بيان مبارزات و خاطرات گذشته قبل از انقلاب اسلامي، ميتواند ارتباط قلبي نسل باقيمانده از انقلاب اسلامي را با نسل جديد و آينده پيوند زده و مستحكم كند تا بتوانند در اين دنياي زور و تزوير و قلدر مآبانه مستكبرين جهاني و دشمنان اسلام، همچون كوهي استوار و بنياني مرصوص بایستند و موجبات افتخار و سربلندي كشور و اسلام را بيش از پيش فراهم آورد تا نويدبخش آينده‌اي درخشان و استوار براي همگان باشد.                     

در این نوشتار دکتر سید حسین فتاحی معصوم استاد دانشگاه علوم پزشکی مشهد و راوی عینی واقعه دهم دی ماه 1357 مشهد به بیان خاطراتی از آن دوران پرداخته است.

در اوج گیری نهضت امام خمینی(ره) و مبارزات مردمی،روحانیون و دانشگاهیان، پس از واقعه زلزله طبس در 26 شهریور ماه 1357 که عمدتاً گروه پزشکی دانشگاه وبا همکاری سایر دانشگاه‌ها و پزشکان به کمک مصدومین رفته بودند، وقایع انقلاب را دنبال می‌کردیم، در آبان ماه سال 1357 عده‌ای از دانشگاهیان دانشگاه مشهد ، تصمیم گرفته بودند برای اعتراض به کشتارهای رژیم ستم شاهی در هفدهم شهریور، سینما رکس آبادان، آتش زدن مسجد کرمان و سایر شهرها اعتصاب غذای 48 ساعته راه بیندازند و از طریق یکی دو نفر از استادان که آشنایی با حضرت آیت اله خامنه‌ای که در آن موقع در مشهد رهبری تظاهرات و مبارزات را داشتند، تماس گرفته بودند و از ایشان برای سخنرانی در جریان اعتصاب غذا دعوت نموده بودند. اثرات مثبتي كه اين اعتصاب غذا در جامعه داشت، نقطه اميدي بود بر ادامه مبارزه با طاغوت و جوش و خروش مردم را بيش از پيش زياد نمود.                                                          

 تصرف باشگاه دانشگاه و تبديل آن به كانون مبارزه بر عليه رژيم ستم‌شاهي، حضور روحانيون، دانشگاهيان، پزشكان و ساير اقشار پزشكي و دانشجويان و پيوند و وحدت آنان با مردم و تداوم قيام و نهضت امام(ره)، طليعه مباركي بود كه بر اوج‌گيري مبارزات مردمي مي‌افزود و متقابلا خشم سردمداران حكومت ترس و وحشت ستم‌شاهي را دوچندان نموده بود. برنامه‌هاي تظاهرات، اعتصابات در دانشگاه و در سرتاسر شهر ادامه داشت.

 روز سي‌ام آبانماه 57 در درون بيمارستان امام رضا(ع) در پشت نرده‌ها تظاهرات و راه‌پيمائي پزشكان، پرستاران و كاركنان با شعارهاي ضدرژيم شروع شد. عوامل حكومت نظامي براي جلوگيري از پخش صداها و شعارهاي انقلابي به بيرون از محوطه بيمارستان با راه‌‌اندازي ماشينهائي كه روي آنها بلندگو نصب شده بود اقدام به پخش موسيقي‌ها مبتذل با صداي بلند مي‌كرد تا به خيال خود با مبارزین مقابله كرده و صداي تظاهرات را خاموش نمايند. وقتي نتوانستند جلوي تظاهرات را بگيرند مقارن ظهر با مسدوكردن درب اصلي بيمارستان و عدم اجازه خروج افراد، دو نفر از پزشكان و اساتيد دانشگاه را دستگير نمودند. فرمانده نظامي با بلندگو اعلام مي‌كردكه به تظاهرات و شعارها پايان داده شود وگرنه به دستگيري افراد ادامه ميدهد. ما سريعا تصميم گرفتيم اگر دو نفر دستگير شده را آزاد نكنند دست به تحصن خواهيم زد و آنها مرتبا مي‌خواستند كه افراد متفرق شوند، لذا تصميم جمعي بر اين شد كه از بيمارستان خارج نشده و همگي به محل كتابخانه و سالن اجتماعات بيمارستان برويم و اعلام تحصن شد.
