16 سال پیش زمانی که با هم ازدواج کردند دو جوان تحصیلکرده بودند و آیندهی اقتصادی روشنی برای خود تصور نمیکردند و شاید اصلا در افق زندگی خود نمیدیدند که خانم جوان، به فاصلهی کمتر از 16 سال، دکترایش را بگیرد، یک شرکت دانشبنیان تأسیس کند، مجوز تولید بگیرد، پروانهی ساخت دارو اخذ کند، سه داروی اختصاصی با منشأ گیاهی فرموله کند و بسازد، این داروها را به بازار برساند و حالا یک ایدهی بزرگ برای ساخت داروی ضد سرطان در سر داشته باشد.
در آن سالها مرد جوان کاری در یک شرکت صنعتی پیدا کرد و همسرش راه تحصیلش را ادامه داد و در کارشناسی ارشد پذیرفته شد. با دشواری تحصیل کرد و اگر چه در دانشگاه، گیاهان دارویی را میخواند اما در تمام آن سالها به اینکه کجا مشغول کار شود و چه کمکی به همسر و فرزندانش داشته باشد ذهنش را مشغول میساخت.
خانم فاطمه حسنزاده اول با وجود به دنیا آوردن یک جفت پسر دوقلو و گرفتاریهای وظایف مادری، پس از دفاع پایاننامهی ارشدش، دست از تلاش برنداشت و برای دکترا ثبت نام کرد.
آن طور که خودش به من گفت، او برای پذیرفته شدن در آزمون دکترا که به خاطر بچهداری و گرفتاریهای مادری در سالهای اول زندگی فرزندان، تقریبا سه یا چهار سال با ارشدش فاصله داشت، کوشش چندانی نکرد و نتوانست آن طور که دلش میخواهد درس بخواند اما به سبب هوش بالا و ذکاوت اندیشهورزانهاش، رتبهی اول کنکور دکترای گیاهان دارویی دانشگاه فردوسی را به خوداختصاص داد. همسرش آنقدر به فاطمه اعتماد داشت و از کارش مطمئن بود که از این پیشتازی او، اصلا شگفتزده نشد، او همیشه میگفت: همسرم آنقدر دقیق و حسابشده کار میکند که همیشه نفر اول است.
فاطمه میگوید که تشویقها و حمایتهای همسرش در این سالهای سخت، همیشه بهترین تکیهگاهش بوده و اگر او و دلگرمیهایش نبود، او نمیتوانست به این حد از موفقیت برسد.
پای در مسیر علم
نزدیک شدن به فارغالتحصیلی از مقطع دکترا، تازه آغاز مشکلات جدید بود. آنها حالا صاحب دو فرزند در سنین آغاز مدرسه بودند و هزینههای زندگیشان روز به روز بالا میرفت. هزینههای دانشگاه فاطمه علاوه بر اینها بود و حالا او میباید کاری برای خودش دست و پا میکرد. در رشتهای که او تحصیل کرده بود، هیأت علمی دانشگاهها چندان مطالبهای نداشتند و اگر آخرین تیر ترکش او در دانشگاه بوعلی همدان به هدف نمیخورد شاید ناامید و مأیوس از ادامهی کار، به همین تدریسهای پارهوقت در مراکز فنی و حرفهای و بعضی مراکز دیگر، ادامه میداد و مسیر دیگری انتخاب نمیکرد.
اما از آنجا که خدا آنهایی را که دوست دارد بیشتر با مشکلات روبرو میکند، به خاطر کار همسرش که در مشهد بود و اینکه رفت و آمدش به همدان با وجود داشتن دو فرزند، بسیار دشوار مینمود، از تنها روزنهی امیدش برای اشتغال پایدار، انصراف داد و زانوی تفکر برگزید تا برای شکستن این بنبست به راهی دیگر بیندیشد.
