45 هزار يورو؛ جايزه صلح شيميايي جهاني که به پروفسور مهدی بلالی مود، اهدا و صرف درمان بيماران جانباز شيميايي شد
پروفسور مهدی بلالی مود، استاد پيشکسوت و پدر علم سم شناسی و رئيس مرکز تحقيقات سم شناسي دانشگاه علوم پزشکی مشهد، يکي از شاخص ترين چهره هاي علمي در سطح کشور و جهان است که به پاس خدمات ارزنده و ماندگار خود در حوزه هاي مختلف آموزشي، پژوهشي و درماني، بارها از سوي مسئولان و سازمان هاي معتبر ملي و بين المللي مورد تقدير و تکريم قرار گرفته است. دریافت نشان دولتی پژوهش از سوی رئیس جمهور وقت در سال1390 و جايزه بزرگ سازمان جهاني منع گسترش سلاحهاي شيميايي در سال 1394 نمونه اي از افتخارات اين دانشمند و استاد برجستهي دانشگاه علوم پزشکي کشور است.
اين استاد پيشکسوت که اصالتاً اهل خراسان جنوبي و متولد شهريور 1321 در شهرستان مود ( واقع در جنوبي ترين نقطه بيرجند ) مي باشد، از همان سال هاي آغازين زندگي با از دست دادن نعمت بزرگ مادر، تحت تربيت مستقيم پدر قرار مي گيرد؛ تربيتي که هر چند در آن مقطع زماني بر کودک خردسال سخت و طاقت فرسا مي آيد، اما سال ها بعد شخصيتي مقاوم و آبديده از او مي سازد که بتواند مسير پر پيچ و خم سال هاي پيش رو را بهتر و آسان تر طي کند.
آنچه در ادامه مي خوانيد روايت زندگي پر افتخار دکتر مهدي بلالي مود است که در گفتگو با وبدا بيان شده است: " زندگي من از دوره کودکی تا جوانی و بزرگسالی فراز و نشیبهای زیادی داشته و بخصوص در کودکی دوران سختی داشتم، چون در سه سالگی مادرم را از دست دادم و خاله و خواهر بزرگم به نوعی براي من مادری مي کردند. از محبت و راهنماییهای پدر و برادر بزرگم هم برخوردار بودم . البته سختگیریهای پدر زياد بود و معمولا از ما مي خواست که در کارهاي کشاورزي و دامداري به او کمک کنيم، در آن زمان اين موضوع براي من خوشايند نبود و فکر میکردم پدرم آدم سخت گیری است، اما اکنون که به آن زمان فکر میکنم مي فهمم تربیت ایشان سبب شد که من سختکوش بار بیایم و بتوانم در زندگي مقاوم باشم. معلم کلاس اول دبستانم به نام "آقاي محمد اکبر نجفی" هم خیلی مرا تشویق میکرد و تاثیر زیادی در من گذاشت؛ بطوريکه تا زمان حیات ایشان ارتباط ما با هم حفظ شد. در مقطع دبیرستان هم چون وضعيت درسي خوبي داشتم، روزي رئیس دبیرستان ( به نام آقای فرجاد) من را صدا کرد به دفتر مدرسه و يک استوار ارتش را به من معرفی کرد و گفت: این استوار آمده و دبیر میخواهد که به او فیزیک، شیمی، ریاضی و زبان انگلیسی و هر درسی را که اشکال دارد، خصوصی درس بدهد. شما این کار را انجام بده و ساعتی ۵ تومان ( یعنی ۵۰ ریال) از او دريافت کن. در آن زمان با 10 ساعت اول تدريسم میتوانستم یک سکه بخرم، اما ترجیح دادم که پول دستمزد ۱۰ ساعت اول را که ۵۰ تومان میشد يک پارچه مرغوب بخرم و به بهترین خیاطی که در بیرجند بود دادم تا برای من کت شلوار بدوزد و یک عکس یادگاری در آن زمان گرفتم. با تبليغي که آن استوار از کار من کرده بود، کم کم درجه داران ارتش هم براي تدريس تقاضا میدادند؛ به طوری که من دیگر فرصت نداشتم و تمام وقتم پر شده بود و کاملا به استقلال مالي رسيده بودم، اين نخستين تجربه آموزشی من بود که از دبیرستان در سال ۱۳۳۸ آغاز شد.
