دکتر سلماز حسنی، متولد 1360 در شهر مشهد، عضو هیات علمی ( استادیار) و فوق تخصص غدد در بخش داخلي بيمارستان امام رضا(ع)، یکی از چهره های جوان و پرتلاش در عرصه های آموزشی و درمانی دانشگاه علوم پزشکی مشهد است که پس از طی کردن مقطع تخصص در رشته داخلی و کسب رتبه برتر در آزمون بورد تخصصی، در سال 1396 وارد دوره فوق تخصص در رشته غدد دانشگاه علوم پزشکی مشهد شده و با اتمام موفق این دوره و اخذ رتبه یک کشوری در آزمون بورد فوق تخصصی، فعالیت خود را به عنوان عضو هیات علمی ( استادیار) در این دانشگاه آغاز نموده است. این پزشک جوان، که دوران طرح خود را در شرایط متفاوت و سختی سپری کرده و البته تجارب حاصل از آن را شیرین و درس آموز می داند، معتقد است که با توجه به فرازو فرودهای تحصیل و کار در عرصه پزشکی، تنها عشق و علاقه واقعی به این حرفه است که سختی ها و چالش های آن را قابل تحمل می سازد و بر این باور نیک تاکید دارد که بیماران همچون عضوی از خانواده یک پزشک هستند و باید بهترین عملکرد درمانی در مورد آنها تدبیر و اجرا شود. پایگاه خبری وب دا در راستای انجام مصاحبه و آشنایی بیشتر با اساتید جوان هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی مشهد، گفتگویی با این استاد جوان داشته که شرح آن را در ادامه می خوانید:
وب دا: ضمن سپاس از حضور شما در این گفتگو، لطفا بیوگرافی مختصری از خود عنوان بفرمایید؟
دکترسلماز حسني هستم، متولد سال 1360 در شهر مشهد، پس از اتمام دوران مدرسه در دبيرستان تيزهوشان مشهد، در سال 1378 ، در کنکور سراسری شرکت کردم و در دانشگاه علوم پزشكي كرمان پذیرفته شدم. در اواسط دوران تحصيل، به دانشگاه علوم پزشكي مشهد منتقل شدم و بنابراين دوره پزشكي عمومي را در دانشگاه علوم پزشكي مشهد در سال 1385 به پايان رساندم. پس از چند سال فعالیت به عنوان پزشک عمومی، تخصص داخلی و فوق تخصص غدد را در دانشگاه مشهد گذرانده و در حال حاضر به عنوان عضو هیات علمی مشغول به خدمت هستم.
وب دا: دوران طرح را در کجا گذراندید؟
دوره 2 ساله طرح و یک سال پس از آن را به عنوان پزشك اورژانس بیمارستان و سپس پزشک درمانگاه خیریه درشهرستان چناران گذراندم. سپس چون قصد شركت در آزمون تخصص بالینی نداشته و تمایل داشتم در رشته پایه ژنتیک ادامه تحصیل دهم، به مدت يك سال هم همزمان با تاهل بعنوان پزشك خانواده در مناطق مرزي مختلف از جمله تايباد، كلاله و مرز تركمنستان خدمت کردم كه تجربه ارزشمندي بود. شرايط زندگي به نحوي پیش رفت كه امكان خروج از كشور و ادامه تحصيل به دليل مسائل شخصي و خانوادگي فراهم نشد و نهایتا در آزمون رزيدنتي شركت كردم و با يك فاصله 5 ساله بعد از فارغ التحصيلي ام وارد رشته داخلي شدم.
در پايان دوره تخصص داخلی جزء 5 درصد برتر بورد تخصصي شدم. سپس به اتفاق همسرم به شهرستان بردسکن رفتيم و طرح مان را شروع كرديم. به دلیل دارا بودن رتبه بورد همان سال اجازه شرکت در آزمون فوق تخصص به من داده شد که در سال 1396 وارد رشته فوق تخصصي غدد شدم و با اخذ رتبه یک کشوری در بورد فوق تخصصی و به لطف گروه و اساتيد دوره طرح فوق تخصص را در دانشگاه علوم پزشكي مشهد شروع كردم و در حال حاضر هم به عنوان استاديار گروه غدد در همين دانشگاه در بخش داخلي بيمارستان امام رضا(ع) مشغول خدمت هستم.