***
«من گیاهان دارویی را خوانده بودم و کم و بیش با داروهای گیاهی آشنایی داشتم. در سالهای 92 تا 94 با جستجو در اینترنت و برخی مجلات خارجی مرتبط با داروهای گیاهی، بعضی محصولات ساخته شده از گیاهان را که برای مصارف خاص بیماریها در بازار خارج از کشور بودند را بررسی کردم. در کنار این، مطالعاتم را در بارهی شرکتهای دانشبنیان شروع کردم و تا توانستم به جمعآوری اطلاعات در این زمینه و در بخش ساخت داروهای گیاهی پرداختم. خبر داشتم که دولت از این شرکتها حمایت میکند و امکاناتی در اختیار محققین میگذارد. از طرف دیگر به بررسی دقیقتر داروهای موجود در خارج از کشور روی آوردم و مکاتباتی با آنها داشتم که اگر چه برخی سؤالاتم را خیلی مبهم پاسخ میدادند اما با ادامهی مکاتبه، دیگر هیچ پاسخی ندادند و حالا من مانده بودم که اطلاعات مورد نیاز برای آغاز کار ساخت داروهای گیاهی را تهیه کنم».
این آغاز کار خانم دکتر حسنزاده است که حالا همزمان با این تحقیقات برای دفاع پایاننامهاش آماده میشد. او در خلال این تحقیقات، در آزمایشگاههای دانشگاه فردوسی، نزد صاحبنظران و استادان داروسازی رفت و علیرغم اینکه برخی استادان کمکهایی فکری و معنوی به او داشتند اما بیشتر کسانی که به آنها مراجعه داشت، این کار را، آن هم توسط یک خانم جوان، ناشدنی میدانستند.
«من البته سابقهی تدریس در زمینه فرآوری و کاربری گیاهان دارویی را داشتم و با مشکلات کار با گیاهان و اینکه گیاهان دارویی، یک داروخانه هستند آشنا بودم. علاوه بر این با فرموله کردن ناآشنا نبودم و چیزهایی از فرمولاسیون داروهای گیاهی میدانستم. اما مهمترین عاملی که به من کمک کرد تا از این مشکلات نترسم، ارادهام در دستیابی به هدف بود. من هدفم را انتخاب کرده بودم و میخواستم تمام سنگهای جلوی راهم را بردارم. بالاخره وارد فاز عملیاتی بررسی یک داروی اختصاصی خارجی شدم که در ایران مشابه نداشت و در انحصار شرکتهای امریکایی بود. فرمولاسیون دارو را از طریق مهندسی معکوس بدست آوردم».
خیلیها میگفتند کار تو نیست
شرایط کار در مراکز رشد که به نوآوران و ایدهپردازان علمی کمک میکند، چندان ساده نیست؛ بخصوص برای کسانی که با توجه به طولانی بودن تحقیقات علمی، سرمایهی کار در درازمدت را ندارند. وقتی که به یک فرمول نهایی در داروی پیپرجین رسید، طرحش را به دانشگاه برد و خواست که برای عملیاتی کردن این ایده، کمکش کنند. بعضی صاحبنظران او را از ادامهی کار منصرف میکردند و بعضی هم انجام کار تحقیقات و تولید داروی جدید را کار یک زن نمیدانستند و در مجموع، از این گفتگوها و مشاورهها دلگرمی زیادی نصیبش نشد. پس از بررسی دانشگاههای فردوسی و علوم پزشکی مشهد، خانم دکتر حسنزاده که میدید شرایط مراکز رشد دانشگاه علوم پزشکی مشهد با ایدههای او همخوانی بیشتری دارد وارد مرکز رشد دانشگاه علوم پزشکی مشهد شد و در مجموعهی فناوری دارویی، مراحل اداری تأسیس شرکت دانشبنیان را آغاز کرد.
موضوع پایاننامهی دکترایش زعفران بود و تصمیمگرفت در خلال مطالعات پایاننامهاش بخشی از تحقیقات داروی جدید را هم با امکانات دانشگاه فردوسی تکمیل کند. به جهت اینکه رشتهی تحصیلیاش داروسازی نبود و امکانات شخصی هم برای تحقیق نداشت، حدود دو سال طول کشید تا مطالعات و تستهای دارو را انجام دهد. در ابتدا با چند نفر دیگر یک طرح مشارکتی را بنیان گذاشت اما در ادامهی کار ، با جدا شدن از مجموعهای که هنوز شکل نهایی به خود نگرفته بود، خودش به تنهایی دست به کار شد. هر جا لازم میشد از یک داروساز مشورت میگرفت و هر وقت ضروری میدید از مشاورین بازار یا مختصصین علوم مختلف به صورت مشاورهای یاری میجست و البته همهی اینها هزینه بر بود و او با وجود بدهکاریها و مشکلات دانشگاه و خانواده، هر طور بود با کمک همسر و با کار سخت، این هزینهها را فراهم میکرد و کار را ادامه میداد.
