دکتر طاهره جلالی، متولد 1324 در تهران و استاد پیشکسوت دندانپزشکی در رشته تخصصی ارتودونسی، از جمله چهره های شاخص و اثرگذار، در حوزه های آموزشی و درمانی دانشگاه علوم پزشکی مشهد است که طی سالیان خدمت در این مجموعه، با تربیت نیروهای متخصص و درمان بیماران متعدد، نقش پررنگی را در تامین و ارتقاء سلامت عمومی جامعه در حوزه دهان و دندان ایفا کرده است.
دکتر جلالی که پس از 32 سال فعالیت حرفه ای خود در رشته دندانپزشکی، این روزها فارغ از فضای پر هیاهوی کار، دوران بازنشستگی را در کنار همسر، تنها فرزند و نوه هایش می گذراند، در گفتگو با وبدا از خاطرات و تجارب تلخ و شیرینی می گوید که نه تنها انعکاس شخصیت دلسوز، متعهد و خلاق ایشان در فضای شغلی است، بلکه الهام بخش و راهگشا برای دانشجویان و اساتید جوانی است که در آینده ای نه چندان دور باید، پا بر جای پای اساتید پیشکسوت خود بگذارند.
شرح گفتگوی وبدا با دکتر طاهره جلالی را در ادامه می خوانید: " من در سال 1324 در خانواده ای نسبتاً متمول و پس از دو فرزند پسر به دنیا آمدم. خانواده ام توجه زیادی به من داشتند و پدرم معتقد بود که خانم ها هم باید همانند آقایان زمینهی پیشرفت تحصیلی شان فراهم باشد و از این جهت هر نوع حمایتی که لازم بود را در قبال من انجام می داد. پس از اتمام دوره مدرسه، در نخستین سالی که کنکور شرکت کردم، در اواسط جلسه آزمون حالم بد شد؛ چون سابقه بیماری میگرن داشتم و ناچار آزمون را ناتمام رها کردم و از جلسه خارج شدم.
سال بعد در دانشگاه ملی که اکنون با نام دانشگاه شهید بهشتی شناخته شده است در رشته پزشکی پذیرفته شدم. در حین تحصیل در رشته پزشکی دو تن از دوستان و هم دانشگاهی های عزیز و جوانم را به دلیل سرطان خون و سرطان مغز از دست دادم. این موضوع حال مرا به شدت بد کرد، بطوری که نزد مشاور روانشناس رفتم و از ایشان مشورت خواستم. مشاور با این استنباط که در رشته پزشکی، ممکن است در آینده با خون و مرگ ومیر سروکار داشته باشید، به من پیشنهاد تغییر رشته داد و به این ترتیب من با تلاش مجدد و پس از شرکت در آزمون دانشگاه تهران توانستم به لطف خدا در دانشگاه تهران و رشته دندان پزشکی پذیرفته شوم و با موفقیت دوره دندانپزشکی عمومی را در آنجا به پایان برسانم.
پدرم که اصرار داشت خانمها نباید از آقایان عقب بمانند، به من پیشنهاد کرد که برای تحصیل دوره تخصص دندانپزشکی به اروپا بروم. برادرانم هم در آن زمان در اروپا زندگی می کردند و در واقع آنها متعهد شدند که از من مراقبت کنند؛ برادر بزرگم در فرانسه بود و من ابتدا به فرانسه رفتم تا با محیط اروپا آشنا شوم و پس از 6 هفته اقامت در این کشور به سمت انگلستان و شهر لندن حرکت کردم و دوران تخصص را در لندن و در سال 1351 شروع کردم. مدت یک سال در آنجا بودم که با دکتر صحافیان و همسر ایشان خانم دکتر ستاره آشنا شدم.