من و همسرم هم ورودي بوديم و ايشان در آن سالي كه من تخصص داخلي قبول شدم، جراحي عمومي در دانشگاه علوم پزشكي مشهد پذيرفته شد و بعد از طي كردن دوره تخصص و گذراندن طرح، در رشته فلوشيپ لاپاراسكوپي و جراحي چاقي در دانشگاه مشهد ادامه تحصيل داد و در حال حاضر هم به عنوان عضو هيأت علمي درماني در دانشگاه مشهد فعاليت مي كند.
وب دا: در چه سالی ازدواج کردید؟
من سال 1390 ازدواج كردم و صاحب 2 فرزند هستم؛ يك دختر 9 ساله و يك پسر سه ساله دارم.
وب دا: آیا در حوزه های پژوهش هم فعالیت هایی داشته اید؟
علاقه فردی بنده بیشتردر حوزه های بالين و آموزش است اما به ضرورت محیط آکادمیک و همراهی با دانش روز در حال حاضر حدود 20 پروپوزال تصويب شده دارم كه با دانشجويان در حال كار كردن هستيم و از سال 1398 كه به طور ثابت در دانشگاه بودم در طرح كوهورت دانشگاه در قسمت تيروئيد مشاركت دشته و كماكان همکاری ام ادامه دارد. در چند سال اخير تعداد مقالاتي كه با دانشجويان كار كردم حدود 10 مقاله بوده كه تعدادي از آنها چاپ شده و تعدادي ديگر در دست چاپ است.
وب دا: درباره طرح کوهورت توضیحاتی بفرمایید؟
طرح كوهورت بيمارستان امام رضا(ع)، از سال ها قبل شروع به كار كرده است. مشابه اين طرح را دانشگاه هاي بزرگ در سطح كشور انجام داده بودند و دانشگاه علوم پزشكي مشهد نيز يكي از دانشگاه هاي پيشگام در اين راستا بود. منطق اين طرح از اين جهت است كه يك سري اطلاعات پايه ارزشمندي از جمعيت هر منطقه تهيه شود.
در این طرح افراد به صورت داووطلبانه در طرح پايش سلامت شركت مي كنند که شامل دو نوع كوهورت است؛ يك پرشين كوهورت و يكي ديگر مشهد استادي، ولي تقريبا هر دو يك كار را انجام مي دهند و از نظر بيماري هاي غيرواگير شايع از جمله، بيماري هاي قلبي عروقي، متابوليك، تن سنجي ها ( بادي آناليزور) در جمعيت هاي عمومي بررسي مي شود و همچنين پرسشنامه هاي خوبي هم از نظر تغذيه، سلامت روان و سلامت عروق دارند و يك قسمتي هم در اين طرح وجود دارد كه وضعيت تيروئيد را مورد بررسي قرار مي دهد. هر چند كه ما از نظر علمي چيزي به عنوان غربال گري تيروئيد نداريم اما در قالب طرح كوهورت اين اتفاق افتاده و اکنون آماري بالغ بر 12 هزار نفر داريم كه خيلي اطلاعات ارزشمندي براي فعاليت هاي پژوهشي و تحقيقاتي است، بخشی از سونوگرافي تيروئيد هم در اين سال ها ( يك روز در هفته ) بر عهده بنده قرار گرفته است. طرح هاي خيلي خوبي در قالب كوهورت داريم كه هم اكنون در حال انجام آن هستيم؛ هم در حيطه متابوليك و هم در حيطه نودول هاي تيروئيد که عمدتا طرح هاي آينده نگري بودند.
وب دا: با توجه به تجربهای که در فضای شغلی خود در دانشگاه داشتهاید تصور میکنید چه اقدامات و برنامههایی میتواند به هرچه بهتر شدن این فضا کمک کند؟
متأسفانه شاهدیم در سال هاي اخير جاذبه اي كه محيط آموزشي آكادميك، چه در قالب هيأت علمي و چه در قالب دانشجو داشت مقداري كمتر شده است. در قالب هيأت علمي به خاطر محدوديت هاي شغلي است كه ایجاد شده و چيزی كه نمي توان از آن چشم پوشي كرد وضعيت مالي اساتيد تمام وقت دانشگاه است و آنچه از جنبه آموزشي محدوديت ايجاد كرده تمايل زياد دانشجويان در مقاطع مختلف براي مهاجرت است، حتي برخي اساتيد در اين سال ها از محيط دانشگاه رفتند و ارتباط خود را با دانشگاه به قصد مهاجرت يا به دلايل ديگر قطع كردند.