با پخش خبر تحصن اساتيد، پزشكان، دانشجويان و ساير اقشار پزشكي و كاركنان در بيمارستان امام رضا(ع) در سطح شهر، مردم گروه،‌ گروه خود را به جمع ما رساندند و اين بار بيمارستان امام رضا(ع) كانون مبارزه شد و روحانيون حاضر در جمع متحصنين به سخنراني و روشنگري پرداختند. دانشگاهیان دانشگاه فردوسی،جامعه پزشکی و فرهنگیان برای آزادی اسیران بیانیه ای شدید اللحنی صادر کردند واعلام کردند اگر اساتید دستگیر شده آزاد نگردند تمامی مطبها وموسسات درمانی را تعطیل نموده فقط بیماران اورژانسی را میپذیریم.                 

عصر همان روز، راه‌پيمائي و شعارهاي انقلابي در محوطه بيمارستان شروع شد و به دليل مقاومت و تداوم مبارزه عوامل حکومت نظامی ومسئولین رژیم ناچارا مجبور شدند كه دو نفر اساتيد بازداشت شده را آزاد كنند و آنها به صفوف تظاهرات پيوستند. مردم آنها را روي دست بلند كرده و پيروزمندانه شعار ميدادند:
نصرمن‌الله و فتح قريب، مرگ بر اين سلسله مردم فريب (منظور سلسله منحوس پهلوي بود) .                 

  اين موفقيت و پيروزي در شهر منعكس شد و ضربه ديگري بر پيكره طاغوت و عوامل حكومت نظامي وارد آمد، ما به تحصن ادامه داديم و شب بما خبر رسيد كه مزدوران با حمله به حرم حضرت رضا(ع) و تيراندازي به روي مردم به ساحت مقدس آقا امام رضا(ع) اسائه ادب نموده و به چندين نقطه از ساختمان حرم نيز گلوله اصابت كرده بود، لذا تا روز بعد تحصن ادامه يافت.                                                                                   در همين ايام بود كه مزدوران حكومت نظامي مسجد كرمان را به آتش كشيده بودند و همينطور در ساير شهرها با كشتار مردم بي‌گناه و تخريب اماكن مقدس و... سعي در جلوگيري از نهضت اسلامي و قيام مردمي داشت. در نشستي كه با پزشكان و اساتيد داشتيم براي مقابله با اين حركتهاي ددمنشانه مزدوران ستم‌شاهي، تصميم گرفته شد كه دفترچه‌هاي بيمه ارتش ستم‌شاهي را هيچكس نپذيرد ولي خانواده‌هاي آنان را اگر بيمار شدند بطور آزاد معالجه نمايند. با صدور اعلاميه‌اي اين تصميم به اطلاع مردم رسيد. عدم پذيرش دفترچه‌هاي بيمه ارتش، يعني اعلام مبارزه علني با عوامل حكومت نظامي، كه خود سبب شد كه آنان خشمگين‌تر از گذشته نسبت به جامعه پزشكي شده، با تنگ‌تر كردن حلقه محاصره و فشار آوردن به مردم از تظاهرات و تجمع و اعتصاب و سخنراني ها جلوگیری نموده، شايد بتوانند مانع گسترش و عمق‌گيري قيام مردمي گردند.
مبارزات به اشكال مختلف ادامه داشت، حتي با تيراندازيهاي عوامل حكومت نظامي به روي مردم عادي، روزانه خبر بشهادت رسيدن عده‌اي را در سرتاسر كشور و در شهرهاي مختلف مي‌شنيديم و در مطبوعات گوشه‌اي از آنان درج مي‌گرديد.
