پیامبراکرم صلی الله علیه و آله وسلم خاتم الانبیا حضرت محمد بن عبدالله در سال ۵۷۱ م که مصادف با روز جمعه هفده ربیع الاول بود، در مکه چشم به جهان گشود و در چهل سالگی از طرف خداوند متعال به پیامبری برگزیده شد. حدود سیزده سال در مکه به صورت پنهان و نیمه پنهان به تبلیغ دین اسلام پرداخت. سپس در نتیجه فشارهای روزافزون کفار و مشرکان به مدینه هجرت کرد. پس از ده سال تبلیغ و تبیین احکام نورانی اسلام و تشکیل نخستین حکومت اسلامی در سن ۶۳ سالگی در روز دوشنبه ۲۸ صفر سال یازدهم هجری به ندای حق لبیک گفت و چشم از جهان فانی فرو بست.

سفارش به عترت و کتاب خدا

پس از برگشتن از «حجة الوداع» پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم به مناسبت های مختلف از رحلت خود سخن به میان می آوردند و یاران و پیروانشان را آماده می کردند که اوضاع پس از رحلت پیامبر را بتوانند تحمل کنند. نقل می کنند در این ایام فراوان خطبه می خواندند و مردم را نصیحت می کردند و از فتنه های پس از خود باخبر می ساختند. از جمله به آنها توصیه می کردند: «مبادا پس از من از سنت من دست بردارید و به بدعت گذاری در دین بپردازید. بدانید که بعد از من با فتنه ها و آزمایش های زیادی مواجه خواهید شد. اگر می خواهید در همه این پیشامدها از خطر در امان باشید، از کتاب خدا و عترت من دست برندارید. ای مردم، من در بین شما این دو چیز را به یادگار می گذارم و در روز قیامت از آنها سؤال خواهم کرد».

وداع با مردم

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم در یکی از آخرین روزهای حیات مبارکشان، در حالی که علی علیه السلام دست راست و فضل بن عباس دست چپ او را گرفته بودند به مسجد آمدند و برای مردم خطابه ای را با این عبارت خواندند: «ای مردم طولی نخواهد کشید که من از میان شما به عالم بقا منتقل شوم. بنابراین به هرکس وعده ای دادم یا به هرکس مدیونم، آن را از من طلب کند تا به جای آورم. ای بندگان خدا، جز از طریق اطاعت خدا کسی به خیری دست نیافته، از شرّ و بدی ها دور نمی شود. کسی ادعا نکند که بدون عمل رستگار شده است. هیچ آرزومندی بدون تبعیت از احکام الهی رضای خدا را به دست نمی آورد. سوگند به خدایی که مرا به پیامبری مبعوث کرد، انسان از عذاب الهی جز از طریق رحمت خدا و عمل صالح نجات پیدا نخواهد کرد. منِ پیامبر هم اگر به گناه و معصیت آلوده شوم هلاک خواهم شد».

آخرین نماز جماعت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم

همان گونه که پیامبراکرم صلی الله علیه و آله وسلم اولین نماز را به همراه حضرت خدیجه و علی بن ابیطالب علیه السلام به جماعت خواندند، در پایان عمر مبارکشان نیز آخرین نماز را در مسجد و به جماعت به جای آوردند. نقل کرده اند در آخرین ساعات حیات رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم در حالی که در بستر بیماری بودند ناگهان صدای اذان بلال حبشی را شنیدند و متوجه شدند وقت نماز فرا رسیده است. رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم به علی بن ابیطالب و فضل بن عباس فرمودند: «کمک کنید تا به مسجد بروم». چون به کمک آن دو به مسجد رسیدند، نماز را به جماعت به جا آوردند و این آخرین نماز جماعت آن حضرت بود. بعد از آن که به خانه برگشتند دیری نگذشت که روح مبارکشان به ملکوت اعلا و جوار قرب حضرت حق پرواز کرد.

سخنان کوتاه از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله وسلم

فضیلت کسب

حلال اَلعِبادَةُ سَبْعَةُ اَجْزاءٍ، اَفْضَلُها طَلَبُ الحَلالِ؛ عبادت هفت جزء دارد که با فضیلت ترین آن کسب حلال است.

برترین نوع جهاد

اَفْضَلُ جَهادِ اُمَّتی اِنْتظارُ الفَرَجِ؛ برترین جهاد امت من منتظر فرج بودن است.