آنها به من گفتند که یک سال را در ایران دوره تخصص نمیشناسند و در اینجا یعنی دانشگاه لندن دوره تخصص یک ساله است. با توجه به اینکه دکتر صحافیان در شهر منچستر تحصیل می کردند و دوره تخصص در آنجا حداقل دو ساله بود، من به منچستر رفتم و تحصیل را در دانشگاه این شهر دنبال کردم؛ بنابراین یک سال در لندن بودم و دو سال و نیم هم در منچستر که روی هم دوره تحصیلات من در خارج کشور سه سال و نیم طول کشید.
در سال ۱۳۵۵ دکتر نیکوکاری، طی نامهای از من دعوت کردند که برای همکاری به دانشکده دندانپزشکی مشهد بروم و اعلام کردند که شرایط اسکان و امکانات رفاهی شما و همچنین استخدام تان در دانشکده دندانپزشکی فراهم است، من هم پذیرفتم و از تهران به مشهد آمدم.
با توجه به اینکه در آن زمان خانمها هم باید به خدمت سربازی میرفتند، من خودم را به حوزه نظام وظیفه معرفی کردم و به من گفته شد که از ۱۸ فروردین ماه خدمت سربازی شما آغاز خواهد شد. زمانی که به محل خدمت سربازی رفتم بسیار برایم غیر منتظره بود چون من در آنجا حتی اجازه نداشتم که برای دیدن خانوادهام از مشهد خارج شوم. اما با همه این مشکلات در مشهد ماندم.
در همین زمان نامهای که دکتر نیکوکاری نوشته بودند گم شد و در واقع بدون این نامه من نمیتوانستم مامور به خدمت در دانشکده بشوم. بر همین اساس به من گفته شد که شما باید خدمت سربازی را در طرقبه بگذرانید! این موضوع بسیار برای من ناراحت کننده بود. به دکتر نیکوکاری اعلام کردم که نامه من گم شده است و به هیچ وجه تمایل برای ماندن در طرقبه را ندارم. همزمان به تهران و وزارت علوم ( که آن زمان وزارت بهداشت هم در آن ادغام بود) رفتم تا بلکه از آنجا بتوانم راهی را برای گذر از این تنگنا پیدا کنم و بالاخره پس از پیگیریهای زیاد، آقایی پیدا شد که زحمت کشید و مرا مامور به خدمت از طرقبه به دانشکده دندانپزشکی مشهد کرد؛ با این شرط که به صورت رایگان دانشجویان رشته ارتودونسی را تعلیم دهم، من هم با کمال میل پذیرفتم و حتی از وسایلی که خریداری کرده بودم به صورت رایگان در اختیار آنها گذاشتم تا بیماران را معالجه کنند.
در همین زمان قانونی در مجلس مصوب شد که طی آن هر کسی ازدواج می کرد از خدمت سربازی معاف می شد و شاید غیرقابل باور باشد اما من در عرض ۱۷ روز ازدواج کردم! و به تبع آن معاف از سربازی. به این ترتیب در سال 1356 هم بحث ازدواج و هم استخدام من شکل گرفت و من به عنوان استادیار در دانشگاه فردوسی ( که دانشکده دندان هم جزئی از آن بود) مشغول به کار شدم".
این استاد پیشکسوت رشته ارتودونسی در خصوص شرایط و امکانات دانشکده دندان در دهه 50 نیز می گوید: " در آن زمان امکانات خیلی کم بود و بسیاری از وسایل اساساً وجود نداشت. مدت زیادی من وسایل خودم را استفاده کردم تا اینکه تقاضا دادیم از انگلیس برخی وسایل را وارد کردند. در آن زمان هنوز دانشجوی متخصص نداشتیم، چون تعداد اساتید به حد نصاب نرسیده بود و با توجه به اینکه در تهران تعداد ارتودنتیست زیاد بود، یک سری کمپانیهای تجاری وسایل مورد نیاز را به مشهد هم آوردند. البته کمبودها همچنان وجود داشت و تهیه وسایل از جمله؛ وسیله فیکس برای ارتودنسی بسیار سخت بود.
