دکتر حسین کمالی، متولد شهریورماه 1362 در شهرستان بجنورد، استادیار و عضو هیات علمی پژوهشی دانشکده داروسازی مشهد که از سال 1398 به خانواده بزرگ دانشگاه علوم پزشکی مشهد ملحق شده، از جمله چهره های موفقی است که طی پنج سال حضور خود در این مجموعه، همواره نام خود را در جمع پژوهشگران برتر دانشگاه علوم پزشکی مشهد در گروه فارموسیوتیکس و نانو فناوری دارویی ثبت نموده و در سال 1402 نیز به دلیل کسب میزان بالای امتیازات پژوهشی، موفق به اخذ رتبه دوم پژوهشگر برتر ( پس از استاد دکتر جعفری ) در در گروه نانو فناوری دارویی و فارماسیوتیکس دانشکده داروسازی گردید. پایگاه خبری وبدا در راستای انجام مصاحبه و آشنایی بیشتر با اساتید جوان هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی مشهد، گفتگویی با دکتر حسین کمالی داشته که شرح آن را در ادامه می خوانید:
وبدا: ضمن سپاس از حضور شما در این گفتگو، لطفا خود را معرفی و توضیحاتی در خصوص سوابق تحصیلی تان عنوان بفرمایید؟
دکتر حسین کمالی هستم، متولد 1362 در شهر بجنورد، تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را در مدارس عادی شهرستان بجنورد گذراندم و مقطع دبیرستان را در مدرسه تیزهوشان مشغول به تحصیل بودم که متاسفانه پدرم از دنیا رفت و مسئولیت هزینه های خانواده ( و مدیریت مغازه پدرم) در حالی که 15 سال بیشتر نداشتم، بر دوش من قرار گرفت و به همین دلیل ناگزیر بودم داوطلب آزاد درس بخوانم ( یعنی در منزل مطالعه می کردم و فقط امتحانات را شرکت می کردم)، یکسالی به همین شکل گذشت، تا اینکه برادرم مدیریت مغازه را بر عهده گرفت و من مجددا به مدرسه برگشتم، اما مدرسه تیزهوشان به دلیل این یک سال وقفه، مرا نپذیرفت و ناچار به مدرسه عادی رفتم.
البته باز هم شرایطم برای تمرکز بر درس مناسب نبود و باید در مدیریت مغازه و دیگر امور خانواده کمک می کردم ونهایتاً این وضعیت باعث شد که در کنکور سراسری هم رتبه خوبی را به دست نیاورم و در دانشگاه زاهدان پذیرفته شوم. اما بحمدالله در مقطع ارشد شرایط بهتر شد و با تلاشی که داشتم توانستم در دانشگاه صنعتی اصفهان پذیرش شوم، مقطع دکترا هم در مرکز تحقیقات داروسازی هدفمند PhD by Research تحصیل کردم و از آن زمان تا کنون در دانشکده داروسازی مشغول به فعالیت هستم.
وبدا: از چه زمان در دانشگاه علوم پزشکی مشهد مشغول به کار شدید؟
من سال 1389 سرباز علمی دانشگاه علوم پزشکی بجنورد بودم و بعد از آن در سال 1393 که خدمت سربازی به اتمام رسید، برای مقطع PhD اقدام کردم و وارد دانشگاه علوم پزشکی مشهد شدم. سال 1397 تحصیل من در این مقطع هم به پایان رسید و بعد از انجام امور اداری مربوط به فارغالتحصیلی، نهایتاً در مردادماه سال 1398 مشغول به خدمت در دانشگاه علوم پزشکی مشهد شدم.
وبدا: از حمایت های معنوی مادر و پشتیبانی های ایشان در فراق پدر بفرمایید که تا چه حد بهره بردید؟
بله، مادرم برای ما ( فرزندان ) هم پدر بود و هم مادر و حقیقتاً اگر ابهت و مدیریت مادرم نبود، شاید موفقیتهای تحصیلی ما هم محقق نمی شد. ایشان با اینکه خانهدار بود ولی قدرت مدیریت بسیار خوبی بر خانواده و عملکرد فرزندان داشت و وقتی پدرم فوت کرد، مادرم خیلی جوان بود و شرایط ازدواج هم برای ایشان وجود داشت، ولی ترجیح دادند پای فرزندان بمانند و عمر خود را صرف بزرگ کردن بچهها کردند و بحمدالله ( به جز یک خواهرم که دیپلمه هستن ) همه فرزندان خانواده تحصیل کرده پرورش یافتند و در مناصب شغلی خوبی هم مشغول به کار هستند.