اهمیت حسن خلق

اَفْضَلُکُم اِیمانا اَحْسَنُکُمْ اَخْلاقا؛ با فضیلت ترین شما از نظر ایمان خوش اخلاق ترینِ شماست.

اثر حسن خلق

حُسْنُ الْخُلْقِ وَ یُثْبِتُ المَوَدَّةَ؛ اخلاق نیکو دوستی را پایدار می سازد.

ذم عمل بدون

علم مَنْ عَمِلَ عَلی غَیْرِ عِلْمٍ کانَ ما یُفْسِدُ اَکْثَر مِمّا یُصْلِحُ؛ کسی که بدون آگاهی اقدام به کاری کند، زیان و خراب کاری اش از اصلاحش بیشتر خواهد بود.

توصیه به کارهای خیر

لا تَعْمَلُ شَیْئا مِنْ الخَیْرِ رِئاءا وَ لا تَدَعَهُ حَیاءا؛ هیچ کار خیری را از روی ریا انجام نده و هرگز به بهانه شرم و حیا کار خیری را ترک مکن.

زهد چیست؟

الزُّهْدُ فِی الدُّنیا قَصْرُ الاَمَلِ وَ شُکْرُ کُلّ نِعْمَةٍ وَالوَرَعُ عَنْ کُلِّ ما حَرَّمَ اللّهُ؛ زهد در دنیا عبارت است از کوتاه کردن آرزوها و سپاس گزاردن در برابر همه نعمت ها و پرهیز کردن از تمام آنچه خداوند حرام کرده است.

فضیلت بی نیازی

نِعْمَ العُونُ عَلی تَقْویَ اللّهِ الغِنی؛ دارایی و بی نیازی چه کمک کار خوبی است برای پارسایی.

فضیلت احترام به پدر و مادر

نَظَرُ الوَلَد اِلی والِدَیْه حُبّا لَهُما عِبادَةٌ؛ نگاه کردن فرزند به چهره پدر و مادر از روی محبت عبادت است.

ذم غضب اَلغَضَبُ یُفْسِدُ الایمانَ کَما یُفْسِدُ الخِلَّ العَسَلَ؛ خشم ایمان را تباه می کند همان گونه که سرکه عسل را فاسد می سازد.

سرنوشت عالم بی عمل

مَنْ تَعَلَّمَ العِلْمَ وَ لَمْ یَعْمَلْ بِما فِیهِ حَشَرَهُ اللّهُ یَوْمَ الِقیامَةِ اَعْمی؛ کسی که دانش بیاموزد ولی به آن عمل نکند، خداوند در روز قیامت او را نابینا محشور می کند.

——————————————————————————————————–————-

امام حسن مجتبی (علیه السلام)

سیاست خردمندانه امام حسن علیه السلام و جایگاه والاى او در میان امت،معاویه را واداشت تا در قدرت خویش نسبت به مخالفت با آن حضرت و ناشایستگى اش در تکیه زدن بر مسند خلافت به تردید افتد، زیرا او گامى مخالف با مصالح خدا یا امّت بر نمى داشت مگر آنکه امام حسن و درپى او امّت اسلامى بر وى اعتراض مى کردند.

از این رو کوششهاى معاویه با شکست مواجه شده و آرزوهایش به تباهى گراییده بود.

بنابراین در پى یافتن چاره اى بر آمد که او را تا اندازه بسیارى موفّق گرداند.

این چاره، ریختن خون امام حسن از طریق زهرى بود که براى همسر امام فرستاده بود.

پیش از این گفتیم که در منطق معاویه، ارتکاب هر جنایتى توجیه شده به شمار مى آمد.

بنابر تعبیر سخیف وى، خداوند سپاهیانى در عسل داشت.

هرگاه که او از کسى ناخشنود مى شد مقدارى از عسل را به زهر مى آمیخت و وى را بدین حیله از میان بر مى داشت.

معاویه این حیله را چند بار علیه امام حسن علیه السلام نیز آزمایش کرد، امّا این زهر در آن حضرت کارگر نیفتاد و کوشش معاویه با شکست مواجه شد.

از این رو معاویه به پادشاه روم نامه اى نوشت و از وى درخواست کرد که زهرى کشنده برایش ارسال دارد.

پادشاه روم در پاسخ معاویه گفت: درآیین ما روا نیست در کشتن کسى که با ما سر ستیز ندارد، همکارى کنیم.

