پرستار نمونه استانی و پیشکسوت بیمارستان قائم (عج) از مراکز زیر پوشش دانشگاه علوم پزشکی مشهد است با بیش از سه دهه سابقه خدمت؛ خدمتی که آنچنان با عشق و علاقه عجین شده، که آینده شغلی فرزندانش را نیز، به این سمت و سو سوق داده و اینک سوسن زاهدی پرستار خدوم بیمارستان قائم (عج)، در آستانه دوران بازنشستگی، قدم های استوار سه فرزندش را در مسیر حرفهی مقدس پرستاری و با تکیه بر تجربه ای 30 ساله، بدرقه می کند تا فرزندان هم با الگوگیری از مادر، در امروز و فردای این سرزمین و در هر نقطه از خاک پاک ایران، تسکین دهندهی رنج و آلام بیماران نیازمند باشند. پایگاه خبری وبدا، در آستانهی روز پرستار و به پاس تکریم جایگاه این فرشتگان سپیدپوش، گفتگویی داشته با بانو " سوسن زاهدی " پرستار نمونه بیمارستان قائم (عج) در سال 1388 و پرستار نمونه استانی در سال 1402 که شرح این مصاحبه را در ادامه می خوانید:
وب دا: با تشکر از فرصتی که برای این گفتگو قرار دادید، لطفا خودتان را معرفی کنید؟
من سوسن زاهدي هستم، متولد سال 1350، تحصیلات عالیه را در دانشگاه آزاد قوچان گذراندم. همسرم مهندس مراقبت پرواز است و سه فرزند دختر دارم.
وب دا: فرزندانتان در چه مقطع و رشته ای تحصیل کرده اند؟
دختر بزرگترم دانشگاه طبس تحصيل كرده و در حال طي كردن دوره طرح در بخش قلب دو بیمارستان قائم (عج) است و دو فرزند دختر دوقلو 18 ساله دارم كه امسال دانشگاه قوچان در رشته پرستاري پذیرفته شدند و ان شاالله چهار سال آینده به جمع ما كه خانواده پرستار هستيم، می پیوندند.
وب دا: درباره دوران تحصیل و مسئولیت های حرفه پرستاری تان در طی سه دهه گذشته توضیحاتی بفرمایید؟
بنده در سن 22 سالگی از رشته پرستاری فارغ التحصيل شدم و با توجه به اینکه همسرم نظامي بود، ما به شهر اميديّه از شهرهای اهواز منتقل شدیم. در شهر رامشير يكي از شهرهاي كوچك اهواز دوره طرحم را از یک کلینیک کوچک شروع کردم و بعد از مدتی در شهر امیدیه، با توجه به اينكه دخترم به دنيا آمده بود و بايد با موقعيت كاري همسرم روزهاي كاري ام را هماهنگ مي کردم، در كلينيك ويژه شهر امیّدیه مشغول خدمت پرستاری شدم. بعد از آن نيز همسرم منتقل مشهد شد و ادامه خدمتم در شهر مشهد از اورژانس اعصاب بيمارستان قائم (عج) آغاز شد و حدود پنج سال در اورژانس اعصاب، 11 سال اورژانس قلب بيمارستان قائم (عج) سمت سرپرستاری بخش را بر عهده داشتم.
به دليل ادامه تحصيل همسرم به مدت يك سال در استان اصفهان ساكن و در بيمارستان خورشيد اين شهر خدمت كردم، در آنجا هم همكاران خيلي خوبي داشتم. مترون بيمارستان بسیار مایل بودند در این بیمارستان به ادامه خدمت بپردازم، اما مجدد به مشهد و بيمارستان قائم (عج) برگشتم و سرپرستار بخش قلب دو در بیمارستان قائم (عج) شدم ، در حال حاضر 10 سال است كه در اين بخش خدمت مي كنم.
وب دا: شما به عنوان پرستار نمونه هم معرفی شده اید لطفا در این باره هم توضیح بفرمایید؟
زماني كه در شهر اميديه خدمت می کردم، به عنوان زن نمونه انتخاب شدم. 15 سال پیش در اورژانس قلب بيمارستان قائم (عج) مشهد، ( خانم جعفري ) سرپرستار بخش وقت، به من لطف داشتند و من را به عنوان پرستار نمونه معرفي كردند و سال 1402 به عنوان پرستار نمونه استاني انتخاب شدم.
