دکتر زهرا ولی پور، دانش آموخته رشته گوش و حلق و بینی و جراحی سر و گردن، از جمله دانشجویان افتخارآفرین دانشگاه علوم پزشکی مشهد در آزمون بورد تخصصی سال جاری است که با کسب رتبه 8 کشوری و حد نصاب بالایی از امتیازات بخش کتبی و شفاهی در این رقابت علمی، موفق به اخذ دانشنامه تخصصی و دریافت عنوان رتبه برتر، در آزمون بورد تخصصی سال 1403 گردیده است، اهمیت موفقیت این پزشک جوان در آزمون یاد شده، وقتی پررنگ تر می شود که بدانیم این پزشک 29 ساله، علیرغم داشتن سه فرزند خردسال و رسالت های خطیر مادری و همسری به این جایگاه و دستاورد ارزشمند نائل آمده است، در ادامه گفتگوی پایگاه خبری وبدا با دکتر زهرا ولی پور را می خوانید؛
وب دا: سپاس از حضور شما در این گفتگو، لطفا خود را بیشتر معرفی بفرمایید؟
دکتر زهرا ولی پور هستم، متولد ۱۳۷۴ در مشهد، دوره تحصیل در مدرسه را با طی کردن یک سال جهشی ( کلاس سوم ابتدایی ) سپری کردم و پس از اخذ دیپلم در رشته ریاضی- فیزیک به رشته تجربی تغییر رشته دادم و در سال ۱۳۹۱ در رشته پزشکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد پذیرفته شدم، سال ۱۳۹۹ نیز موفق به پذیرش در دوره دستیاری، رشته تخصصی گوش و حلق و بینی و جراحی سر و گردن در همین دانشگاه شدم و ادامه تحصیل دادم.
وب دا: در چه سالی ازدواج کردید؟
در سال ۱۳۹۴ ازدواج کردم و اولین فرزندم در اسفند ماه ۱۳۹۵ به دنیا آمد، فرزند دوم نیز متولد اردیبهشت ماه ۱۳۹۷ است و در واقع در زمان اینترنی من دو فرزند داشتم و همزمان با این مقطع زمانی همسرم نیز رزیدنت سال اول در دانشگاه علوم پزشکی مشهد در رشته ارتوپدی بود.
وب دا: احتمالاً با شرایط سختی روبرو بودید؟
بله، طبیعتاً تحصیل همزمان من و همسرم و داشتن دو فرزند خردسال شرایط دشواری را ایجاد می کرد، اما احساس میکنم که همواره لطف خداوند شامل حال ما بود که توانستیم از این روزهای سخت عبور کنیم. دوره اینترنی را در حالی که دو فرزند داشتم با بخشهای کم کشیک آغاز کردم، ولی باز هم تراکم کار به حدی بالا بود که تقریباً بیش از ۴ تا ۵ ساعت خواب در شبانه روز نداشتم و در همین شرایط بود که تصمیم گرفتم به صورت استریت برای دوره دستیاری اقدام کنم و این تصمیم شرایط را به مراتب سختتر کرد. ناچارا هر روز بلافاصله بعد از بیمارستان و حتی ساعات خلوت تر در روزهای کشیک را مطالعه می کردم. در این شرایط فرزندانم به پرستارشان و یا مادرم سپرده میشدند. خوشبختانه تلاشهایم ثمر داد و توانستم در این دانشگاه پذیرفته شوم. در این هنگام همسرم نیز رزیدنت سال سوم بود.