به گفتهی این محقق جوان، کار تیمی در ایران، چندان موفق نیست چون هم فرهنگ این کار وجود ندارد هم اینکه افراد بیش از اینکه به منافع گروه فکر کنند منافع شخصیشان را مد نظر قرار میدهند. این مشکل، دکتر حسنزاده را وادار کرد که خودش به تنهایی کار را ادامه دهد و هر کس اهل کار تحقیق و تولید دارو باشد و با مراحل گرفتن مجوز تولید و بازار و این مسائل آشنا باشد میداند که این زن، تا چه حد تلاش و پایداری نشان داد که بتواند به مقصودش برسد.
«برای نوشتن دیاماف اولین محصولم، خیلی این در و آن در زدم. استادان میگفتند تو نمیتوانی این کار را انجام دهی. ولی وقتی با کار و تحقیق زیاد طرح را تهیه کردم و به وزارت بهداشت فرستادم، به گونهای ناباورانه در تهران پذیرفته شد. در رفت و آمدهایی که به تهران داشتم، کارشناس مربوطه میگفت: پروندههایت همیشه دقیق و کامل است. نظراتی مثل این، مرا به خودم امیدوار و دلگرم میکرد و اعتماد به نفسم را میافزود».
درخشش اولین ستاره موفقیت در آسمان تلاش
در سال 95 اولین قرارداد تولید دارو را با یکی از کارخانجات داروسازی امضا میکند و دارویش برای اولین بار، وارد پروسهی تولید میشود. او که هیچ سررشتهای از کار تولید و فروش دارو ندارد، بسیار برایش دشوار است که این فنون را بیاموزد و خودش برای دارویش دست به رایزنی و بازاریابی بپردازد. بعد از مدتی که در این مسیر حرکت میکند جهت بازاریابی، به سمت شرکتهای پخش دارو راهنمایی میشود. آنها با دریافتن سهم قابل توجهی از قیمت دارو، حاضر میشوند برایش بازاریابی انجام دهند و در نهایت، هیچ سودی برای خانم دکتر جوان باقی نمیماند. اما برای او همین کافی است که اولین داروی تولیدی دکتر حسنزاده وارد بازار شده و به مصرف بیماران رسیده و آنطور که پزشکان معالج جسته و گریخته به او گفتهاند، بیماران از مصرف دارو راضی بوده و نتیجهی خوبی از درمان گرفتهاند. مصرف دارویش روز به روز بیشتر شده و سفارشهای جدیدی برایش میرسد. این آغاز موفقیت و سر رشتهی یک سلسله تلاشهای آیندهی اوست که باید تولیدش را افزایش دهد، داروهای جدیدی بسازد و در هر کدام از آنها همین اندازه تلاش و پیگیری داشته باشد.
«اولین پروانهی ساخت دارویم 25 دیماه 1395 همزمان با سالروز تولدم صادر شد. اولین پچ تولید نیمه صنعتی داروی ساخت من، بهمنماه همان سال به تولید رسید و در اوایل سال 96 توانستم اولین محصولم را به بازار مصرف واردکنم. این برایم یک موفقیت بسیار بزرگ بود. همسر و فرزندانم از این موفقیت بسیار خوشحال شدند و همان شب یک جشن کوچک خانوادگی برگزار کردیم. من میدانستم که هنوز در آغاز راه هستم و خودم را برای مشکلات آینده، بیش از پیش آماده کردم».