وبدا: استاد از چه سالی وارد دانشگاه شدید و چه مسئولیتهایی داشتید؟
من سال 1398 وارد دانشگاه علوم پزشکی مشهد شدم و تقریباً از سال 1399 رئیس مرکز تحقیقات داروسازی هدفمند هستم. در یک مقطع زمانی هم رئیس مرکز رشد دارویی دانشگاه بودم، اما چون با روحیات من خیلی سازگاری نداشت، نتوانستم کار کنم. برای یک عضو هیئت علمی، شاید بهترین کار همین است که به فعالیت های علمی و پژوهشی بپردازد.
وبدا: چه دستاوردهایی در طول مدت خدمت تان در دانشگاه داشته اید؟
من از سال 1398 که وارد دانشگاه علوم پزشکی مشهد شدم تقریبا هر سال در گروه فارموسیوتیکس و نانو فناوری دارویی جزء پژوهشگران برتر دانشگاه بودم و در دانشکده داروسازی هم یک عنوان برتر دارم، همچنین در سال گذشته به دلیل کسب میزان بالای امتیازات پژوهشی رتبه دوم پژوهشگر برتر را در گروه نانو فناوری دارویی و فارماسیوتیکس (پس از استاد دکتر جعفری) کسب کردم.
وبدا: با توجه به تجربهای که در فضای شغلی دانشگاه پیدا کردید ،به نظر شما چه اقداماتی برای بهتر شدن این فضا احتیاج هست؟
خوشبختانه دانشگاه علوم پزشکی مشهد، جزو بهترین دانشگاههای کشور هست و فضا مخصوصاً برای اساتید جوان هیات علمی مهیاست، شما ( به عنوان عضو هیئت علمی) که وارد دانشگاه می شوید، گرنت پژوهشی خوبی در اختیارتان قرار می گیرد و هر چند بعضی اساتید عزیز در این زمینه نقدهایی دارند و عنوان می کنند که گرنت های پژوهشی کم است، ولی به نظر من اگر تلاش بیشتر شود، گرنت ها هم میتواند افزایش یابد و همین کفایت میکند. لذا من نقص خاصی در فضای دانشگاه نمیبینم، در عین حال اگر دانشگاه یک مقدار تجهیزاتی که در دانشکده هست را تقویت کنند، قطعاً شرایط بهتری برای کار مهیا خواهد بود. همچنین چنانچه بتوان مراکز تحقیقاتی را گسترش داد یعنی به مراکز تحقیقاتی بیشتر بها داده شود، فضای کار بهتری فراهم خواهد شد.
اما مشکلی که هست مثلا بنده در حال حاضر روی پروژهای مشغول به کارم، با موضوع آمپول آهسته رهش بوپرونورفین که با یک بار تزریق شخص معتاد میتواند تا یک ماه از مصرف داروهای ترک اعتیاد بینیاز شود، ما برای مطالعه آزادسازی برون تن این فرمولاسیون نیاز داشتیم یک ماه از دستگاه تست انحلال استفاده کنیم، متاسفانه حین استفاده، گروههای آموزشی ناگهان می آمدند تست انحلال قرص میگذاشتند و با توجه به اینکه تست من یک ماهه بود، کار ناقص می ماند و همه ثمرات کار از بین میرفت. بنابراین اگر مراکز تحقیقاتی فعال باشند، من این آزمایش را در مرکز تحقیقاتی انجام میدهم و اگر مراکز تحقیقاتی توسعه یابد به نظر من یک موتور قوی برای مراکز نوآوری، پارک علم و فناوری و برای محصولات خوب دانش بنیان در آینده است.
وبدا: با توجه به اینکه دانشگاه در حوزه های آموزش، پژوهش و درمان فعالیت می کند، ارتباط این سه حوزه را چطور میبینید و کدام یک اولویت بیشتری دارند؟
خوب البته دانشگاه علوم پزشکی مثل دانشگاه ( مثلاً ) فردوسی نیست که فقط بحث آموزش را داشته باشد. در دانشگاه علوم پزشکی هم آموزش هست، هم پژوهش و هم درمان. طبعاً درمان باید همیشه در اولویت باشد، چون نیاز جامعه هست و بعد از آن هم آموزش و پژوهش. ولی بالاخره باید طوری عمل کرد، که تمام بودجهها در حوزه درمان خرج نشود ( چون حوزه درمان مثل یک چاه است که شما هر چقدر هم هزینه می کنید باز هم کم می آورید ) لذا اینگونه نیست که ما یک نگرش داشته باشیم و بگوییم چون نیاز جامعه است، پس باید بودجه ها به سمت درمان برود و بودجههای آموزشی و پژوهشی باید طبق همان مبلغی که درخواست داده شده، اختصاص یابد و فدای درمان نشود.