وب دا: تعریف شما از حرفه پرستاری چیست؟
شغل پرستاری فراز و نشيب هاي زيادي دارد، اما من چنانچه بر گردم به گذشته، مجدد رشته پرستاري را انتخاب مي كنم، چون علاوه بر اینکه توانستم به افراد زيادي كمك كنم، براي خانواده خودم نیز مفيد بودم. گاهي اوقات فكر مي كنم چون پرستارم خداوند، يك توان مضاعفي به من عطا كرده و فرزندانم نیز می بینند که هر کسی کاری را از بنده بخواهد و از عهده من برآید برای آنها انجام می دهم. من اين را مي دانم كه پرستاران انسان هاي مهرباني هستند، كه وارد حرفه پرستاری مي شوند چرا كه تا مهربان و صبور نباشیم و از خودگذشتگي نداشته باشيم نمی توانیم به شغل پرستاری بپردازیم.
اگر كسي فكر مي كند مي تواند اين ويژگي ها را داشته باشد، پرستاري رشته بسیار خوبي است. وقتي به انساني كمك مي كنيم نتيجه آن كار خوب را در زندگي خود شاهد خواهيم بود. خوشبختانه من زندگي خوبي دارم و اين زندگي خوب را مرهون دعای خير بيماران هستم. اگر با اين نگاه به حرفه پرستاري نگریسته شود كه مي خواهيد به هموطنان خود كمك كنيد، رشته خوبی را انتخاب کرده اید.
وب دا: چطور شد که فرزندانتان هم به رشته شما گرایش یافتند؟
دختران دوقلوی من با معدل 19.85 موفق به اخذ مدرک دیپلم شدند و هر سه دخترم براي موفق شدن و ورود به این رشته زحمات و تلاش های شبانه روزی زيادي داشتند، بنابراین، این رشته را نمی توان راحت به دست آورد و قطعا با چالش هایی همراه است که نیاز به پشتکار دارد. بنده معمولا مشکلات كاري را درمنزل مطرح نمی کردم. دختر بزرگم رشته پرستاری را با علاقه خود انتخاب كرد ولي برای دختران دوقلویم، از سختي هاي رشته پرستاری تعریف کردم، اما چون ديدند من با عشق و علاقه كار مي کنم خيلي راغب بودند وارد اين رشته شوند.
وب دا: یک پرستار معمولا با چه چالش هایی مواجه است؟
در طی 30 سال خدمت، اگر از حمايت هاي همسرم برخوردار نبودم، قطعا موفق نمي شدم شيفت های بیمارستان را به نحواحسن مديريت كنم. اساساً اگر زن و مرد با يكديگر همكاري داشته باشند مي توانند چالش هاي زندگي را مديريت كنند. هنگامی که من در شیفت ها حاضر می شدم، تمام مسئولیت های فرزندانم به عهده همسرم بود و حتي دخترم، همسرم را به عنوان مادر خود می شناخت چون با توجه به موقعیت شغلی همسرم که مهندس مراقبت پرواز بود، شيفت هاي كمتري را سركار بود و من كه يك خانم هستم باید شيفت هاي زيادي را در بيرون از منزل خدمت می کردم و با توجه به اينكه من وهمسرم شاغل بوديم، شيفت هاي كاري را مخالف یکدیگر انتخاب مي كرديم كه براي نگهداري فرزندم مشكلي نداشته باشيم.
يادم است كه من صبح كار و همسرم شب كار بود و مجبور بوديم براي ساعتي دخترم را در منزل تنها بگذاریم. در فاصله کوتاهی که من و همسرم منزل نبودیم، دخترم در را باز كرده و از منزل خارج شده بود. وقتی رسیدم منزل دخترم را در آغوش پاکبان مهربان شهرداری دیدم، که در حال گريه كردن بود و این پاکبان به مدت یک ساعت با مهربانی از فرزندم نگهداری کرده بود.
از دیگر چالش هاي شغل ما اين كه مثلا ممكن است فرزندمان بيمار باشد و با توجه به شرايط كاري بيمارستان، نتوانيم به فرزند خود رسيدگي كنيم و در كنار او باشيم و مجبوریم در بخش از بيماران ديگر پرستاري كنيم. بنابراين پرستار بايد آنقدر قوي باشد كه بتواند محيط منزل و بخش بیمارستان را مديريت كند تا به بيماران و افراد خانواده آسیب وارد نشود.
وب دا: از خاطرات شیرین دوران پرستاری خود بفرمایید؟
يكي از خاطرات شیرین من به دوران دانشجويي ام بر مي گردد. زماني كه دانشگاه آزاد قوچان تازه راه اندازي شده بود و ما اولين گروه ورودي این دانشگاه بوديم. یک روز استاد درس آناتومی که درس بسیار سخت و با کتابی پرحجم است، گفت اگر هر دانشجویی استخوان براي اتاق پراتيك تهیه کند، نمره واحد آناتومي را براي آنها کامل ثبت مي كنم و من به همراه دو نفر از دوستانم تصمیم گرفتیم، که به قبرستان برویم و استخوان ها را تهیه کنیم.