وب دا: فرزند سوم چه زمان متولد شد و آیا این امر چالش های شما را بیشتر نمی کرد؟
بارداری سومم همزمان با سال سوم دستیاری بود و این دوره بسیار سخت گذشت. قبل از اینکه باردار شوم، برای آنکالی بیمارستان امداد درخواست داده بودم. بنابراین علاوه بر انجام فعالیت های روتین آموزشی بیمارستان، آنکال بیمارستان امداد، چیف رزیدنت و یک مادر باردار هم بودم که مطالعه می کردم! تا هفته ی 38 بارداری تمام فعالیت های معمول رزیدنتی را مشابه همکارانم انجام می دادم. دو هفتهی بعد از زایمان، آزمون ارتقاء سال 3 به 4 دادم و استرس بسیار زیادی داشتم؛ چون احساس میکردم مطالعه کافی نداشتم، از طرفی زردی پسرم هم باعث شده بود که این استرس و فشار بیشتر شود، اما خداوند لطف کرد و در همان زمان کمی که داشتم توانستم با تمرکز مطالعه کنم و در نهایت جز نفراتی بودم که نمره خوبی هم کسب کردم. یک ماه بعد از زایمان هم به بیمارستان برگشتم و از همان زمان برای آزمون ارتقاء سال بعد مطالعه جدی خودم را شروع کردم.
وب دا: شیوه خاصی در مطالعه و درس خواندن داشتید؟
بله... سعی میکردم مستمر حتی کم درس بخوانم و از کوچکترین فرصت ها در محل کارم برای مطالعه استفاده کنم، چون با وجود فرزندانم نمیتوانستم فرصت بیشتری را برای خودم پیشبینی کنم. تمام مدتهایی که در بیمارستان کشیک یا غیر کشیک بودم و امکان پذیر بود در کتابخانه مطالعه می کردم. با حمایت خانواده ام و پرستار فرزندانم، خیال من تا حد زیادی از بابت آنان راحت بود. خداوند لطف کرد و توانستم شرایط را مدیریت کنم.
شاید قبل از اینکه متاهل شوم10-8 ساعت توان مطالعه داشتم ولی با شرایط فرزند داشتن حدود ۴ ساعت، اما این 4 ساعت مطالعهای با کیفیتتر و متمرکزتر بود، دلیل آن هم این است که میدانستم به جز همین فرصتهای محدود فرصتی دیگر نیست و همیشه سعی می کردم به نحو احسن از شرایط استفاده کنم. خیلی از دوستانم میگفتند که ما مجردیم اما نصف تو هم نمیتوانیم مطالعه کنیم، چطور این همه مطالعه داری؟ به ویژه روزهایی که من با شرایط روزه داری، مطالعه می کردم، تعجب آنها بیشتر می شد که چطور میتوانم علی رغم گرسنگی درس می خواندم، اما حقیقت آن بود که وقتی نوسان سطح قند خون من کمتر می شد، تمرکزم برای مطالعه به طرز عجیبی بالا میرفت و به علاوه هدف بزرگ مسیر پر چالشی خواهد داشت و تلاش بیشتر و مصمم تری را می طلبد.
وب دا: آیا برای آزمون بورد تخصصی روش خاصی در مطالعه داشتید؟
در آزمون ارتقاء علی رغم اینکه مطالعه زیادی داشتم و نمره خوبی هم کسب کرده بودم، اما از شیوه مطالعه خود راضی نبودم. لذا تصمیم گرفتم شیوه درس خواندنم را برای امتحان بورد تغییر دهم و همین تغییر سبب شد که من زمان زیادی از وقتم را به نوعی بهینه سازی کنم، چون در روش پیشین مطالعه مطالب را بعد از مطالعه به صورت خلاصه مینوشتم و این نوشتن بسیار وقت مرا میگرفت، اما در شیوه جدید مطالعه تصمیم گرفتم هر روز یکی از کتابها را با تکیه بر قسمتهای مهمتر و قسمتهای خوانده نشده مرور کنم و نوع خط کشی کردن و هایلایت شبیه خلاصه بود، این بار به جای اینکه خلاصه را بنویسم از آن عکس میگرفتم و این عکسها را که در نهایت بیش از ۱۰۰۰ مورد شد به صورت یک pdf در گوشی داشتم و دو یا سه روز مانده به آزمون همین فایل را خواندم و این بسیار به من کمک کرد؛ من این شیوه را به دوستانم هم توصیه میکنم.
