به گزارش خبرنگار وبدا، به اعتقاد روانشناسان، دگرگونييي كه پس از خنديدن در انسان بوجود ميآيد، موجب معجزه در درون فرد ميشود!
محققان علومانساني با تقسيمبندي "خنده" به خنده ذاتي(دروني) و خنده مصنوعي(اكتسابي) ميگويند: خنده دروني بخشي از عملكرد شادي كودك درون ماست. زماني كه عميقاً نسبت به مسألهاي شاد شويم، شروع به خنديدن ميكنيم، همانطور كه وقتي غمگين ميشويم، شروع به گريستن ميكنيم؛ پس اين هيجانات به واقع مكمل شخصيت ما هستند.
اما در مقابل، لبخند اكتسابي، لبخندي است كه در عين ناراحتي با ورود يك شخص تازه وارد به محيط، لبخند ميزنيم و سعي ميكنيم خود را شاد نشان دهيم كه از آمدن او خوشحال شدهايم، اما اگر بخواهيم خنده واقعي را ببينيم، بايد به سراغ كودكان برويم، خندههايي كه حين بازي با هم از ته دل سر ميدهند.
خنديدن،مقدمهاي شورانگيز براي بيذهني
در حقيقت خنديدن نوعي ابراز هيجان شادبودن و شادماني و عامل ايجاد دگرگوني و معجزه در وجود فرد است و يکي از بهترين، سادهترين و طبيعيترين راههاي خلاصي از شر ناآراميهاي ذهن است. خنديدن ميتواند مقدمهاي شورانگيز براي وارد شدن به مرحله توقف افکار و بيذهني باشد.
تحقيقات نشان ميدهد كه "داشتهها" عامل ايجاد و ابراز شادي نيستند، بلكه "بودنها" هستند كه عامل شادياند.
افرادي كه با وجود مشكلات زياد، همچنان شاديهاي خود را ابراز ميكنند، كودك درونشان رهاست. در حقيقت ترمزهاي شادي در چنين جامعهاي وجود ندارد، چون دلمردگي ناشي از پنهان شدن كودك درون است.
"كودك"، آن قسمت از ساختار شخصيت ما است كه دنبال احساسات، عواطف، شادي، شادماني و خشم است و بنابراين شاديها را بايد در بخش كودك درون خود، پيدا كنيم و كسي كه كودك درونش فعال نيست، هميشه دلمرده و غمگين است.
تفكر شادي متروك شده است!
بايد پذيرفت كه شادي و غم در زندگي اجتماعي انسانها، تأثيرات عمدهاي دارد، اما متأسفانه در جامعه امروزي، بسياري آدمها را ميبينيم كه بدنبال ارزشها و تعصبات خود هستند و كودك درون خود را طرد كردهاند و بنا به تعبيرهاي غلط و بدون استدلال، تفكر شادي متروك شده است!
اين درحاليست که در فرهنگ ديني ما شادي و نشاط از آموزههاي محكم و انكارناپذير است، اما برخي به غلط، اندوه و گوشهنشيني را جايگزين شادي و نشاط كردهاند تا جايي كه آثار زيانبار آن هر روز بيشتر از پيش نمايان ميشود.
به گفته پژوهشگران مسائل اجتماعي، لازمه شادي و شادبودن چيزي نيست جز مثبتانديشي و جستوجوي خوبيها و زيباييها. انسان با نگرش منفي به دنيا چيزي جز روحيهاي افسرده، چهرهاي غمگين و حالتي خشمگينانه ندارد و اين نگرش منفي، تخريبگر جامعه است.
در بيان اهميت شاد بودن و احساس شادي همين بس كه تجربه ثابت كرده: شادي و نشاط، ماده اوليه تغيير جامعه و تحول و تكامل دروني انسانهاست. در جامعه خوشحال و خرسند، توليد بهتر، اشتغال بيشتر و اقتصاد، سالمتر خواهد بود. بدون شك در چنين محيطي، امنيت اجتماعي و فردي راحتتر بدست ميآيد. در محيط شاد، ذهن انسان پويا، زبانش گويا و استعدادش شكوفا ميشود.
در شادي واقعي،مكان و زمان تأثيري ندارند
نکته حايزاهميت ديگر اين که روانشناسان معتقدند: هركسي براي شاد بودن آستانهاي دارد؛ ممكن است عاملي موجب شادي من شود، اما شما را شاد نكند. اين نوع شادي، شادي كاذب است. شادي واقعي آن نوع شادي است كه مكان و زمان در آن تأثيري نداشته باشد و بهترين مثالي كه ميتواند نشان دهنده اين نوع شادي باشد، ارتباط شادمانه كودكان با يكديگر بوده كه توأم با خلاقيت است.
پس: "اجازه خيلي از ابراز شاديها را به خودمان بدهيم .نگوييم اين كار زشت است! آن كار بد است!" در تحليل رفتار، كودك درون نبايد احساس «تو خوب نيستي» داشته باشد.در اين صورت اين فرد يا منزوي ميشود و يا طبق غريزه گروهگرايي خود، جذب گروههايي ميشود كه خوب بودنش را ثابت كند و به اين ترتيب خوب بودنش را در رفتار منفي پيدا ميكند.
بياييم با کودک درونمان آشتي کنيم...