روز بيست و دوم آذرماه بود به دليل تعويض تابلوي بيمارستان ششم بهمن به 17 شهريور چماق به دستان شاهنشاهی به بیمارستان 17 شهریور حمله کردند  و ضمن شکستن دربها ومضروب نمودن پزشکان وکادر درمانی، تصمیم  پزشکان و پرستاران با اعلام انزجارونفرت از خشونت مزدوران ستمشاهی در بیمارستان تحصن نمودند.                                                                                                                               

صبح روز 23 آذرماه سال 57 در گردهمايي كه در بيمارستان قائم(عج) داشتيم قرار شد براي همبستگي با پزشكان و پرستاران متحصن در بيمارستان 17 شهريور كه روز 22 آذرماه به آنجا حمله كرده بودند برنامه‌هائي را داشته باشيم. من و چند تن از همكاران پزشك حدود ساعت 5/10 صبح بود كه در محوطه بيمارستان امام رضا(ع) نزديك بخش‌هاي داخلي و اطفال در قسمت‌ جنوبي كه مشرف به خيابان بهار بود جمع شده بوديم و برنامه‌ريزي داشتيم. در همين اثنا عده‌اي از اراذل و اوباش زن و مرد كه به چماقداران قانون اساسي ستم شاهي معروف شده بودند سر رسيدند و با ديدن ما شروع به دادن شعارهائي به نفع رژيم شاه و دولت نمودند. ما هم براي مقابله و دفاع از نهضت امام خميني(ره) شروع به شعارهائي از قبيل "بگو مرگ بر شاه"و شعارهاي انقلابي نموديم. آنها وقتي به نزديكي نرده‌ها رسيدند تعدادي از نرده‌ها بالا رفتند و خود را به داخل بيمارستان انداختند و بطرف ما حمله‌ور شدند و درهمين لحظه‌درب بيمارستان كه كاملا بسته بود و از آنجا رفت و آمدي نمي‌شد باز شد و تمامي جمعيت وارد بيمارستان شدند و شروع كردند به شكستن شيشه‌هاي ماشين پزشكان و پرسنل و با چماق و سنگ بطرف بخشهاي داخلي و اطفال هجوم بردند. ما كه وسيله دفاعي نداشتيم بداخل بخشها رفتيم كه آنها هم براي تعقيب و ضربه‌زدن ما وارد شدند. شيشه‌هاي بخشها بويژه بخش اطفال را شكستند و اطفال را مجروح کردند. در اين بين تانكهاي ارتش و سربازان در پشت نرده‌ها مستقر شدند.                                       

  جمعيت ما هم زيادتر شده بود و براي دفاع از سنگ و قطعات آسفالت جلوي بخشها استفاده مي‌كرديم تا آنها را به عقب برانيم. كه تيراندازي شروع شد. گلوله‌ها زوزه كشان به ديوار و پايه جلوي ورودي بخش اطفال وبخش داخلی اصابت مي‌كرد. ما با دادن شعارهاي انقلابي بهمراه ساير پزشكان و پرستاران و فريادهاي مزدوران برويد بيرون مقاومت می کردیم تا آنها مجبور شدند كه عقب‌نشيني كنند و به خيابان بروند و در پناه تانكها در پشت نرده‌ها سنگر گرفتند. خيابان بهار را محاصره و از عبور و مرور جلوگيري كردند. من به زحمت خودم را از ميان درختان به نرده‌ها رسانده و روپوش خودم را بالاي دست گرفته كه شايد تيراندازي نكنند و پس از بالا رفتن از نرده‌ها فرياد زدم كه مردم به بيمارستان حمله كردند، بيماران را مجروح كردند برويد به همة مردم شهر اطلاع دهيد كه تيراندازي را مجدداً شروع كردند و من خودم را به پائين پرت كرده و به سمت جمعيت داخل بيمارستان دويدم، هر لحظه منتظر اصابت گلوله بودم. جمعيت مردم در داخل هر لحظه بيشتر مي‌شد و سربازان از روي تانكها شروع به تيراندازي كردند و غرش گلوله‌ها در داخل بيمارستان مي‌پيچيد. تعدادي زخمي از مردم داشتيم كه به اتاق عمل منتقل شدند. محاصره بيمارستان كامل شده بود و رگبار مسلسلها ادامه داشت.