در دبيرستان معلم شيمي داشتيم به نام آقاي رضا کاشاني که علاقه زيادي به او داشتم و شايد عشق و علاقه من به شيمي متاثر از همين موضوع باشد. او شیمی را خیلی با علاقه درس میداد و من هم چون از ایشان تاثیر گرفته بودم، سبب شد که هر وقت امتحان میگرفت من هیچ اشتباه و اشکالی نداشته باشم و به همين دليل هم تصحيح برگه هاي امتحاني را از مقطعي به من سپرد که البته اين موضوع براي من دردسرهايي را ايجاد کرد چون وقتي همکلاسي هايم از اين قضيه مطلع شدند، در مواقعي که نمره کم مي گرفتند، رفتارشان با من بد مي شد. اما به هر حال من عاشق شیمی بودم و با توجه به اینکه آن زمان کنکور سراسری نبود و هر رشته را جداگانه امتحان میگرفتند عشق به شيمي سبب شد که من در رشته شیمی آلي دانشگاه تربيت مدرس پذيرفته شوم و چون این توان را در خود میدیدم که شاگرد اول بشوم و از آنجاکه شاگرد اولها را با بورس وزارت علوم به خارج از کشور میفرستادند، لذا من هم پس از کسب رتبه اول دانشگاه منتظر شدم که با بورسيه به خارج از کشور بروم. اين نکته را هم متذکر شوم که زبان انگليسي من در دانشگاه خوب بود و در همان زمان استادي به نام دکتر کيوان نجم آبادي داشتم که تحصيلکرده دانشگاه هاروارد بود و ايشان متوجه تسلط من به زبان انگليسي شده بود و از من خواست کتابي را برايش ترجمه کنم و بعد از آن هم در کارهای تحقیقاتی به ايشان کمک میکردم .
متاسفانه در همين زمان اعلام شد که شاگرد اولها را به خارج نمیفرستند (چون شاگردهایی که رفته بودند خارج بر علیه شاه قیام کرده بودند ) من هم که فکر ميکردم از اين به بعد باید تنها یک کارشناس شیمی باشم و فقط معلمی کنم، این مرا اقناع نکرد و به پدر و برادر بزرگم که آن زمان رئیس آموزش و پرورش خاش بود نامه نوشتم که من میخواهم این تابستان درس بخوانم و کنکور پزشکی بدهم، خوشبختانه آنها هم استقبال کردند و برادرم با همسرش خیلی کمک کردند تا من پزشکی دانشگاه تهران پذیرفته شدم.
وقتی براي خداحافظی با استادم آقای دکتر نجم آبادی به دانشگاه رفتم و ايشان فهميد که من پزشکی قبول شده ام و آمدم براي خداحافظی گفت: تو دو سال خواندهای و شاگرد اول شدهای و حالا که از تحصيلت یک سال مانده ميخواهي رها کني؟ (آن زمان کارشناسی ۳ ساله بود ) من پيشنهاد ميکنم این یک سال را بخوان و پزشکی را یک سال بعد آغاز کن و من گفتم نمیتوانم چون باید دوباره امتحان بدهم و این برای من دشوار است. ایشان راه ديگري را پيش پاي من گذاشت که همزمان ميتوانستم شيمي و پزشکي را در سال بعد بخوانم و در واقع سال آخر شيمي همزمان شد با سال اول پزشکي. در خرداد 1343 ليسانس شیمی را گرفتم و وقتی وارد سال دوم پزشکی شدم از خود پرسيدم چطور میتوانم از این رشته شيمي در پزشکی استفاده کنم و به اين نتيجه رسيدم که بهترین استفادهای که از شیمی در پزشکی میتوان داشت همین فارماکولوژی و سم شناسی است و اگر بخواهیم با مریض سر و کار داشته باشیم؛ سمشناسی بالینی و به اين نتيجه رسيدم که اولین قدم این است که کاربرد شیمی را در زندگی بنویسم . بر همين اساس تصمیم گرفتم که هر شب از ساعت ۱۱ شب تا یک نیمه شب کتابی بنویسم درمورد کاربرد شیمی در زندگی و روزها کتابخانههای دانشکدههای پزشکی، دارو، فنی و علوم میرفتم و منابع را جمع میکردم. یک سال و نیم طول کشید تا کتابی نوشتم با نام" شیمی و زندگی نوین" این کتاب را انتشارات آسیا در سال ۴۶ چاپ کرد و خیلی مورد استقبال قرار گرفت و این اولین کتاب من بود.