معاویه در پاسخ به او پیغام داد.

این مرد (امام حسن) فرزند کسى است که در دیار تهامه خروج کرد(۱) و خواستار سرزمین پدرت شد.

من مى خواهم او را با زهر از میان بردارم تا مردم و کشور را از شرّ او آسوده سازم.

پادشاه روم آن زهر کشنده را براى معاویه فرستاد و معاویه نیز آن را به وسیله جعده، همسر خیانتکار امام حسن علیه السلام، که به خاندانى بد کار انتساب داشت،(۲) به آن حضرت نوشانید.

اگر حسین در میان آنان بانگ نداده بود که “اى بنى هاشم شما را به خدا که وصیّت برادرم را پایمال مکنید او را به سوى بقیع برید که خود او گفت: اگر مرا از به خاک سپارى در کنار جدّم بازداشتند، با کسى نستیزید و مرا در بقیع، دفن کنید”، بنى هاشم زمین را از لوث وجود بنى امیّه پاک مى کردند

چهل یا شصت روز از نوشیدن زهر گذشت وقتى آن حضرت تمام وصایاى خود را به برادرش امام حسین باز گفت و دانست که مرگش فرا رسیده است، با خداوند به راز و نیاز پرداخت و گفت: “بار خدایا من خود را در بارگاه تو مى پندارم.

این گرانترین حالت بر من است که تا کنون بمانند آن دچار نیامده ام.

خداوندا مرگم را با من مأنوس گردان و تنهایى ام را در آرامگاهم با من انس ده.

شربت او (معاویه)در من اثر گذاشت به خدا سوگند او به وعده اى که داده بود وفا نکرد و آنچه را که گفته بود،راست نبود”.

آنگاه تا هنگام پیوستن به “رفیق اعلى ” آیاتى از قرآن مجید را زمزمه کرد.

تشییع پیکر پاک آن حضرت

مدینه منوره براى تشییع جنازه فرزند دختر گرامى رسول خدا صلى الله علیه وآله ،کسى که از هیچ اقدامى در جهت مصالح آنان فرو گذار نکرد، به پاخاست.

تشییع کنندگان پیکر پاک آن حضرت را بر دوش گرفتند و او را به حرم نبوى مى بردند تا او را در آنجا به خاک سپارند یا بنابر وصیّتى که امام کرده بود با او تجدید میثاق کنند.

عایشه نیز بر استرى سیاه و سفید سوار بود و از بنى امیّه خواست که بیرون شوند.

آنان نیز به طرف صفوف شکوهمندتشییع کنندگان مهاجر و انصار، بنى هاشم و دیگر مردم مؤمن مدینه آمدند.

عایشه فریاد زد: پروردگارا! جنگ بهتر از آرامش است.

آیا عثمان در جایى دور از مدینه به خاک سپرده شود و حسن در کنار جدش؟! سپس در میان بنى هاشم فریاد زد: فرزندتان را دور کنید و او را از اینجا ببرید که شما قومى دشمن و مخالفید! اگر امام حسن به برادرش امام حسین وصیّت نکرده بود که در تشییع جنازه اش اجازه خونریزى ندهد و اگر حسین در میان آنان بانگ نداده بود که “اى بنى هاشم شما را به خدا که وصیّت برادرم را پایمال مکنید او را به سوى بقیع برید که خود او گفت: اگر مرا از به خاک سپارى در کنار جدّم بازداشتند، با کسى نستیزید و مرا در بقیع، دفن کنید”، بنى هاشم زمین را از لوث وجود بنى امیّه پاک مى کردند.

جسارت بنى امیّه تا آنجا بالا گرفت که حتّى پیش از باز گرداندن جنازه به سوى بقیع، اقدام به تیر باران جسد کردند به طورى که هفتاد تیر فقط بر پیکر پاک آن حضرت فرو رفته بود.

تشییع کنندگان، پیکر امام حسن علیه السلام را به سوى بقیع بردند و در میان جمعیّت انبوه مردم او را در مکانى که هم اکنون زیارتگاه آن حضرت است، به خاک سپردند.

سبط اکبر رسول خدا اینچنین پاک و مظلوم زیست و اینچنین حقّ او را پایمال کردند.

و اینچنین مظلومانه به شهادت رسید.

درود خدا بر او باد تا زمانى که شب و روز پاینده است.