يكي از مجروحين كه شديداً تير خورده بود سريعا به اتاق عمل منتقل شد كه جراحي‌هاي انجام شده برايش سودي نداشت و سه روز بعد به شهادت رسيد(شهید محمد منفرد). يكي از همكلاسي‌ خودم بنام دكتر دهقان نيز تير خورد كه بستري شد.یکی دیگر از کارکنان بیمارستان آقای خجسته از ناحیه دست تیر خورده بود وجندی نفر از مردم هم زخمی شده بودند. ساعت حدود1بعدازظهربودكه در قسمت ميدان وسط بيمارستان جمع شديم. از درب اصلي بيمارستان متوجه ورود عده‌اي از روحانيون كه در جلوي آنها يكي از علماي مبارزمشهد(مرحوم آيت‌الله مرعشي) بودند به طرف ما آمدند                                                                  و لحظاتي بعد از ميان تانكهاي مستقر در جلوي بيمارستان جمعيت بيشتركه پيشاپيش آنان حضرت آيت‌الله خامنه‌اي (مقام معظم رهبري) حركت مي‌كردند با صلابت و چهرة خشمگين وارد ميدان شدند ما آنها را در ميان گرفتيم. هنوز مستقر نشده بودند كه رگبار تيربار از روي تانكها باريدن گرفت.جمعيت آقا و علماي ديگر را دوره كردند تا مورد اصابت گلوله قرار نگيرند و بعد هم آنها را به بخش راديولوژي كه در نزديك ميدان بود هدايت كرده و در آنجا مستقر شدند.  ساعت حدود2 بعدازظهربود و بقيه علما و مبارزين به جمع ما اضافه شدند. ساعت نزديك سه بعدازظهربود كه از طرف آقا(مقام معظم رهبري) و افراد حاضر اعلاميه‌اي شديد‌اللحن صادر شد كه در آن ضمن محكوم كردن حمله ددمنشانه مزدوران حكومت نظام رژيم به محل امن يعني بيمارستان امام رضا(ع)و كشتار و زخمي كردن بيماران، پزشكان و پرستاران و مردم بي‌دفاع،با اين عبارت (نقل به مضمون) تاازالة عناصر رژيم و رفع محاصره نظامي و تنبيه مقصرين حادثه دردناك حمله به بيمارستان، در اين مكان اعلام تحصن مي‌نمائيم" پس از صدور اعلاميه و انتشار آن در شهر،موضوع تلفني به گوش فرماندة حكومت نظامي و مسئولين شهر نيز رسانده شد. جمعيت رو به افزايش بود و ديگر بيمارستان شده بود محل اجتماع مبارزين و مردم انقلابي و در بيرون هم تانكها و سربازان حكومت نظامي كه هر لحظه محاصره را تنگ‌تر مي‌كردند، بطوري كه ورود و خروج از بيمارستان مشكل شده بود.
ما كه در واقع ميزبان و صاحبخانه بوديم، بفكر اسكان متحصنين افتاده و در محل مجتمع آموزشي و كتابخانه بيمارستان كه سالنهاي بزرگي داشت فضاي آماده كرديم.
با انتقال حضرت آيت‌الله خامنه‌اي كه رهبري نهضت امام رادر مشهد عهده‌دار بودند و در اين تحصن نيز مسئوليت امور به عهده ايشان بود به اتفاق ساير علما و روحانيون و شخصيتهاي دانشگاهي و مردمي حاضر به محل جديد، موضع تحصن و مبارزه با رژيم ستم‌شاهي بسيار جدي و ابعاد گسترد‌ه‌اي بخود گرفته بود.