بعد به این فکر افتادم که شیمی در پزشکی چطور میتواند به درمان بیماران کمک کند؟ آنجا بود که دیگر مسائل سم شناسی مطرح میشد، پرسیدم بخش مسمومین کجاست؟ گفتند هيچ يک از دانشکده هاي پزشکی کشور بخش مسمومین ندارد فقط پزشکی تهران داشته که به دليل دردسرهاي درماني به بهداری واگذار کردند. همچنين درمانگاهی بود ( که بعدها به بیمارستان تبدیل شد) به نام درمانگاه لقمان الدوله که یک پزشک عمومی به نام حسن فرزام که به مدت ۶ ماه در لندن دوره دیده بود آن را مديريت مي کرد و به مسمومين هم خدمات مي داد. من شب و روزهای تعطیل و سه ماه تعطیلی و هم اوقات فراغتم را میرفتم به اين درمانگاه و افتخاری کار میکردم، البته بعداً هزینههایي به عنوان حق الزحمه پرداخت کردند و با بیماران مسموم در آنجا آشنایی پیدا کردم؛ در حالی که خود دانشکده بخش مسمومین نداشت. در آن زمان من امتحان ecfmj که حالا شده uslme را داده بودم تا برای دوره تخصصی و فوق تخصصی به آمریکا بروم.
دوره نظام وظیفه را هم در شهر خودم بيرجند انتخاب کردم که آن هم داستانهای مفصلی دارد؛ از جمله اينکه علاوه بر پزشکی بايد در آنجا شیمی هم درس ميدادم چون حتی یک لیسانس شیمی در بیرجند نبود و خلاصه من هم شیمی درس میدادم، هم کلاس کنکور شبانه شیمی داشتیم، هم مطب داشتم و هم در بیمارستانها مريض میدیدم. تقریباً بین ۴ تا ۶ ساعت در شبانه روز میخوابیدم. از همان زمان خواب من بین ۴ تا ۶ ساعت و میانگین ۵ ساعت بود و این را از مرحوم منوچهر دکتر منوچهر اقبال که اولین استاد عفونی ایران بوده آموختم که مي گفت: من در شبانه روز بیشتر از ۵ ساعت نمیخوابم و مشکلی هم ندارم و من هم به تأسي از استاد، از این سحرخیزی و سخت کوشی خوشحال بودم.