به خاطر دارم که در برهه ای از زمان که همسر من فرصت مطالعاتی برای آمریکا گرفته بود و من همراه او رفتم، در آنجا من تمام پولی را که داشتم وسایل ارتودنسی خریدم و به ایران آوردم و در مشهد استفاده کردم. بعد از آن هم کمپانیهای مهم آمدند که این وسایل را خریداری و وارد میکردند.
دکتر جلالی در طول سال های فعالیت درمانی خود در دانشکده دندان مشهد نقش موثری را در ساخت برخی تجهیزات دندان پزشکی مانند براکت ها و تانگ گاردهای ارتودونسی داشته که در توضیح آن می گوید: " ابتدا خودمان شروع به ساخت براکت ها کردیم، در آن زمان کمپانیهایی بودند که میآمدند و این براکتها را کپی میکردند و در تعداد انبوه میساختند. ساخت تانگ گارد هم در واقع به خاطر این بود که بعضی بیماران فک بالایی شان کوچک بود و فک پایینی بزرگ و من این تانگ گارد را که ابتکار خودم بود برای یکی از این بیماران ساختم. به وسیله تانگ گارد ما فشار زبان را به پشت گیرههایی منتقل می کردیم که باعث می شد به مرور فک بالا به جلو منتقل شود و به این ترتیب دیگر نیازی به جراحی فک نبود. به عبارتی با این کار ما توانسیتم از جراحی فک چند صد مریض جلوگیری کنیم.
این استاد پیشکسوت دندانپزشکی در پاسخ به این پرسش که چه تعداد رساله و تز دکتری را راهنمایی و داروی کرده اید تنها دو واژه را بیان می کند: " خیلی زیاد".
دکتر جلالی، خدمت به مردم، درمان و کاهش آلام آنها را شیرین ترین تجربه زندگی کاری خود عنوان می کند و اینکه هنوز بیماران و شاگردانی هستند که از گذر سال ها، با تماس تلفنی یا حضوراً سراغ استاد و پزشک پیشکسوت دندانپزشکی را می گیرند، برای ایشان بسیار لذت بخش و خرسند کننده است.
توصیه استاد پیشکسوت به دانشجویان و اساتید جوان هم این است که " مهربان باشند و هیچ چیز را بالاتر از محبت نبینند. چون لذتی بالاتر از خوشحال کردن دیگران نیست و اساساً شاد کردن مردم و رسیدگی به آنها بسیار زیباست".
دکتر جلالی در پاسخ به این سوال که در طول دوران خدمت دندانپزشکی چه چیزهایی شما را خوشحال و چه چیزهایی ناراحت می کرد؟ می گوید: " شادی و بهبودی بیماران خوشحالم میکرد و ناسپاسی برخی از آنها مرا ناراحت میکرد".
وی از حال و هوای این روزهای زندگی و دوران بازنشستگی خود نیز می گوید: " بودن در کنار همسر، فرزندم و نوه ها بزرگترین لذت و دلخوشی این روزهای من است. به مطالعه هم علاقمندنم و در اوقات فراغت مطالعه میکنم؛ به خصوص در حوزه عرفان کتاب های مربوط به مولانا و فردوسی را با دقت میخوانم.
این استاد پیشکسوت از علاقه ریشه دار خود به سرزمین مادری و آرزوهای خوب خود برای آن هم اینچنین می گوید: " من عاشق وطنم هستم و هیچ وقت آرزو نکردم که در خارج از کشورم زندگی کنم. دیدن پیشرفت های هموطنانم مرا شاد می کند و دیدن وضعیت بد برخی از آنها مرا به شدت ناراحت می کند. انشالله قدر کشورمان را بدانیم و شرایط به حدی مطلوب شود که هیچ کس به مهاجرت فکر نکند. به دانشجویان عزیز هم می گویم که بیشتر از کسب درآمد بالا به فکر خدمت هر چه بهتر به مردم این سرزمین باشید که این خدمت ماندگارتر از مادیات خواهد بود.