پی نوشت ها:

۱- مقصود معاویه، پیامبر اسلام بوده است.

۲- پدر جعده در قتل امیرمؤمنان و برادرش در قتل امام حسین مشارکت داشتند.

منبع: هدایتگران نور ،زندگانى کریم اهل بیت حضرت حسن بن على (علیه السلام)

———————————————————————————————————————

امام رضا(علیه السلام)

چند حکایت از امام علی بن موسی الرضا علیه السلام

برآوردن نیاز درمانده از سفر

روزى گروهى از مردم در محضر امام رضا (ع) اجتماع نموده و از آن حضرت درباره مسائل دینى استفتا می کردند. ناگاه مردى وارد مجلس شد و گفت: « اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ رَسوُلِ اللَّه ». من از دوستان و شیعیان شما و اجداد طاهرین شما هستم. هم‏اکنون از سفر حج برگشته‏ام و خرج راه را گم کرده و تهى‏دست شده‏ام و براى رسیدن به وطن نیاز به مبلغى پول دارم. اگر براى شما ممکن است، پولى را به من عنایت کنید تا به وطن برسم و در آن جا به همان مقدار از طرف شما صدقه دهم؛ زیرا من در شهر خود ثروتمندم.

حضرت فرمود: بنشین، خدا تو را رحمت کند! سپس رو کرد به مردم و پاسخ مسائل شرعى آنان را داد تا این که خانه از مردم خالى شد و همگان پراکنده گشتند، مگر سه چهار نفر. آن‏گاه امام (ع) وارد اندرونىِ خانه شد و پس از دقایقى بازگشت، اما به آن اتاق وارد نشد، بلکه از پشت در صدا زد: کجا است آن مرد خراسانى که نفقه راه خویش را گم کرده بود؟ آن مرد برخاست و عرض کرد: اینجا هستم. امام (ع) از بالاى در، دویست دینار (اشرفى) را به او داد و فرمود: این مقدار را بگیر و هزینه سفر و بازگشت به وطن کن، و لازم نیست آن را از جانب من صدقه بدهى. اکنون از این جا بیرون برو تا من تو را نبینم و تو نیز مرا نبینى.

مرد خراسانى اشرفى‏ها را گرفت و از امام تشکر کرد و از آن جا بیرون رفت. سپس امام وارد اتاق شد یکى از اصحاب، که ناظر این جریان بود، از امام (ع) پرسید: فداى تو گردم، عطاى وافر بخشیدى و بى‏نیازش کرد، اما چرا روى از او پوشاندى؟ امام (ع) فرمود: زیرا نخواستم ذلت سؤال را در چهره او مشاهده کنم. جدم، پیامبراکرم(ص) فرمود: پنهان کننده نیکى، هر عملش معادل هفتاد حج است.

امام ‏رضا(ع) با این عمل خویش به شیعیان و مسلمانان آموخت در برابر وضعیت نامطلوب هم‏کیشان و برادران خود احساس مسؤولیت کرده و بدون چشم‏داشت یا منّتى، نیازهاى او را برآورده نمایند و این گونه، صفا و صمیمیت را در جامعه حاکم گردانند (۲).

آخرین طواف

حضرت جواد علیه السلام پنج ساله بود. آن سفر، آخرین سفرى بود که همراه با امام رضا (ع) به زیارت خانه خدا مى‏رفتیم. خوب به یاد دارم…

حضرت جواد را روى شانه‏ام گذاشته بودم و به دور خانه خدا طواف مى‏کردیم. در یکى از دورهاى طواف، حضرت جواد خواست تا در کنار «حجر الاسود» بایستیم. اول حرفى نزدم، اما بعد هرچه سعى کردم از جا بلند نشد. غم، در صورت کوچک و قشنگش موج مى‏زد. به زحمت امام رضا(ع) را پیدا کردم و هرچه پیش آمده بود، گفتم. امام، خود را به کنار حجر الاسود رساند. جملات پدر و پسر را خوب به یاد دارم.

«پسرم! چرا با ما نمى‏آیى؟»
«نه پدر! اجازه بدهید چند سؤال از شما بپرسم، بعد به همراه شما مى‏آیم»
«بگو پسرم!»
پدر! آیا مرا دوست دارید؟»
«البته پسرم»
«اگر سؤال دیگرى بپرسم، جواب مى‏دهید؟»
«حتما پسرم»
«پدر!… چرا طواف امروز شما با همیشه فرق دارد؟ انگار امروز آخرین دیدار شما با کعبه است».