وبدا: از نظر شما یک استاد موفق چه ویژگیهایی دارد؟
به نظر بنده یک استاد موفق باید اولاً خودش تلاشگر باشد و یک الگو برای دانشجویانش، اینکه مثلاً دانشجوی PhD ببیند استادش از ساعت 7 دانشکده است، او هم می آموزد که صبح اول وقت دانشکده باشد و تاخیر نکند. من اوایل که دانشجو بودم همیشه الگوی من آقای دکتر جعفری ، آقای دکتر حسینزاده و آقای دکتر رمضانی بودند و وقتی می دیدم تا ساعت 10-11 شب در دانشکده مشغول کار هستند من هم انرژی میگرفتم و خارج از وقت اداری هم می آمدم دانشکده. بنابراین من خودم اگر استاد فعالی باشم و به موقع رفت و آمد کنم ( مثلاً پاسی از ساعتهای اداری و غیر اداری دانشکده باشم و کار کنم ) دانشجو هم مرا می بیند و الگو میگیرد. ولی اگر شلخته بیایم، شلخته بروم وخروجی خوبی نداشته باشم، دانشجو هم قطعاً از من هیچ الگویی نخواهد گرفت و من از دانشجوی خودم نباید انتظار داشته باشم فعال باشد و خروجی خوبی داشته باشد.
وبدا: استاد در حوزه پژوهش چقدر تاثیرگذار هست؟
فوق العاده زیاد... هم در بحث آموزش و هم پژوهش. اگر منِ استاد خروجی خوبی داشته باشم، دانشجو هم به این سمت می رود که چند تا پروژه داشته باشد. در حال حاضر من 7-8 دانشجوی PhD دارم که از این تعداد، حدود چهار نفرشان استاد راهنما هستم. خیلی از این دانشجوها وقتی ببینند استاد آنها فعال هست، خودشان داوطلبانه کار پیشنهاد میدهند.
وبدا: آیا در فرایند تحصیل و کار در دانشگاه علوم پزشکی مشهد چالش هایی داشته اید؟
خیر... چالش خاصی از جهت خدماتی که باید از دانشگاه علوم پزشکی مشهد می گرفتم نبوده است و به نظر من چه در دوران دانشجویی و چه اکنون شرایط مطلوب بوده و هیچ کمبودی برای من وجود ندارد.
وبدا: خانواده چقدر نقش داشتند در این کار پیشرفت شما؟
من واقعاً مدیون خانوادهام و بویژه همسرم هستم، سال ۹۳ که بنده به دانشگاه مشهد آمدم، همزمان بود با تولد اولین فرزندم و در آن دوران حقیقتاً همسرم سنگ تمام گذاشت و مرا حمایت کرد، ایشان در یکی از بیمارستان های بجنورد پزشک هستند. فرزند دومم هم در سال 98 بدنیا آمد و فرزندانم در طول این چند سال عمدهی زحمت شان به دوش همسرم بوده و البته مادر همسرم که به ما لطف دارند و در نگهداری بچه ها کمک می کنند.
وبدا: خیلی از دانشجویان تمایل ندارند که در دوران دانشجویی ازدواج کنند بویژه بخاطر شرایط اقتصادی نظر شما در این باره چیست؟
من در سن ۲۸ سالگی ازدواج کردم ولی باور بفرمایید؛ اگر پختگی و عقل الان را می داشتم، حتماً ۲۰ سالگی ازدواج میکردم و این را به دانشجویانم هم می گویم، اینکه در احادیث بیان میشود روزی دست خداوند است من به این باور، یقین دارم. واقعاً خدا روزی رسان است و البته این هم بایستی با تلاش باشد و اینکه فرد یک جا بایستد و بگوید خدایا من ازدواج می کنم، تو روزی را برسان، منطقی نیست. من بحمدالله در مسائل اقتصادی خیلی خوش شانس بودم، البته خیلی سختی کشیدم ولی نسبت به زحمتی که متحمل شدم، خداوند پاسخ خوبی به من داده است.
البته مشکلی که طی چند سال اخیر در دانشگاهها ایجاد شده، همین حقوق کم کارمندها و هیئت علمیها هست، این حقوق کم در انگیزه افراد تاثیر می گذارد، هر چند که مسائل مادی برای فردی که به خداوند اعتقاد دارد، نباید به عنوان محور باشد اما قطعا در انگیزه افراد اثرگذار خواهد بود و همین شرایط سبب شده تا برخی از همکاران داروساز دانشگاه را رها کنند و یا بیرون داروخانه داشته باشند و برای خودشان کار کنند و یا اینکه مهاجرت کنندکه این مساله هم ناراحت کننده است.
وبدا: استاد توصیه شما به دانشجویان چیست؟
کشورشان ایران را دوست داشته باشند، اسلام رو دوست داشته باشند و با همه مشکلاتی که هست در این خاک بمانند. اگه قرار باشد همه ما برویم چه کسی ایران را بسازد؟ بنابراین تلاش کنند و بدانند که با تلاش همه چیز محقق می شود.