پس از خدمت نظام وظيفه تصميم گرفتم براي تحصيل بروم به آمریکا، پدرم گفت من دوست دارم ازدواج کنی و بعد به آمریکا بروی. به همین جهت با همسرم که استاد دندانپزشکی کودکان و بنیانگذار تخصص دندانپزشکی کودکان ایران هستند ازدواج کردم؛ ازدواجي بسيار موفق. به خاطر همسرم که در آن زمان در سال سوم دندانپزشکی تحصیل میکرد به مشهد آمدم و اینجا دانشکده پزشکی به دنبال پزشک سم شناسی میگشت، چون قرار بود بخش سم شناسي را در دانشکده راه اندازي کنند و به من گفتند که دانشکده پزشکی مشهد قرار است بخش مسمومین را از بهداری تحویل بگیرد چون مجلس تصویب کرده که تمام بخشهای درمانی به دانشکده ها داده بشود و تنها بخش مسمومین که پزشک مسمومین نداشت باقي مانده بود. براي مصاحبه به دانشکده مراجعه کردم و با پذيرش در مصاحبه بخش مسمومين را به من تحویل دادند و در اسفند 1351 حکم استخدامی من به عنوان مربی دستیار صادر شد. بعد از تعطیلات عيد براي تحويل گرفتن بخش مسمومین به مرکز درماني مربوطه رفتم اما ظاهر امر بيانگر آن بود که بخش مسمومين تنها روي کاغذ وجود داشته و عملا کار تحقيق و علمي در اين خصوص انجام نميشود و لذا تمام فرايند ايجاد بخش مسمومين و امور مربوطه را بايد شخصاً بر عهده گرفته و دنبال مي کردم".
استاد پيشکسوت سم شناسی پزشکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد، در مقاطع زماني مختلف در دانشگاه هاي تهران و بیرجند هم تدریس داشته و همچنين با دانشگاههای خارج از کشور؛ از جمله دانشگاه نیوکاسل نيز در ارتباط بوده است، وي به عنوان عضو آکادمی علوم جهان و پدر علم سمشناسی ایران، پژوهشهای بسياري را انجام داده که در زمینههای شیمی و بعد کاربرد شیمی در پزشکی؛ بويژه در حوزه سم شناسي و مسمومیتها مي باشد.
پروفسور بلالي مود در سال 1357 با بورسيه وزارت علوم به بريتانيا عزيمت مي کند و پس از اخذ phd در زمینه سم شناسی بالینی مدتی در همين کشور به عنوان استادیار مشغول به فعاليت ميشود و در ادامه پس از جنگ تحميلي براي خدمت به مردم کشور خود به ويژه مجروحان آسيب ديده از بمباران شيميايي رژيم بعث عراق به جمهوري اسلامي ايران باز ميگردد و خدمات ارزشمندي را در خصوص آموزش و درمان جانبازان شيميايي به جامعه ايران ارائه مي کند. اين اقدامات به حدي مهم و ارزنده بود که سازمان منع سلاح های شیمیایی واقع در لاهه هلند در سال 1394 با حضور نمایندگان رسمی 192 کشور عضو این سازمان از پروفسور مهدي بلالي استاد پيشکسوت سم شناسي پزشکي دانشگاه علوم پزشکي مشهد به دليل خدمات شايسته و اجراي اقدامات درماني، پژوهشي و آموزشي در زمينه منع سلاح هاي شيميايي تقدير مي کند.
اين دانشمند فرهيخته در مورد يکي از تحقيقات مهم خود که در سطح جهان مطرح شد نيز مي گويد: "اولین تحقیق من که حاصل یک جدال علمی با استاد راهنمایم بود و در سطح بین المللی خیلی صدا کرد، با اين مقدمه آغاز شد که استادم معتقد بود داروي اسید مفنامیک یک داروی شبه آسپرین و داروی ضد التهاب نيست و در واقع این دارونما است و اثر درمانی ندارد. من گفتم اين دارو را به عنوان پزشک عمومی برای مریضهایم تجویز میکنم و راضی بودند. استاد گفت: اثر روحی داشته و نه جسمي! این سبب شد که روی اسید مفنامیک تحقیق کنم و یک مقالهای البته با راهنمای ایشان تنظیم کنم و برای مجله لَنست بفرستم. اين مجله پرتیراژترین و قدیمیترین مجله پزشکی دنیا است. ایشان باورش نشد و گفت لنست اين مقاله را به راحتی چاپ نمیکند و من به ایشان گفتم که این اولین مقاله تحقیقی به زبان انگلیسی در کل مطبوعات پزشکی دنیا است چطور ممکن است که لنست نپذیرد؟ خوشبختانه اين مجله بدون حتي يک کامنت و نکته اي مقاله مرا چاپ کرد و چاپ مقاله اسید مفنامیک من در مجله پزشکی لنست در کل دنیا باعث شناخت بین المللی من شد. همچنين تحقیقاتي که در مورد مجروحین شیمیایی در سطح دنیا داشتم من را به جهان معرفی کرد؛ به طوری که سازمانهای بین المللی و از جمله سازمان بهداشت جهانی و سازمان منع سلاحهای شیمیایی و یک بخشی از سازمان ملل، مشاوره علمی از من خواستند و از من دعوت کردند که کتاب بنویسم. مقالات زیادی در این زمینه چاپ کردیم. آقاي خاتمی ریاست جمهوری وقت به خاطر خدماتم به مجروحین شیمیایی تقدیر ویژهای از من کرد و پس از ایشان هم دکتر احمدی نژاد نشان دولتی پژوهش را به من داد.