سکوت سنگینى بر لب‏هاى امام نشست. یاد سفر امام به خراسان افتادم. به چهره امام خیره شدم. اشک درچشم امام جمع شده بودم. امام فرزندش را در آغوش گرفت. دیگر نتوانستم طاقت بیاورم و… .(۳)

سه ویژگى برجسته مومن
لایکـون المـؤمـن مـومنـاً حتـى تکـون فیه ثلاث خصـال : ۱ ـ سنة من ربّه. ۲ ـ و سنة من نبیّه. ۳ ـ و سنة من ولیّه. فـاما السنة مـن ربه: فکتمان سـره. و امـا السنة من نبیه فمـداراة الناس. و امـا السنة مـن ولیه فـالصبـر فـى البـاسـاء و الضـراء.(۱)
مـؤمـن ، مـؤمـن واقعى نیست، مگـر آن که سه خصلت در او بـاشــ د: سنتـى از پـروردگـارش، سنتـى از پیـامبـرش و سنتـى از امـامـش.
اما سنت پروردگارش ، پـوشاندن راز خود است، اما سنت پیغمبرش ، مدارا و نرم رفتارى با مردم است، اما سنت امامـش صبر کردن در زمان تنگدستـى و پریشان حالى است.

پـاداش نیکى پنهانى و سزاى افشـا کننـده بـدى
الـمستتر بـالـحسنة یـعـدل سبعین حسنة، و المذیع بالسیئة مخذول، و المستتر بالسیئة مغفور له.(۲)
پنهان کننده کار نیک (پاداشش) برابر هفتاد حسنه است، و آشکارکننده کار بد سـرافکنـده است، و پنهان کننـده کـار بـد آمـرزیـده است.

نظافت
من اخلاق الانبیاء التنظف.(۳)
از اخلاق پیـامبـران، نظافت و پـاکیزگــ ى است.

امین و امیـن نمـا
لـم یخنک الامیـن و لکـن ائتمنت الخــ ائن.(۴)
امین به تو خیانت نکرده (و نمى کند) و لیکن (تو) خائن را امین تصور نموده اى .

مقام برادر بزرگتر
الاخ الاکبر بمنزلة الاب.(۵)
برادر بزرگتر به منزله پدر است.

دوست ودشمن هر کس
صدیق کل امرء عقله و عدوه جهله.(۶)
دوست هرکس عقل او، و دشمنش جهل اوست.

دوستى با مردم
التودد الى الناس نصف العقل.(۷)
دوستى با مردم، نیمى از عقل است.

بدى قیل و قال
ان الله یبغض القیل والقـال واضـاعة المـال و کثـرة السـؤال.(۸)
بدرستى که خداوند، داد وفریاد وتلف کردن مال و پرخواهشى را دوشمن مى دارد.

ویژگیهاى دهگانه عاقل
لا یتـم عقل امـرء مسلـم حتـى تکون فیه عشر خصـال : الخیــ ر منـه مـأمــ ول. و الشر منه مأمـون. یستکثر قلیل الخیر من غیره، و یستقل کثیر الخیر مـن نفسه. لا یسأم من طلب الخـوائج الیه، و لا یملّ مـن طلب العلـم طول دهره. الفقر فى الله احب الیه من الغنى و الذل فى الله احب الیه مـن العز فى عدوه. و الخمـول اشهى الیه من الشهرة. ثـم قال (ع): العاشرة و ما العاشرة؟ قیل له: ما هى ؟ قال(ع): لایرى احدا الا قال: هو خیر منى و اتقى .(۹)
عقل شخص مسلمـان تمـام نیست، مگر ایـن که ده خصلت را دارا بـاشـد:
۱ ـ از او امید خیر باشد.
۲ ـ از بدى او در امان باشند.
۳ ـ خیر اندک دیگرى را بسیار شمارد.
۴ ـ خیر بسیار خود را اندک شمارد.
۵ ـ هـر چه حـاجت از او خـواهنـد دلتنگ نشـود.
۶ ـ در عمر خود از دانش طلبى خسته نشود.
۷ ـ فقـر در راه خـدایـش از تـوانگـرى محبـوبتـر بـاشــ د.
۸ ـ خـوارى در راه خـدایـش از عزت بـا دشمنـش محبـوبتـر بـاشــ د.
۹ ـ گمنـامـى را از پـرنـامـى خـواهـانتـر بـاشـد.
۱۰ ـ سپس فـرمـود: اما دهمى ! و چیست دهمى ؟ به او گفته شـد: چیست؟ فـرمـود: احـدى را ننگـرد جز ایـن که بگـویـد او از مـن بهتـر و پـرهیزکـارتـــر است.

