در بيمارستان شريعتي پذيرش مي كنيم و اين خيلی نعمت بزرگي است .
وب دا: ماهیت رشته اطفال را چطور می بینید؟
رشته اطفال، رشته بسیار سختي است، چرا كه كودكان نمي توانند خيلي مواقع درد خود را بیان كنند و كار با نوزاد از آن سخت تر است. بچه را شايد بتوان وادار به بيان مشكلش كرد اما نوزاد وقتي كه گريه مي كند بايد تمام قسمت هاي بدن او را معاينه كرد که بتوانيم مشكل او را بفهميم . در عین حال من عاشق رشته ام هستم. كشيك هاي عصر و شب بيمارستان شريعتي را متخصصين پوشش مي دهند و هر كشيكي كه خالي باشد من حضور پيدا مي كنم تا به نوزادان رسیدگی کنم و همكارانم مي پرسند چرا اين كشيك ها را بر مي داري؟ در پاسخ آنها مي گويم والدینی که نوزاد خود را از شهرستان به بيمارستان می آورند، به اميد درمان آن نوزاد را پذیرش مي كنم. اگر من نوزادي را پذيرش كنم و در شیفت های عصر و شب پزشك حضور نداشته باشد، برای آن نوزاد ممكن است اتفاق بدي بيافتد؛ در حالي كه مي توان به او كمك كرد. يا نوزادي كه مي تواند يك فرد سالمي در آينده در جامعه زندگی کند، به دليل خونريزي مغزي ممكن است يك عمر مبتلا به عقب ماندگي ذهني شود واین نشان دهنده اهمیت حضور پزشک مقیم در NICU میباشد .در هر زمينه و رشته اي در صورتی که فردي عاشق کار و رشته انتخابی خود که در آن فعالیت می کند، نباشد هيچ گاه انسان موفقي نخواهد بود و به سختي براي او مي گذرد.
من اكثر شيفت ها را با پسرم به بیمارستان مي روم. به اين دليل كه اگر فرزندم را به همراه خودم نبرم خيلي نمي توانيم در كنار هم باشيم؛ چرا که شيفت صبح در بيمارستان مشغول خدمت هستم و عصر و شب كه باز هم مشغول کارهای دیگر می شوم بنابراین زمانی برای اینکه در کنار فرزندم باشم ندارم و در نتیجه براي فرزندم لباس مخصوص تهيه كردم و در اكثر كشيك ها همراه من در بیمارستان حضور دارد و همراه بودن او با من يك اتفاق طبيعي شده ، بنابراين با این روش زندگی، هم در كنار فرزندم هستم و هم كاري كه به آن علاقمندم مشغول هستم.
وب دا: کار با نوزاد چه چالش هایی دارد؟
کار با نوزاد واقعا سخت است، اما اگر زحماتي كه مي كشيم دیده شود مثل یک مرهمی هست. من به خاطر ماهیت رشته ام براي معاينه ساعتها بر بالين نوزاد بوده ام و متوجه گذر زمان نشده ام. گاهي اوقات نوزاد بدحال شده و من از عصر تا شب به نوزاد رسيدگي كردم تا به شرايط پايدار برسد، چون به عنوان مثال پدر و مادري كه از طريق IVF صاحب فرزند شدند و هزينه زيادي را براي فرزندار شدن كرده اند، تمام اميدشان به پزشك است و من تا لحظات پایانی به تمام نوزادان اميدوارم و سعي مي كنم براي بهترشدن شرایط آنها كاري انجام دهم. اگر نتوانستم و خدای نکرده نوزادی را از دست دادیم، خانواده مشاهده مي كنند كه يك پزشك چقدر ساعت ها تلاش براي زنده ماندن نوزادكرده است و نوزاد ممکن است به دليل نارس بودن، مشكلات مادرزادي و ژنتيكي و نارس بودن ريه ها و... زنده نماند و والدين حتی اگر نوزاد خود را از دست دهند قدرداني را به خاطر تلاش براي زنده ماندن نوزادشان از پزشک خواهند كرد و چنانچه نوزاد هم زنده بماندكه قطعا باعث خوشحالي ما و والدين نوزاد مي شود.
همچنین به دلیل اینکه ساعتها بر بالين نوزادان به حالت خميده هستيم، اكثرا مبتلا به ديسك كمر میشویم اما وقتي شاهدیم که سيستم و مسئولین قدردان زحمات ما هستند خیلي احساس خوبی می کنیم و چنانچه سيستم حمايت نكند باعث ناراحتي ما مي شود. البته باز هم اگر با علاقه وارد رشته شده باشیم کار خود را به خوبی انجام می دهیم، چون فردی که بر حسب علاقه وارد رشته خود شده است مي تواند خيلي از مشكلات و سختی ها را بپذيرد و اگر وارد رشته اي كه به آن علاقه نداريم بشويم به تدریج دچار افسردگي و عدم لذت از زندگي مي شويم. متاسفانه درصدی دانشجويان به اجبار خانواده وارد رشته پزشكي مي شوند و اگر دانشجویانی با پول و سهميه وارد شده باشند متأسفانه در میانه مسیر تحصیل و درس و دانشگاه، آن را رها مي كنند يا ممكن است مدرك پزشكي عمومي را دريافت كنند و در شغل آزاد فعاليت كنند و در رشته پزشكي خود شغلي را انتخاب نمي كنند. اما ممكن است درس خود را ادامه دهند و بتوانند جراح موفقي هم شوند اما تا آخر احساس افسردگي و عدم لذت از زندگي خواهند داشت چون هميشه دوست داشتند به رشته اي ديگر وارد شوند و علاقه ای به رشته ای که تحصیل کرده است ندارد.