خبر اين واقعة دردناك حمله به بيمارستان امام رضا(ع) در مشهد و كشتار بيماران و پزشكان و مردم در سراسر كشور منعكس يافته و در اخبار رسانه‌هاي خارجي نيز مطرح گرديده بود. خبرنگاران داخلي و خارجي جهت تهيه گزارش به بيمارستان مي‌آمدند، با رهبران نهضت و مسئول اصلي تحصن يعني آقا (حضرت آيت‌الله خامنه‌اي) مصاحبه نموده و گزارش تهيه مي‌كردند. حتي خاطرم هست در روزنامة لوموند و يا در يكي از مجلات فرانسوي عكسهائي نيز به چاپ رسانده بودند. پس از استقرار و سازماندهي امور، برنامه‌هاي تحصن روزانه اعلام مي‌شد،‌سخنراني‌هاي افشاگرانه بر عليه رژيم ستم‌شاهي و مظلوميت مردم، مصاحبه‌ها، ملاقاتهاي مختلف با متحصنين بويژه با آقا و... از ابتداي صبح هر روز تا پاسي از شب گذشته و حتي تا نيمه‌هاي شب بيمارستان را به كانون اصلي مبارزه تبديل كرده بود.                                                                                          روز سوم تحصن يعني 25آذرماه57 بود كه خبردار شديم حضرت امام رحمت‌الله در پاريس سخنراني مهمي ايراد فرمودند و ضمن اشاره به واقعة مشهد به اين مضمون"آقايان رفتند آنجا و نشستند و تحصن كرده‌اند چه مي‌گويند و چه مي‌خواهند كه موردحمله واقع شده‌اند" و از همه مهمتر جمله معروف ايشان "كه چماق بدستان واجب‌‌القتلند" (نقل به مضمون) كه اشاره به چماقداران ستم‌شاهي و طرفداران قانون اساسي بود بسيار كارساز بود. با دريافت اين نوار سخنراني در محل تحصن(گويا از طريق تلفن ضبط شده بود) و پخش آن بين مردم،‌شكل و محتواي مبارزه و تحصن تغيير كرد. ديگر از چماقداري و چماق‌بدستان اثري در شهر و اطراف بيمارستان نبود و همگي غلاف كردند،‌چون اگر بدست انقلابيون و مبارزين مي‌افتادند حسابشان پاك بود.
در اين روز يكي از مجروحين حادثه يعني"شهيد محمد منفرد" بعلت جراحات فراوان به شهادت رسيده بود. براي تشييع پيكر پاك آن شهيد برنامه‌ريزي شد كه چگونه ضمن حفظ تحصن مراسم تشييع نيز بخوبي انجام پذيرد. مقرر گرديد ضمن تشييع در محوطة بيمارستان به اتفاق متحصنين، از طرف خيابان بهار پزشكان و پرستاران با روپوش سفيد بهمراه مردم در مراسم تشييع شركت نمايند. اين اولين باري بودكه پزشكان و دانشگاهيان با روپوش راهپيمائي مي‌كردند. پخش اخبار اين مراسم تشييع با شكوه و راه‌پيمائي پزشكان بعنوان "سفيدپوشان" انقلاب معروف شده بودند به همراه روحانيون و اقشار مردم و متعاقب تحصن علماو دانشگاهيان و سخنان مهم حضرت امام(ره) در پاريس ضربات متعددي بود كه بر پيكر رژيم متزلزل ستم‌شاهي وارد مي‌شد.   جريان تحصن ادامه داشت،‌وقايع و مطالب بسياري در اين تحصن وجود دارد كه بيان آنها بسيار طولاني مي‌شود. يكي از وقايع مهم دوران تحصن، واقعه دردناك دوم ديماه مشهد بود كه فرماندة خشن و ستمگر حكومت نظامي مشهد دستور داده بود كه به راه‌پيمائي و تظاهرات مردم كه در "ميدان شاه(ملعون)" داشتند آتش بگشايند كه پس از تيراندازي از روي تانكها بسوي مردم بي‌دفاع تعدادي مجروح و تعدادي نيز شهيد شدند كه بهمين خاطر نام ميدان به "ميدان شهدا" تبديل شد.                                                                                       