وب دا: با توجه به فعالیت دانشگاه در سه حوزه آموزش، درمان و پژوهش حفظ ارتباط این سه حوزه از نگاه شما تا چه حد اهمیت دارد و اساسا آیا میتوان این سه حوزه را اولویت بندی کرد ؟
آنچه كه من به شخصه در طول سال هاي خدمتم به آن واقف شدم و فكر مي كنم كه در خيلي از كشورهاي دنيا نيز اين اتفاق افتاده است، این است که هر كدام از اين سه حوزه آموزش، پژوهش و درمان، علاقمندي، دانش و توانمندي خاص خود را مي طلبد. دانشگاه از عضو هيأت علمي خود انتظار دارد ( هيأت علمي باليني منظورم است ) كه تمام اين سه حوزه را هم پاي هم پيش ببرند و البته خيلي ايده آل و مطلوب است، اما واقعيت اين است كه يك عضو هيأت علمي كه تمركزش بر كار بالين و آموزش دانشجو در مقاطع مختلف است، قطعا فرصت و توان اين فرد در امر پژوهش به اندازه استاد علوم پايه نيست. نظر شخصي من این است كه يك حداقل هايي را براي مقاطع بايد رعايت شود ( يعني من كه عضو هيأت علمي هستم بايد يك حداقل هايي را از اصول آموزش، پژوهش و درمان كه جزء وظايف من است اطلاع داشته باشم) اما بايد اين حيطه ها در بعد کلان از هم مجزا باشند. به این مفهوم که استادي كه توانمندي اش در حوزه آموزش است نباید لزوما يك پژوهشگر فوق العاده باشد و چنین انتظاري از او نيست يا كسي كه اولويت او كار درمان است و بيماران بيشتري را در كلينيك، بخش هاي بستري و.. مي بيند، قطعا فرصت براي پژوهش به اندازه يك استاد مقطع علوم پايه نخواهد داشت و هر كسي در يكي از اين سه حوزه توانمندي بالاتري دارد.
وب دا: با توجه به نقش مهم و اثرگذار اساتید در فضاهای مختلف آموزشی و پژوهشی و درمانی دانشگاه ، از نگاه شما یک استاد موفق در این حوزهها چه شاخصههایی دارد؟
من هميشه به دانشجويان مي گويم دنياي امروز دنياي استاد و شاگردي نيست، خيلي مواقع ما از شما ياد مي گيريم، چون علم به حدي گسترده ودر دسترس است كه شما در برخي مواقع ممكن است اطلاعاتتان در یک زمینه خاص از استاد به روز تر باشد. ما وقتي از تكنولوژي آموزشي صحبت مي كنيم، از ظرفیت هایی صحبت می کنیم که به ما كمك مي كنند به روز رساني شویم.
علم را مي توان هميشه ياد گرفت، آن چيزي كه من فقدان آن را احساس مي كنم اخلاق و تعهد کافی است به خودم و دانشجویانم در همه جا و هميشه يادآوري می كنم در هر مقطعي كه هستیم، بيماران ابزار كار ما نيستند، بلكه هر كدام از آنها يك فرصت هستند كه به من و شما داده شده تا يك رسالتي را به سرانجام برسانيم. مسئوليتي كه نسبت به بيمار احساس مي كنيد، جايگزين با هيچ نمره الفی نيست ؛
چيزي كه شايد براي من در محیط آموزشی جذاب است این است که من با دانشجويانم ياد مي گيريم، مطالعه مي كنيم وهرچه را كه مي دانم بي دريغ در اختيارشان قرار مي دهم. اما آنچه كه از اساتيدم در ذهنم باقي مانده منش آنها است و به نظر من دانشجويان هم بايد منش را بيشتر از همه ياد بگيرند. چيزي كه محيط را براي ما در هر مقطع جذاب تر مي كند به نظرم توجه به اخلاقيات، مسئوليت پذيري و پايبندي به آنها است. آگاه باشيم بيماري كه در موردش راحت صحبت مي كنيم مي تواند اعضاي خانواده هر كدام از ما باشد. حالا نگرش ما نسبت به آن مريض و همراه او خيلي متفاوت خواهد بود و اين فكر مي كنم كار كردن در مركز سختي مثل مركز درماني ارجاعي را تحمل پذیرتر مي كند.
نگاهي كه ما به عنوان همكار به يكديگر داريم ( از دانشجويان كارورزي تا بالاتر ) این است که همه اجزاي يك گروه هستيم و اگر باور داشته باشيم كه همه اجزاي يك مجموعه هستيم كار را براي همه ما لذت بخش تر مي كند.