پیپرجین یک داروی درمان سوء هاضمه، ضد نفخ و تقویتکنندهی دستگاه گوارش است. خیلی از ما در کاربری گیاهان و داروهای خانگی در اینترنت یا سایر منابع خاصیتهای متنوع و گستردهای برای آنها میخوانیم که هضم موضوع برایمان کمی مشکل است که به عنوان مثال، یک دارو هم برای ناخن و پوست خوب باشد هم برای کبد و معده و هم برای خون منافعی در بر داشته باشد. همین سؤال را از خانم دکتر حسن زاده پرسیدم. ایشان به درستی، موضوع را برایم بازشکافی کرد.
«هر گیاه به تنهایی، داروخانه و معجونی از مواد و خواص مختلف است. وقتی شما در یک گیاه، بیش از 20 نوع مادهی مؤثرهی درمانی دارید طبعا خواص آن هم به همین میزان گسترده میشود. اما مسئله این است که در هر گیاه، چه مقدار از این مادهی مؤثرهی درمانی وجود دارد و چقدر در بدن فرد جذب میشود. ضمن اینکه در هر گیاهی، یک مادهی موثره قویتر و بیشتر است و آن گیاه، به همان خاصیت اصلی شناخته میشود. مثلا همه نعنائیان و چتریان برای معده و دستگاه گوارش و همچنین درمان آنفلونزا و سرماخوردگی مفید هستند اما در این بین، آویشن به خاطر نوع اسانسهایی که دارد برای درمان سرفههای ناشی از آنفلونزا و سرماخوردگی بیشتر شناخته شده است.
همهی داستان ساخت داروی گیاهی همین است که یک مادهی موثرهی مورد نظر را از گیاه استخراج و خالص کنی و در یک فرمول پذیرفته شدهی استاندارد که قابلیت جذب این ماده را به حداکثر رسانده و عوارض آن را کاهش دهد آمادهی مصرف نمایی. من و سایر داروسازان گیاهی، همین کار را میکنیم».
«پیپرجین ترکیبی از عصارهی استخراج شده از گیاهان فلفل سیاه، دارفلفل و زنجفیل است که دو ماده اصلی آن اندازهگیری میشود. البته تهیهی عصارههای گیاهی، کاری پیچیده و سرمایهبر است و برای هر داروسازی مقرون به صرفه نیست که خودش این عصارهها را تهیه کند. بنا بر این ما عصارههایی که لازم داریم را با غلظت و میزان مادهی مؤثرهی مورد نظر انتخاب و از تأمین کنندگان عصارههای گیاهی خریداری میکنیم که با تست و آزمایش همراه است تا نتیجهی مورد تأیید را داشته باشد. سپس کار فرمولاسیون این داروها در آزمایشگاه صورت میگیرد. این مادهی اولیه را به کارخانهی تولید دارو میبریم و آنجا دارو تهیه و بستهبندی میشود و بعد از طی مراحل کنترل کیفیت و سایر کنترلهای دارویی و میکربی، وارد بازار میگردد».
برداشتن هر قدم با هزینههای زیاد مادی و معنوی همراه بوده است
برای برخی فراورده های طبیعی که مشابه خارجی دارند نیاز به تست مراحل حیوانی و انسانی نیست. چون قبلا این مراحل در ساخت اولیهی داروی نمونهی خارجی، انجام شده است. اما تفاوت داروی داخلی با نمونهی خارجی این است که مرحله به مرحلهی ساخت و تولید تحت نظر متخصصین کشورمان انجام میشود و از این گذشته، قیمت آن نسبت به مشابه خارجی، بسیار ارزانتر است. همین داروی ساخت خانم دکتر حسنزاده، با همهی بالا رفتن و تورم قیمت دلار و افزایش قیمتهای داخلی، نسبت به نمونهی خارجیاش، یک سوم قیمت دارد که یک موفقیت اقتصادی است و علاوه بر تولید ثروت مشروع برای سازنده، ارز هم از کشور خارج نمیکند.
دکتر حسنزاده هنوز در آغاز راه است و فواید دارویش را فقط از روی خواصی که در نمونهی خارجی ایندکس کردهاند میشناسد. اما او میگوید خواص بسیار دیگری در این داروها هست که باید با آزمایشهای حیوانی و بالینی، مورد بررسی قرار گیرد. آنچه این محقق و امثال او را از رفتن به سوی این مراحل جدید بازمیدارد این است که این مراحل مستلزم سرمایهگذاری و تحقیق است که این محققین جوان، توان آن را ندارند.