  شب هنگام بودكه تيراندازي كردند، مردم پيكر شهدا را به بيمارستان حمل كرده و به محل تحصن آوردند، غوغائي بر پا شده بود. خشم و نفرت مردم حاضر در جمع متحصنين بقدري بود كه فريادهايشان سقف مجتمع محل تحصن را به لرزه درآورده بود.بخصوص وقتي كه پيكر يك شهيد با جمجمة متلاشي شده كه مغز او را در يك كاسه گذاشته بودند بداخل سالن آوردند، فغان و ناله و فريادهاي حاضرين بقدري بود كه هر آن منتظر حادثه ناگواري بوديم. فريادها و شعارهاي "مرگ بر شاه""رهبران ما را مسلح كنيد"و... امان فكر كردن را از ما گرفته بود. بالاخره تصميم گرفته شد كه هر چه زودتر شهدا را به سردخانة بيمارستان منتقل كنيم تا جمعيت آرام شوند. شهدا را برديم به در سردخانه و پس از برگشتن جمعيت با آرامش به سخنان يكي از روحانيون گوش مي‌دادند كه با افشاگريهاي مناسب و شيوه‌هاي مبارزه و برخورد با رژيم ستم‌شاهي و آيندة نهضت و... جمعيت ملتهب را آرام نموده بودند. حضور بزرگاني چون آيت‌الله ميرزاجواد آقاتهراني(ره)، مرحوم آيت‌الله شيرازي (امام جمعه فقيد)، آيت‌الله طبسي، شهيد هاشمي‌نژاد،‌ شهيد كامياب و ساير علما و روحانيون بويژه از پيوست مرحوم آيت‌الله العظمي شيرازي و... آرامش بيشتري به جمع حاضر بخشيده بود. تحصن همينطور روزها و شبها ادامه داشت و هر روزي كه مي‌گذشت اخبار خوشحال كننده از پيشرفت نهضت اسلامي امام و پيروزيهائي كه از نتيجه تظاهرات مردمي وعقب‌نشيني حكومت نظامي مي‌رسيد. تا روز پنجم ديماه كه مردم در سرتاسر شهر مشهد راه‌پيمائي عظيمي را آغاز كرده و به سوي بيمارستان حركت كرده بودند. ميدان جنوبي بيمارستان كه محوطة باز و وسيعي بود جهت اجتماع مردم آماده شد. براي انجام سخنراني‌ آقا (مقام معظم رهبري حضرت آيت‌الله خامنه‌اي) و براي اينكه مشرف به جمعيت باشند از يك دستگاه آمبولانس استفاده شد. پس از نصب بلندگو و حاضر شدن محل، به تدريج مردم وارد بيمارستان شدند و پس از اتمام راه‌پيمائي و استقرار كامل مردم كه جمعيت زيادي بودند و تمامي ميدان مملو از جمعيت مردم از اقشار مختلف بود. مقام معظم رهبري بعنوان محور اصلي مبارزه و رهبري نهضت اسلامي در مشهد به بالاي آمبولانس هدايت شدند و سخنراني غرا و پيروزمندانه‌اي ايراد نمودند كه خوشحالي فراواني را در مردم ايجاد نمود.                                            

و در نهايت اعلام كردند كه بدليل برآورده شدن خواسته هاي متحصنين و عقب‌نشيني حكومت نظامي و رفع محاصره نظامي از بيمارستان تحصن دو هفته‌اي روحانيت، دانشگاهيان و پزشكان که طولانی ترین تحصن تاریخ مبارزات مردم در جریان انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام (ره) بود ،پايان مي‌پذيرد و همچنين اعلام شد كه پزشكان با بازگشايي مطبها به معالجه و درمان بيماران بپردازند خبرنگاران داخلي و خارجي هم در اين سخنراني‌ با شكوه حضور داشتند (و يكي از آنها به بالاي آمبولانس رفته و فيلم‌برداري مي‌كرد) و عكس و فيلم و گزارش تهيه مي‌كردند. پس از پايان سخنراني مردم متفرق شدند و تحصن پايان يافت.