وب دا: آیا خانواده هم در پیشرفت های تحصیلی و کاری شما نقش داشتند؟
همسرم وخانواده ام نقش بسزايي در پيشرفت من داشتند، همسرم چون عاشق مطالعه است زماني كه ازدواج كرديم او را هميشه در حال مطالعه مي ديدم و من را نیز تشويق مي كرد كه من هم درس بخوانم و ادامه تحصیل دهم و همین مورد باعث شد كه با دیدن اینکه همسرم درس مي خواند من هم مسير ايشان را ادامه دهم. اما نه در رشته او ولی در مسيري كه رفتم امتيازي مثبتي براي موفقيت من به شمار مي رود، همسرم وخانواده ام هميشه من را تشويق مي كردند كه ادامه تحصيل دهم و ،براي ادامه تحصيل، خوشبختانه در دوره تخصص و فوق تخصص از حمايت هاي همسرم وخانواده ام برخوردار و در این حیطه موفق شدم.
وب دا: در چه خانواده ای رشد یافتید؟
من در خانواده ای بزرگ شدم که 5 خواهر و برادر هستیم. مادرم خانه دار و پدرم شغل آزاد داشت، الان هم كه بازنشسته هستند. خواهر بزرگترم دكتري رشته زبان دارد و مدرس دانشگاه است و در مركز مشهد مال مسئول برگزاري آزمون هاي تافل است، برادر بزرگترم دكتري دامپزشكي است و انسان بسیارموفقي است و اينكه بيان كردم هر كسي در هر رشته اي كه علاقه دارد وارد شود برادرم عاشق فعاليت هاي كشاورزي و دامداري بود و پدرم خيلي اصرار داشت برادرم حتما بايد پزشك شود ولی او در رشته مورد علاقه خودش كه دامپزشكي است وارد شد و ادامه تحصیل داد، خواهر دومم يكسال بزرگتر از من است من و خواهرم همزمان با هم دانشجوي رشته پزشكي شديم و ايشان هم اكنون در شهر چالوس در مركز زيبايي خود دركنار حرفه پزشكي عمومي فعاليت دارد بعد از من يك برادر دیگر دارم كه دو سال از من كوچكتر است و در پزشکی عمومی تحصیل کرده و در شركت نفت فعاليت دارد.
این نکته مهم را هم متذکر می شوم که دانشجوياني كه وارد رشته پزشكي می شوند، رشته ای كه با جان انسان ها سرو كار دارد، ملاك موفقيتشان را هيچ وقت شانس قرار ندهند و هميشه در مسير پیشرفت و ادامه تحصیل پشتكار لازم را داشته باشند. ملاک موفقیت پشتکار هست ونه شانس .متأسفانه هميشه دانشجويان از كتاب هاي خلاصه شده استفاده مي كنند و از 100 تا تستي كه در امتحان ميآيد 40 تست را بر حسب شانس جواب مي دهند و اين اشتباه بزرگ يك خيانت به خودمان است چرا كه ممكن است روزي خانواده خود ما براي درمان به ما مراجعه كنند و به دنبال يك سهل انگاري يك خانواده از هم مي پاشد يا بيمارش دچار نقص يا فوت مي شود. براي همين، دليل ملاك موفقيت هيچ وقت شانس نخواهد بود، بلكه پشتكار و فعاليت است و البته پشتكار در طولاني مدت چرا كه يك شبه به موفقيت نخواهيم رسيد.