نشانه سفله
سئل الـرضـا (ع) عن السفلة؟ فقـال (ع): من کان له شى ء یلهیه عن الله.(۱۰)
از امام رضا(ع) سوال شد: سفله کیست؟
فـرمـود: آن که چیزى دارد که از (یـاد) خـدا بـازش دارد.

ایمان، تقوا و یقین
ان الایمان افضل من الاسلام بدرجة، والتقـوى افضـل مـن الایمان بدرجة و لم یعط بنوآدم افضل من الیقین.(۱۱)
ایمان یک درجه بالاتر از اسلام است، و تقوا یک درجه بالاتر از ایمان است و به فـرزنـد آدم چیزى بـالاتـر از یقیـن داده نشده است.

میهمانى ازدواج
مـن السنة اطعام الطعام عند التزویج.(۱۲)
اطعام و میهمـانـى کـردن بـراى ازدواج از سنت است.

صله رحم با کمترین چیز
صل رحمک و لـو بشربة من ماء و افضل مـا توصل به الـرحـم کف الاذى عنها.(۱۳)
پیوند خـویشـاوندى را برقرار کنید گر چه با جرعه آبى باشد، و بهترین پیوند خـویشـاونـدى ،خـوددارى از آزار خـویشـاونـدان است.

سلاح پیامبران
عن الـرضـا(ع) انه کـان یقـول لاصحـابه: علیکم بسلاح الانبیاء فقیل: و ما سلاح الانبیاء؟ قال: الدعاء.(۱۴)
حضـرت رضا (ع) همیشه به اصحاب خـود مـى فـرمود: بر شما باد اسلحه پیامبران! گفته شـد : اسلحه پیـامبـران چیست؟ فـرمـود: دعا.

نشانه هاى فهم
ان من علامات الفقه: الحلم و العلم ، و الصمت باب من ابواب الحکمة. ان الصمت یکسب المحبة، انه دلیل على کل خیر.(۱۵)
از نشانه هاى دیـن فهمـى ، حلـم و علم است، و خاموشى درى از درهاى حکمت است. خـامـوشـى و سکـوت، دوستـى آور و راهنمـاى هـر کـار خیرى است.

گوشه گیرى وسکوت
یأتـى علـى الناس زمـان تکون العافیة فیه عشرة اجزاء: تسعة منها فى اعتزال الناس و واحد فى الصمت.(۱۶)
زمانى بر مردم خواهد آمد که درآن عافیت ده جزء است که نه جزء آن در کناره گیرى از مردم و یک جزء آن در خاموشى است.

پی نوشت ها

۱٫ مناقب آل أبى طالب، ج ۳، ص ۴۷۰٫
۲٫ کشف الغمة فى معرفة الأئمة، ج‏۳، ص ۱۲۵٫
۳٫ راوى: موفق (یکى از خادمان امام(ع))

) اصول کافی جلد ۳، ص ۳۳۹
۲) اصول کافی جلد ۴، ص ۱۶۰
۳) تحف العقول ، ص ۴۴۲
۴) همان
۵) همان
۶) تحف العقول ، ص ۴۴۳
۷) همان
۸)همان
۹) همان
۱۰) همان
۱۱) تحف العقول ، ص ۴۴۵
۱۲) همان
۱۳) همان
۱۴) اصول کافی جلد ۴، ص ۲۱۴
۱۵) تحف العقول ، ص ۴۴۵
۱۶) همان

منابع : سایت های ٰحوزه ٰ تبیان ٰٔآوینیٰ

 

اطلاعات تماس سامانه خبری وب دا

Image
آدرس: مشهد، خیابان دانشگاه، ساختمان قرشی
کد پستی :۹۱۷۷۸۹۹۱۹۱
نمابر: ۳۸۴۳۶۸۲۷ ۰۵۱
رایانامه :webda@mums.ac.ir
سامانه پیام کوتاه: ۳۰۰۰۲۱۹۱
Image
Image
Image
Image
Image
Image
Image