یک روز سه نفره به قبرستانی که کارگران مشغول به هم ریختن مزارهای قدیمی بودند رفتیم. به ما اجازه برداشتن استخوان ها را نمی دادند اما من و دوستانم به صورت پنهاني و با ترس و دلهره يك كيسه را از استخوان های مرده از جمله جمجمه، ترقوه و هر استخوان ديگري كه آنجا بود، پُر کردیم و با خودمان به حیاط منزل آورديم و چون استخوان ها پر از خاك و گِل بودند، آنها را شستيم و فرداي آن روز كيسه را برديم بيمارستان و روي ميز نزد استاد درس آناتومی چيديم. استادم با دیدن این استخوان ها به شدت از كار ما متعجب شده بود، كه صحبت ايشان مزاح بوده و ما اقدام به چنین کار ترسناکی کرده ایم. اما در نهایت بدون امتحان، از درس آناتومی نمره 20 گرفتیم. در حال حاضر استخوان ها در اتاق پراتيك دانشگاه قوچان براي آموزش دانشجويان موجود است.
خاطره دیگر من مربوط به دوران خدمتم در شهر رامشیر است. در شهر رامشیر که دوره طرحم را شروع کردم و چون در دوران دانشجویی به ما آموزش بخیه ارائه نشده بود، با خودم فكر كردم من كه كارشناس پرستاري هستم باید بخيه زدن را ياد داشته باشم، تا بیماری کمک خواست بتوانم برای او کاری انجام دهم. بنابراین همكارانم که برای بیماری بخیه می زدند، من هم نگاه می کردم تا یاد بگیرم و در منزل تصميم گرفتم روي يك ملحفه پتو با نخ و سوزن تمرين بخيه زدن كنم.
از مردم مهربان شهر رامشیر خاطرات زیبایی برایم به یادگار مانده است. مردم آن منطقه بسيار مهربان بودند. دختر اولم در این شهر متولد شد. زمانی که شيفت بیمارستان بودم و چون آنجا غريب و تنها بوديم دخترم را در كالسكه مي گذاشتم و به همراه خودم به بیمارستان می بردم . وقتی دخترم بی تابی و گریه می کرد همراهان بيماران، دخترم را بیرون مي بردند و مراجعه كنندگان او را در آغوش مي گرفتند تا آرام شود و مردم بسیار خوب و مهربان بودند و من نگران دخترم نبودم كه آسيبي به او برسد .
هفت سال در رامشیرخدمت کردم وسپس به شهر اميديّه منتقل و استخدام شدم. در مركز بهداشت شهر امیّدیه مشغول به خدمت بودم و چون بهورزي تازه راه اندازي شده بود من به عنوان مدير بهورزي انتخاب شدم و به لطف خدا فعالیت های بسیار مؤثری را در راستای راه اندازی بهورزی انجام دادیم. دانش آموزان بهورز در آنجا به صورت شبانه روزي خدمت می کردند.
خاطره ای مربوط به یکی از همكاران بهورز آشپز در ذهنم مانده، که قصد داشت لوزه هایش را عمل کند و رئیس مرکز بهداشت اجازه مرخصی به او نمی داد. در این شرایط چون من باردار بودم و مادرم براي مراقبت از من آمده بود ،مادرم گفت من مسئوليت آشپزي را به عهده مي گيرم، بنابراین، مادر من سه روز به جاي خانم بهورز آشپزي كرد و بعد از عمل خيلي خوشحال بود كه توانسته بود بدون اينكه مشكلي در كارش ایجاد شود به سلامتی خود برسد و این موضوع جزو خاطرات قشنگ من از دوران خدمتم است.
وب دا: با چه انگیزه ای حرفه پرستاری را انتخاب کردید؟
من در ابتدا در رشته مشاوره و پرستاري قبول شدم. پدرم دبير زيست و خيلي علاقمند به كارش بود. با پدرم مشورت كردم ايشان گفتند رشته معلمي براي خانم ها خيلي شغل خوبی است. اما من خودم به رشته پرستاري علاقمند بودم. با توجه به اينكه 30 سال در رشته پرستاری به بیماران خدمت مي كنم، بعضي از همكارانم از اینکه من احساس خستگی نمی کنم و بازنشست نمی شوم تعجب می کنند. اما من با كمك کردن به دیگران احساس خوشايندي مي كنم. مراجعان و بيماران زمانیکه سئوال مي كنند و راهنمايي مي خواهند حتي با پاسخ كوتاه به آنها احساس خوبي مي كنم و چون به تمام اقشار جامعه کمک می کنم حالم بهتر می شود.