«من فعلا به فروش این دارو نیاز دارم تا سرمایهگذاری قبلی را جبران کنم، اقساط وامها را بپردازم و مخارج انجام شده را تهیه کنم. هر روز و هر ساعت که از آغاز این پروژه داشتهام هزینهبر بوده و حالا که به فروش اولیه رسیده، حدود 20 درصد سود نصیب من میشود که برای پوشاندن هزینههای میلیونی که انجام دادهام بسیار اندک است».
ولی خوی تحقیق و پیشرفت در همهی نوآوران و محققان هست و باعث میشود که آنها درآمدهایشان را صرف تحقیقات و اندیشههای جدید کنند. مخصوصا که چشماندازهای رؤیاییشان بلندپروازانه باشد و میلیاردها تومان هزینه در بر داشته باشد. خانم دکتر حسنزاده با آنکه تا کنون موفق به ساخت سه دارو هم شده و هر سه نمونه از این داروها به ساخت تجاری رسیده، اما او همچنان به رؤیاهای بلندش میاندیشد. به روزی که بتواند به مبتلایان به سرطان یک کمک اساسی داشته باشد و نامش به عنوان یک مکتشف بزرگ، در تاریخ علم به ثبت برسد. او خیال دارد رؤیای ساخت یک داروی ضد سرطان را در آینده، جامهی عمل بپوشاند.
خارجیها به شدت با نوآوری و تحقیقات ما زاویه دارند و اصلا مایل به افشای اسرارشان نیستند. آنها هنگامی که خانم دکتر حسنزاده توانسته بود به فرمولاسیون دارو دست پیدا کند از او پرسیده بودند با وجودی که این دارو فقط برای آمریکا و کانادا تولید میشود و اصلا به این قسمت از دنیا صادر نمیشود چگونه او توانسته است نمونههایی از این دارو را تهیه کند؟ تحقیقات خانم حسنزاده، از یک حقیقت دیگر هم پرده برداشت و آن اینکه کشورهایی مانند هند و پاکستان، با کپیبرداری از این داروهای غربی، آنها را بازتولید کرده و با همان نامهای اصلی وارد بازار مصرف کشورهای همسایه مثل ایران میکنند در حالی که این داروها اصلی نیست و معلوم نیست چه قدر خواص واقعی داشته باشد.
داروهای گیاهی کم عارضهتر از مواد شیمیاییاند
داروی دوم ساخت خانم دکتر حسنزاده، ساخت دارویی از عصارهی ریشهی شیرینبیان است که برای درمان زخم معده و اثنیعشر کاربرد دارد و در تسکین گلودرد، سرفه و سرماخوردگی نیز مؤثر است. این دارو نیز با نام تجاری لیکوری کپ به بازار وارد شده و باز هم کمتر از نصف قیمت مشابه خارجی را دارد.
سومین داروی ساخت این محقق، لیورفول است که از عصارههای خارمریم، اسفرزه، قاصدک و شیساندرا تولید شده که اختصاصا برای درمان کبد چرب، محافظت کبد و تنظیم آنزیمهای کبدی کاربرد دارد و البته خاصیت آنتیاکسیدان هم دارد.
هر سه دارو به شکل کپسول خوراکی ساخته شده و به جهت اینکه کاربردهای آنها مربوط به دستگاه گوارش است لذا شکل تزریقی، استعمالی و موضعی آنها منتفی است اما خانم دکتر حسنزاده میگوید میتوان آنها را به شکل سایر فرآوردهای خوراکی نیز تولید نمود که به جهت مضیقههای اقتصادی، فعلا در دستور کار وی نیست.
***
دکتر حسنزاده در مقابل این پرسش که برخی همکاران طب جدید شما معتقدند داروهای گیاهی، دارای عوارضی بر سایر نقاط بدن هستند که باید با احتیاط مصرف شوند میگوید: هر مادهای که وارد بدن شود علاوه بر خواص، زیانها و عوارضی هم دارد. اما اینکه چه داروی گیاهی چه عوارضی دارد باید همهی عوارض را بررسی و در بروشور راهنمای دارو نوشته شود. داروهای گیاهی هم مثل داروهای شیمیایی، یک دوز معین دارند و البته باید به صورت درازمدت استفاده شوند تا اثر درمانی آنها به حد مطلوب برسد.