وب دا: در اوقات فراغت به چه فعالیت هایی که جزء علایق شما است می پردازید؟
اوقات فراغت من همان لحظاتی است که در ساعات كشيك حضور داریم، چون خيلي دوست دارم بر بالين نوزادان باشم، من به مدت حداقل پنج سال پذيرش دهنده نوزادان در مشهد بودم و تقريبا پزشكان بخش NICU و اطفال كه در اطراف مشهد كار مي كنند من را مي شناسند، بنابراين اول براي پذيرش نوزاد با من تماس مي گيرند و در بيمارستان قائم (عج) همه نوزادان بدحال يا با هر شرايط را پذيرش مي كردم چون همه امكانات از جمله پزشكان فوق تخصص و تجهيزات و اقلام پزشكي در آنجا فراهم است. اما بيمارستان شريعتي چون محدودتر است و خيلي امكانات را ندارد ( بخش نوزادان هم که نوپا است) و با كمك هاي مردمي راه اندازي شده، نوزاداني كه بتوانم پذيرش مي كنم .در 90 درصد كشيك ها، پسرم را همراه خودم مي برم و مشكلي از این بابت ندارم چون همسرم از صبح تا غروب درگير كار درمان است و وقتي كه به منزل مي آيد اكثرا به فعاليت هاي تحقيقاتي خود رسيدگي مي كند و البته بخشي از ساعات را هم براي خانواده در نظر مي گيرد و در كنار ما است. اما چون من هم درگير كار هستم، اگر فرزندم را با خودم به بيمارستان و كشيك هايم نبرم فرزند من هيچ درك و محبتي از پدر و مادر نخواهد داشت. همچنین من كلاس ورزشي را ثبت نام كردم كه مخصوص مادر و كودك است شايد آن كيفيت و بازدهي كه به تنهايي به كلاس ورزش مي رويد را نداشته باشد اما تا حدودي مي تواند مفید باشد. كلاس شناي مخصوص مادر و كودك به همراه فرزندم مي روم. خيلي مواقع كه عصر از سركار بر مي گردم بدون اينكه استراحت كنم بلافاصله با پسرم پارك، پياده روي و دوچرخه سواري مي روم این و باعث شده كه من در كنار زندگي و فرزندم به شغلم نيز رسيدگي كنم.
تا قبل از اينكه وارد دوره تخصص شوم ورزش يكي از فعاليت هاي روزانه من بود، از جمله ورزش هاي هوازي، بدنسازي و از زماني كه وارد دوره تخصص شدم به دليل كشيك ها و بارداري ام فعالیت های ورزشی من محدود شد. اما اکنون كه پسرم چهار ساله است خيلي فعاليت ها را مي تواند هم پاي من انجام دهد.
اگر ورزش نباشد انسان احساس خمودگي مي كند و حس افسردگي به فرد دست مي دهد، ورزش باعث احساس نشاط در فرد مي شود روزي ده دقيقه پياده روي براي من باعث مي شود خستگي از تنم خارج شود. اكنون مجدد همان ورزش هاي هوازي و بدنسازي را در كنار فرزندم شروع كرده ام و به او هم آموزش مي دهم البته با توجه به اینکه فرزندم پسر است احتمالا تا سه يا چهار سال آینده دیگر نمي توانيم با هم در فعالیت های ورزشی حضور داشته باشیم. اما از هم اکنون که من در ذهنش القاء کنم که در این فعالیت ها حضور داشته باشد، ديگر ترس و واهمه اي ندارد و خودش اين مسير را می تواند در آینده ادامه دهد.
من با فرزندم شهر كتاب مي رويم و خيلي خوب است كه كودكان با اين محيط های فرهنگی نیز آشنا شوند. پسرم در شهر كتاب انواع كتاب ها، نقاشي ها و مداد رنگي ها را مي بيند و كم كم به کتاب خواندن و سایر فعالیت های فرهنگی علاقمند مي شود، وقتي كه يك مادر كتاب داستاني را براي كودك خود بخواند او هم علاقمند مي شود و فرزند از مادر خود الگو می گیرد. پسرم هر شب منتظر اين است كه كتاب جديد را برايش بخوانم اگر من فرزندم را به این مکان ها نمي بردم و ساعاتی را برای او وقت نمی گذاشتم و بعد از كشيك که به منزل می رسیدم استراحت می کردم، يقينا اين حالتي که فرزندم اکنون در رشد و پرورش است وجود نداشت. اگر كودكي را به حال خود رها كنيم دائما دوست دارد زمان خود را با گوشي، تبلت و فضای مجازی بگذراند و در صورتی که والدین دائما به او گوشزد كنند بي فايده خواهد بود، بنابراين تا زماني كه يك مادر براي كودك خود وقت نگذارد و برای او تفریحات متناسب با سن و جنس کودک خود فراهم نکند، کودک تفریحی نخواهد داشت و از گوشي همراه استفاده مي كند.
وب دا: وظایف همسری در زندگی مشترک شما چطور تقسیم می شود؟
گاهی در زندگي مشترك افراد خط كش مي گذارند كه كارها بين زن و مرد تقسيم شود و من با اين عقيده كاملا مخالف هستم، به اين دليل که يكي از زوجين ممكن است درگيري بيشتري نسبت به ديگري داشته باشد يا توانايي اش كمتر باشد و ممكن است يكي بتواند فعاليت بيشتري داشته باشد، مخصوصا در زندگي هايي كه هر دو نفر پزشك هستند، اگر خط كش قرار دهيم كسي كه آسيب مي بيند فرزند است و هر كسي برحسب تواني كه دارد بايد در زندگي آن توان خود را بكار گيرد، درغير اين صورت ممكن است پدر و مادر تحصيل كرده اما فرزندي شايسته داي را تحويل جامعه نمي دهند.