وب دا: ویژگی های یک پرستار خوب را بفرمایید؟
هر كسي مي خواهد در هر شغلی نمونه باشد بايد صبر، مهربان و پشتکار را پیشه کند و بايد به شغل خود به ديد مثبت نگاه كند در این صورت مي تواند در شغل خود فرد نمونه وموفقي باشد. اگر خدمت خوبی به بیماران ارائه کنیم، قدردان زحمات ما هستند که از آن انرژي مثبت مي گيريم. يك پرستار بايد با این نگاه که قصد کمک به بیمار را دارد وارد این حرفه شود و چنانچه گرفتاري و ناراحتي در منزل دارد باید هميشه با لبخند و روي خوش بر بالين بيمار حاضر شود. وقتي وارد اتاق بيماري مي شويم از رفتار و نوع برخورد ما متوجه می شود، كه امروز به آنها چگونه رسيدگي خواهد شد. به نظر من زمانی که وارد محيط كار و منزل مي شويم بايد سختي ها و مشكلات زندگي و کار را در همان محیط ها قرار داد گذاشت قطعا اين گونه رفتار كردن باعث موفقيت در زندگي و شغل انسان مي شود.
وب دا: خیّرین حوزه سلامت چقدر در رفع نیازهای بیمارستان مؤثر بوده اند؟
ضمن تشکر و قدردانی صمیمانه از خیرین حوزه سلامت، که همراه و همیار ما در تجهیز اقلام پزشکی و نیازهای بیمارستان و بخش های هستند و همیشه از کمک های بی دریغ آنها بهره مند هستیم، به لطف خدا بیمارستان از تجهیزاتی خوبی برخوردار است، چه بسا این تجهیزات افزایش پیدا کند، می توانیم خدمت بیشتر و با کیفتی را به بیماران ارائه کنیم. تمام كساني كه تمايل به خدمت به مردم را دارند، بيمارستان مكان بسيار خوبي براي كمك به مردم نيازمند است، چرا كه دعاي خير بيماران بدرقه مسیر زندگی آینده آنها خواهد بود.
وب دا: در روز پرستار چه سخنی با مسئولین دانشگاه دارید؟
برخي پرستاران از اينكه شيفت های طولاني و تعرفه ها ابراز نارضایتي مي كنند و با توجه به اینکه، برخي سازمان ها از بيمه هاي طلايي برخوردارند، امیدوارم علاوه بر لطف مسئولین برای در اختیار قرار دادن این رفاه اجتماعي برای قشر زحمت کش پرستار حوزه بهداشت و درمان، شيفت هاي شب پرستاران را تا حدودی كاهش دهند، تا بتوانند با عشق و علاقه بيشتري به بیماران خدمت كنند و همچنین به زندگی و فرزندان خود رسیدگی کنند تا از هر گونه آسیب مصون بمانند.
در بخش قلب دو بیمارستان قائم (عج) ، ما با کمبود نيروي پرستار و كمكي و خدمات مواجه هستیم. افزايش نيرو باعث افزايش كارآيي پرستاران و نيز خستگي كمتر آنها مي شود و امیدوارم دانشگاه، کمبود نيروي پرستار را در بخش ها مرتفع سازد. در بخش ما هر يك پرستار بايد حدود 13 بيمار را رسیدگی و مديريت كند، که قطعا با سختي هاي خاص خود همراه است. تعداد به اندازه نیروی پرستار در بخش ها موجب رضایت مردم خواهد شد، چرا که رسيدگي به موقع و خدمات بهتر به بيمار ارائه می شود.
وب دا: خانم فاطمه عمیدی به عنوان یک پرستار و دختر یک پرستار از شرایط شغلی و حال و هوای آن توضیحاتی بفرمایید؟
من فاطمه عمیدی هستم، دختر ارشد خانم سوسن زاهدی، متولد 1379 و در بخش قلب دو بيمارستان قائم (عج) به عنوان كوچكترين عضو از پرستاران این بخش مشغول خدمت هستم. رشته پرستاري رشته خيلي سختي است، من افتخار داشتم دوران طرحم را در بخش و در كنار مادرم که سرپرستار هستند، تجربه هاي خوبی را كسب کنم و خوشبختانه مادرم همیشه حامي و مایه دلگرمی من بودند.
ایشان هیچ گاه، موقعيت و شرايط كاري خود را در منزل مطرح نمي كرد و به همين دليل هميشه نگاه خوبي به رشته پرستاري داشتيم و تصور می کردیم حرفه راحتي است، اما وقتي وارد اين شغل پرستاری و فضای بیمارستان شدم به این آگاهی رسیدم که در این حرفه بسیار بايد صبور بود. ما پرستاران همیشه تمام تلاش خود را براي نجات جان هر بيماري انجام مي دهيم و با توجه به مشكلاتي كه بيماران و همراهان آنها دارند، اما همیشه قدرداني آنها باعث كسب احساس خوب و افزایش انرژي من مي شود.