واقعة خونين 23 آذر ماه سال 1357 روز حمله به بيمارستان امام رضا(ع) مشهد روز "همبستگي مردم با پزشكان"و تحصن علما و روحانيون طراز اول مشهد در حمايت از جامعة پزشكي و دانشگاهيان، ضمن وارد آوردن ضربه‌اي بس كاري به ستون فقرات رژيم ستم‌شاهي، اميد او را از جامعه پزشكي و دانشگاهيان بكلي قطع كرد. اين وحدت و همبستگي مردمي و نمادين دانشگاهي و روحاني برگ زريني در تاريخ مبارزات مردم بويژه دانشگاهيان و پزشكان بر عليه رژيم ستم‌شاهي و ديكتاتوري نظامي او جلوه‌گر شده بود و موجبات فروپاشي رژيم را بيش از پيش فراهم كرد.

شرح کوتاه از واقعه خونین دیماه 57 مشهد
چند روز از این پیروزی مبارزین مشهد ووحدت ویک پارچگی اقشار مردم وروحانیون ودانشگاهیان وجامعه پزشکی نگذشته بود که در روز نهم دیماه راه پیمایی عظیم مردمی در خیابان بهار در نزدیکی استانداری تانکهای رژیم ستمشاهی ومزدوران حکومت نظامی بر روی مردم اتش گشودند وبا تانکها به داخل جمعیت هجوم بردند وتعدادی از مردم به ویژه زنان را زیر گرفتند وما که در بیمارستان امام رضا-ع- اماده باش بودبم در حوالی ظهر با انبوهی از مجروحین روبرو شدیم. در بیرون از بیمارستان مردم انقلابی وخشمگین با دستان خالی به عوامل  حکومت نظامی یورش برده وآنهارا از تانکها پایین کشیده وخودشان روی تانکها رفته وشعار میدادند ودر بعد از ظهر هم مردم با حمله به کلانتری ها وآتش زدن فروشگاه ارتش وجند مرکز دیگر بر شدت مبارزه افزودند. خبرها را مردم برای ما به بیمارستان می آوردند. حوالی غروب با آتش سوزی فروشگاه ارتش مردم مواد غذایی واموال فروشگاه را برا ی جلوگیری از سوخته شدن به داخل بیمارستان می اوردند ودر خیابان منتهی به محل تحصن که اشنا بودند روی هم انبار میکردند.  پس از تاریک شدن هوا وشروع حکومت نظامی تیر اندازی از خیابان بهار واز جلوی فروشگاه شروع شد. به قدری تیر اندازی شدید بود وپس از برخورد به شیروانی وسقف بخشهای اورتوپدی وجراحی وساختمانهای بیمارستان،به ناچار ما بیماران را در زیر تختها ودر پناه دیوارها مستقر کردیم تا آسیب نبینند.تیر اندازی تا دیر وقت وتا نیمه شب ادامه داشت.وبرایمان نقل کردند در این مدت عده ای ناشناس ویا از عوامل حکومت نظامی تمامی اموال واغذیه فروشگاه لشکر را که در بیمارستان آورده بودند را به غارت بردند وهیچ اثری از آن همه مواد غذایی واموال باقی نماند.آن شب تا صبح ما وبقیه دوستان وکادر پزشکی با دلهره ونگرانی از بیماران نگهداری ومراقبت کردیم. اخبار مختلفی از درگیری نیروهای مردمی با عوامل حکومت به ما میرسید.صبح روز دهم دیماه از ابتدای روز شاهد آوردن مجروحین به داخل بخش جراحی بودیم که بسیار نگران کننده بود. مردم همراه مجروحین میگفتند از صبح زود سربازان حکومت نظامی در صف نانوایی ودر خیابان مردم را به رگبار گلوله بسته اند .