استاد پيشکسوت درمورد همکاري هاي ملي و بين المللي خود نيز اينچنين مي گويد: " از بدو تاسیس سازمان منع سلاحهای شیمیایی در هلند در سال ۱۹۹۷ میلادی با این سازمان همکاری داشتم و ۹ سال به عنوان نائب رئیس شورای علمی مشورتی بودم و بعد هم رئیس هیئت مولفین کتاب راهنمای درمان مجروحین شیمیایی و در سال ۲۰۱۵ میلادی جایزه منع سلاح هاي شیمیایی شهر لاهه که در واقع جایزه صلح شیمیایی جهانی بود به من اهدا شد و من از محل جایزه که ۴۵ هزار یورو بود قسمتی را صرف دارو و درمانهایی کردم که برای مجروحین شیمیایی لازم بود. بنیاد ملی نخبگان هم در سال ۹۵ با همکاری دانشگاه علوم پزشکی بیرجند مراسم نکوداشتی را به عنوان پدر علم سم شناسی برگزار کردند و جایزه علمی علامه طباطبایی که بالاترین جایزه بنیاد ملی نخبگان بود را قبل از همه گیری کرونا در تهران توسط دکتر ستاری معاون علمی فناوری رئیس جمهور به من اعطا کردند و از همان زمان بنیاد ملی نخبگان ارتباط نزدیک با من داشت و زندگینامه من را پس از دو سال و چند ماه مصاحبه و ارتباط مجازی منتشر کرد و کتاب زندگینامه من تحت عنوان " از مود تا لاهه " در بنیاد نخبگان تهران با حضور مقامات و مسئولان کشوری و لشگری رونمایی شد و من خوشحالم که به هر حال در دانشکده پزشکی مشهد هنوز هم حضور دارم و هنوز هم مرکز تحقیقات سم شناسی پزشکی که اینجا به یادگار گذاشتم همچنان فعال است و همچنان اگر عمری باشد به این همکاری ادامه خواهم داد.
دکتر بلالي اشاره اي هم به دستاوردهاي تاليفي خود دارد: " حاصل تلاشهای پژوهشی من در طي اين سال ها تهيه ۳۲ منوگراف و فصل کتاب است که به زبانهای فارسی و انگلیسی نوشته شده و عمده کتابها از ۱۰ سال گذشته تاکنون به زبان انگلیسی است و به وسیله انتشارات اسپرینگر به زبان هاي بینالمللی چاپ شده و در سطح دنیا به یادگار خواهد ماند. اگر همه مقالات کوتاه و بلند و خلاصهها را در نظر بگیریم بیش از ۷۰۰ مقاله به چاپ رسیده که ۲۰۵ عدد آن مقالات بلند در مجلات معتبر ایندکس شده معرفی و چاپ شده است و بقيه به شکل مقالات کوتاه و سخنرانیهایي بوده است.