وب دا: برای ثابت قدم ماندن دانشجویان در مسیری که وارد می شوند چه راهکاری دارید؟
به نظرم بايد قبل از انتخاب رشته واقعيت را بيان و شفاف كنيم. با توجه به اينكه سالها در دانشگاه فعاليت مي كنم و مي بينم كه دانشجويان قبل از ورود به دانشگاه يك ديدگاه به رشته پزشكي دارند و بعد از فارغ التحصيلي نگاهي ديگر دارند چرا كه وقتي وارد دانشگاه مي شوند از نزديك سختي ها و مشكلات آن را مي بينند. خواه ناخواه يك عمر زندگي خود را عطف به اين حرفه می کنند و با خيلي از مشاغل ديگر متفاوت است. بچه های من بارها از اینکه در منزل من یا پدرشان پیوسته نگران یا پیگیر بیماران بوده ایم، شکایت کرده اند ولی واقعیت اين قسمتي که این بخشی از زندگي ما است كه نمي توانیم ان را انكار كنيم. باید از همان روز اول در ذهن دانشجويان باشد كه با چه عقيده اي وارد دانشگاه مي شوند قبولي در رشته پزشكي در سنين 18 يا 19 سالگي شادي گذار است اما بقيه آن يك عمر زندگي و مسئوليت را در پي خواهد داشت، اگر فردي نگرشي غير از اين دارد اصلا وارد رشته پزشكي نشود.
وب دا: در مسیر تحصیل و فعالیتهای کاری آیا چالش ها و موانعی را هم تجربه کردید؟ در صورت پاسخ مثبت بفرمایید چطور با این چالش ها و موانع مقابله کرده اید؟
قطعا چالش هاي خيلي زيادي در مسير وجود داشته است. سال هاست که به ياد ندارم تعطيلات عيد نوروز را راحت در منزل پيش خانواده ام گذرانده باشم. هميشه بسیاری از تعطيلات را كشيك و آنكال بوده ایم. از خيلي از مناسبت ها محروم بودم و در خيلي از مراسم و مهماني ها نتوانسته ام در كنار خانوده شركت كنم. وقتي فرزند اولم به دنيا امد سال آخر دوره تخصصم بود و تجربه سختي بود وقتی امتحان بورد تخصصي را داشتم و تبعات آن از لحاظ روحی قطعا در زندگي و من فرزندم باقی خواهد بود. اما از جنبه شغلي اينكه من در مناطق محرومی طبابت کردم كه گاهی براي گرم کردن منزل در فصل سرما بايد خودمان نفت مي آورديم وبسیاری محدودیت های دیگر، سخت بود اما خوشحالم بابت تجربياتي كه طي اين سال ها داشتم من زندگي كردن با مردم و اقشار مختلف را در سال هاي خدمتم لمس كرده ام و ديد من را به آن جامعه محدودي كه قبلا دور خودم ديده بودم تغيير داد. در زمينه تحصيل سختي هاي زيادي بوده است سال هاي سال بسیاری شبها كشيك یا آنکال بودم و تمام اين سختي ها هميشه در زندگي من و ساير پزشكان وجود داشته است، اما مي توانم بگويم كه انتخاب خودم بوده است كه وارد اين رشته شوم.
وب دا: آیا خانواده هم در پیشرفت های تحصیلی و کاری شما نقش داشتند؟
خانواده نقش بسيار مهمي در پيشرفت يك فرد دارند و مهم ترين نقش آنها صبوري و همراهی است در تمام روزهايي كه ما كنار آنها نيستيم و آنها حامي ما در اين مسير پر فراز و نشيب هستند. البته اصل زحمت را خود فرد بايد بكشد، انتخاب را خود فرد بايد داشته باشد اما متقابلا بايد بپذيرد كه در برخي موقعیت ها به خاطر خانواده بايد از برخي موقيعت ها بگذرد. من هم از يك سري از موقيعت هاي شغلي و آفرهاي تحصيلي گذشتم، آن زماني كه قصد داشتم PHD بخوانم از این موقعیت گذشتم چون می دانستم كه رفتنم براي مادرم مشكل ساز خواهد شد و اکنون نيز اينگونه است. خانواده در بيدار خوابي ها، در امتحان هاي مكرر و اين مسير و پر فراز و نشيب در كنارم بودند و هستند. من و همسرم دوره تخصص را با هم شروع كرديم و با هم به اتمام رسانديم، اما در دوره فوق تخصص چون صاحب يك فرزند بوديم تصميم گرفتيم نوبتي ادامه تحصيل دهيم و من اول اين دوره را طي كردم و سپس همسرم اقدام به تحصيل در دوره فوق تخصص كرد. باید بپذیریم كه با شرايط مادري كه يك كشيك 24 و 36 ساعته داشته با کسی که یک شغل نیمه وقت دارد خيلي متفاوت است در نتيجه داشتن ديدگاه درست نسبت به شرايط اين فرد خيلي در تداوم روابط خانوادگي دخيل خواهد بود.