ایشان میافزاید: هر چند که گیاه غیر فرآوری شده، عوارض منفی کمتری دارد اما یک گیاه، خواص فراوانی دارد و برای اینکه یک بیماری درمان شود نیاز به یک یا چند مادهی مؤثره داریم که باید از یک یا چند گیاه استخراج و فراوری شود که طبعا دستور مصرف خاص و عوارضی هم خواهد داشت. اما اگر طبق نظر پزشک و به اندازهی مورد نظر سازنده مصرف شود هیچ عارضهی خاصی ایجاد نخواهد شد.
به گفتهی این محقق و داروساز، همهی گیاهان همنام دارای یک خاصیت واحد نیستند و حتی منطقهی جغرافیایی کاشت و برداشت این گیاهان و آب و هوای محیطی و شرایط نگهداری و انبارداری آنها نیز در حفظ یا بطلان اثرشان تأثیر دارند. از این گذشته، نحوه آمادهسازی و استفادهی آنها نیز در میزان تأثیرشان دخالت دارد.
این دکتر علوم گیاهی میگوید استقبال مردم از گیاهان دارویی و داروهای گیاهی بیشتر شده و پزشکان هم توجه بیشتری به این داروها دارند. او از دو خواهرش که متخصصین بیماریهای داخلی و قلب و عروق هستند برای کمکهایی که در این مسیر دشوار و طولانی به او کردهاند تشکر میکند و خواستار حمایت بیشتر دولت و نهادهای اقتصادی و علمی برای تکمیل کارش است.
دردهایی که مرهمشان در دست پزشکان نیست
وامها و تسهیلاتی که در اختیار محققین قرار میگیرد راضیکننده نیست و دکتر حسنزاده و همکارانش درخواست دارند که فعالیتهای علمی و کارآفرین در دانشگاهها بیشتر مورد عنایت و حمایت قرار گیرد و بانکها به آنها به چشم نهادهای اقتصادی که میتوانند وامهای پربهره بگیرند و زود به بازده برسند نگاه نکنند. آنها محقق هستند و برای کشورشان و سلامت مردمشان کار میکنند و صدها برابر آنچه نصیبشان میشود برای این مملکت و مردمش از خودشان مایه میگذارند؛ از خانواده، همسر، جان و مال و رفاه و آرامش. آیا این گذشتها و احسانها شایستهی احترام و ارزشگذاری نیست؟
محققانی مانند خانم دکتر حسنزاده، افراد اقتصادی نیستند و زد و بندهای بازار را بلد نیستند. آنها تمام هم و غمشان صرف تحقیقات انساندوستانه میشود و در نهایت، هنگامی که کارشان به نتیجه میرسد به حداقلهای رفاهی راضیاند. آن طور که این محقق میگوید آنها دوست دارند به آزمایشگاهشان برگردند و در میان داروها و لولههای آزمایش آنقدر کاوش کنند تا راه خدمتی دیگری به مردم نیازمند و بیمار پیدا کنند. این دانشمندان دوست ندارند درگیر مسائل اداری بشوند و ساعتها و روزها وقتشان صرف این بشود که مثلا برای فلان دارو مشتری پیدا کنند، با فلان شرکت دارویی بر سر میزان سود چک و چانه بزنند و اسیر ترفندهای اقتصادی شرکتهای پخش دارو شوند. او میگوید نوآوران و ایدهپردازان علمی، جایگاه بالاتری دارند و باید مورد تکریم دستگاهها و مسؤولین باشند. او میگوید آن اوایل بیشتر مورد حمایت بوده اما به تدریج که کار پیچیدهتر و مشکلتر میشود حمایتها کاهش مییابد و شخص محقق و صاحبایده، گاهی چنان خسته و مأیوس میشود که عطای کار تحقیق و سازندگی را به لقایش میبخشد.