ما مجروحین را به اتاق عمل میفرستادیم وجراحان وپزشکان حاضر آنها را درمان میکردند ولی از اواسط روز برتعداد مجروحین افزایش پیداکرد به نحوی که آمبولانس تا دم درب ورودی بخش جراحی می آمد ومجروحین را تخلیه میکرد وبچه های مسول سریعا آنهارا به اتاق عمل می رساندند به قدری مجروح زیاد شده بود که اتاق عمل پر شده بود. از طرف دیگر شهدا را هم به سردخانه ا نتقال میدادند که میگفتند سردخانه نیز پر شده است .طبق آماری که ما داشتیم بیش از 150 مجروح وشهید به بیمارستان امام رضا-ع- وهمین تعداد هم به بیمارستانهای قائم-عج- وهفدهم شهریور برده اند. غوغایی برپا شده بود. هر کسی هر کار از دستش می آمد انجام میداد. دختران همکلاسی های ما مسول رسیدگی به مجروحین خانم بودند وپسران به مردها رسیدگی می کردند.ودستیاران وجراحان هم در اتاق عمل به مجروحین رسیدگی کرده وعملهای جراحی را انجام میدادند.جا دارد از اساتیدی که در آن زمان در رسیدگی به مجروحین تلاش میکردند واکنون در قید حیات نیستند یاد نماییم: دکتر حسین زاده جراح عمومی وعروق ، دکتر صدری زاده جراح عمومی، دکتر سیدی جراح پلاستیک ، دکتر اهرابی نژاد اورتوپد ورئیس وقت بیمارستان امام رضا-ع- دکتر احمد صدری جراح عمومی،دکتر میر صالحی جراح گوش وگلو وبینی ، دکتر فقیهی چشم پزشک(خداوند رحمتشان نماید)،وجراحان وپزشکان دیگری که به مجروحین کمک میکردند وهم اکنون درقید حیات میباشند زیادند وبایستی در زمان مناسبی از آنان نیز قدر دانی نمود. بالاخره واقعه دهم دیماه ویا یکشنبه خونین مشهد را نبایستی به فراموشی سپرد. ودر تاریخ مبارزات مردمی ودانشگاهی وجامعه پزشکی جایگاه ویژه ای برایش باز کرد ووقایع را مفصلا با اسناد وشواهد ثبت نموده وبه نسل آینده ودانشجویان تحویل داد. تا بدانند این انقلاب با چه سختی وفداکاری واز جان گذشتگی انسانهای مبارز ووطن پرست ومسلمان به ثمر نشسته است ودر استانه چهلمین سالگرد انقلاب بایستی با تلاش مضاعف دستاوردهای آن را تدوین ومنتشر نمود.انقلابی صد در صد مردمی وبا الهام از دستورات اسلام وقرآن وروایات معصومین- س- به رهبری قائد عظیم الشان انقلاب حضرت امام خمینی (ره) به ثمر نشسته واز کورانهای مختلف وجنگ تحمیلی ونفاق وفتنه های معاندین وبد خواهان سر بلند وسرافرازبیرون آمده وپر تلاش گام برمیدارد ودر صحنه بین المللی نیز جایگاه محکم ورفیعی را به دست آورده است که باید نسل انقلاب ونسلهای بعد به خوبی از آن حفاظت نمایند.تا انشاا... مقدمات ظهورحضرت مهدی-عج- منجی عالم بشریت را به سهم خود فراهم نمایند.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

اطلاعات تماس سامانه خبری وب دا

Image
آدرس: مشهد، خیابان دانشگاه، ساختمان قرشی
کد پستی :۹۱۷۷۸۹۹۱۹۱
نمابر: ۳۸۴۳۶۸۲۷ ۰۵۱
رایانامه :webda@mums.ac.ir
سامانه پیام کوتاه: ۳۰۰۰۲۱۹۱
Image
Image
Image
Image
Image
Image
Image