وب دا: اوقات فراغت خود را به چه فعالیت هایی می پردازید؟
كار دانشگاهي و بيمارستانی حتي نيمه وقت هم كه باشد، يك سري از مسئوليت هاي ديگري نيز وجود دارد كه در خارج از فضاي بيمارستان و دانشگاه درگير خواهيم بود مثلا آماده كردن اسلايدهاي درسي، طرح سوالات، تصحيح امتحانات، حتي مشاوره هاي خارج از ساعات كاري و... مواردي است كه درخارج ساعت کاری هم ما را به خود مشغول مي كند و اينگونه نيست كه با خروج از محيط كار، فعاليت کاری نداشته باشیم. من سال ها است كه دلتنگ رسيدگي به علايق شخصي ام هستم و خيلي خودم را به سختي ملزم مي كنم در حد امکان يك فعاليت فوق برنامه فيزيكي براي خودم تعريف كنم. خيلي به كتاب خواندن علاقه دارم و هميشه سعي مي كنم كه اگر فرصتي داشته باشم كتاب هاي مورد علاقه ام را مطالعه كنم. من زماني كه دبيرستان بودم و با توجه به اينکه سه اولويت داشتم، دوست داشتم اول فلسفه بخوانم و بعد رياضي كه در نهايت وارد رشته پزشكي شدم و قضيه اي كه باعث شد من وارد رشته پزشكي شوم اين بود كه دبيرستان تيزهوشان رشته فلسفه نداشت و من بايد از آن مدرسه خارج مي شدم، در نهایت سال آخر به اصرار خانواده وارد رشته پزشكي شدم و مسير زندگي ام عوض شد و به این حرفه به گونه ای مبتلا شدم. ضرورت تحمل اين فضا آن است كه گريز شخصي داشته باشيم و حتما بايد مرهم هاي موقتي براي فراغت خود تعريف كنيم. من در موقعيتي كه هستم قطعا بايد ساعتي از فراغتم را براي فرزندانم قرار دهم اما هر چند محدود ناگزیر بايد زمانی را براي بازتوانی خودم هم در نظر بگیرم. پياده روي، مطالعه كتاب و مصاحبت و معاشرت حال من را بهتر مي كند. اما عمده فراغتم را در كنار خانواده مي گذرانم چون فرصت محدودي است.
زمينه هاي مورد علاقه مطالعه كتاب، فلسفه، شعر و ادبيات بوده است و حوزه دغدغه هاي اجتماعي هميشه براي من جذابيت داشته است، در اين زمينه فيلم يا پادكستي باشد استفاده مي كنم. اما شغل من به من ياد داد كه مسير تكامل انسان از ميان هم نوعان مي گذرد. شايد در كنار همه اينها آن چيزي كه براي من خيلي جذابيت دارد معاشرت با انسان ها است و هميشه براي من آموزنده است.
وب دا: چه پیام و توصیهای برای دانشجویانی دارید که شاید روزی بخواهند پا جای استاد خود بگذارند؟
من احساس مي كنم برخي دانشجويان كه وارد رشته پزشكي مي شوند علاقه واقعي ندارند و اين علاقه در خيلي مواقع كاذب است كه باعث بي انگيزگي دانشجو مي شود يعني يك دور نماي پرزرق و برقي براي آنها در بدو ورود به دانشگاه وجود دارد كه اين علاقمندي ريشه حقيقي ندارد و اين مورد با افزایش ظرفیت دانشجويان بیشتر به چشم مي خورد و بعضا خسته، بي حوصله و نااميد هستند. بنابراين خيلي تأكيد مي كنم كه فقط به خاطر يك اسم و رسم و جايگاه رشته پزشكي وارد نشوند چون يك عمر زندكي خود را چه در جایگاه طبابت و چه تدریس درگير اين رشته بايد كنند. پیام من برای دوستان جوانم اینست که زمانی قدم در این راه بگذارند که به همه سختی ها ، مسوولیت ها و البته شیرینی های این راه اشراف کامل دارند و انگیزه ای فراتر از اسم و جایگاه برایشان ایجاد شده که قطعا جامعه به آنها بسیار نیاز خواهد داشت.