وب دا: دوران مدرسه را چطور گذراندید؟
من سال سوم ابتدایی را جهشی خواندم و سال دوم دبیرستان را هم برای جهشی مطالعه کردم، اما امکان پذیر نشد که در آزمونها شرکت کنم و مجدد در کلاس مدرسه شرکت کردم. در دبیرستان دیپلم رشته ی ریاضی فیزیک گرفتم، اما در مقطع پیش دانشگاهی تغییر رشته دادم و به تجربی آمدم، به حمدالله در همان سال اول کنکور در رشته پزشکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد پذیرفته شدم و اکنون هم از مسیری که در طی این سالها پیمودم و رشتهای که انتخاب کردم کاملاً راضی هستم.
وب دا: از نظر خودتان مهمترین نکاتی که توانست علی رغم همه شرایط سخت شما را به رتبه برتر برد تخصصی برساند چه بوده است؟
من از دبیرستان این نگاه را داشتم که برای رسیدن به هر آرزویی اگر فرد آن را بنویسد در آینده میتواند به آن دست پیدا کند و در حال حاضر هم احساس میکنم به ۶۰ تا ۷۰ درصد آنچه که در آن زمان برای خودم مینوشتم، دست پیدا کردم، به نظر من فرد وقتی رویای خود را مینویسد در واقع همه سلولهای وجودش بسیج میشوند تا او را به این رویا برسانند و تمامی برنامههای زندگی فرد اعم از؛ تحصیل، کار، ورزش، مهمانی و تفریح رفتن،.. و مهم تر از همه ی آن ها انتخاب همسر همه در مسیر این رویا قرار میگیرند. من دوست داشتم رتبه برتر بورد شوم ، اما خیلی به آن مطمئن نبودم چون احساس میکردم با وجود سه فرزند کوچک، واقعا شرایط سخت خواهد بود و در واقع همان ذره ذره درس خواندن از سال یکی توانست به من کمک کند، البته تمام تلاشم را هم به کار گرفتم و زمانی که رتبههای بورد اعلام شد، بسیار خوشحال شدم که بالاخره این تلاشها و سختی کشیدنها به نتیجه رسیده است.
وب دا: قبولی در بورد تخصص تا چه حد برای شما اهمیت داشت؟
با توجه به اینکه قبول شدن در بورد تخصصی لازمه ورود به دوره فلوشیپ و فوق تخصص است و من قصد داشتم بعد از دوره تخصص حتماً یک یا دو دوره فلوشیپ را بگذرانم، از این جهت بسیار برایم مهم بود که در بورد تخصصی قبول شوم ، اما به کسب رتبه برتر چندان مطمئن نبودم. برای چارچوبی که در ذهن داشتم قبولی بورد پله ای برای هدف های بعدی بود و من مصصم بودم که در آزمون بورد تخصصی قبول شوم، اگر هم امسال نمیتوانستم در این آزمون قبول شوم قطعاً سال بعد و سالهای بعد دوباره و چندباره تلاش میکردم. شاید این ویژگی مهم ترین علت موفقیت از نظر خودم هست که "شکست به هیچ عنوان به معنای خاتمه ی مسیر هدف نیست و فقط و فقط به معنای ادامه دادن، مصمم تر شدن، متمرکزتر شدن و تلاش دوباره با اصلاح اشتباهات قبلی است". اگر به هدف نمی رسیدم باید با طراحی مسیر جدید دوباره تلاش می کردم نه اینکه از آن کناره گیری کنم، دقیقا همین اتفاق و تغییر روش مطالعه بین آزمون ارتقا و بورد کتبی برای من رخ داد که شاید 90% با روش مطالعه ی قبلی من تفاوت داشت و از دید خودم عامل جهش من شد.
وب دا: به نظر خود شما چه چیزی باعث میشد که علی رغم همه دشواریها شما با قدرت هرچه بیشتر در جهت پیشرفت تحصیلی قدم بردارید؟
من فکر میکنم، داشتن هدف است که فرد را به سمت جلو پیش میبرد و به او قدرت میدهد، ذهن من تنها بر روی هدفم متمرکز بود و اینکه هدفم را به اهداف و پله های کوچکتر تقسیم میکردم و می نوشتم، این نوشتن بسیار مهم و کمک کننده است، چون به ذهن فرد نظم و چارچوب میدهد و سبب میشود که قدرت برداشتن گامهای بزرگتر را پیدا کند.
وب دا: آیا مایل هستید که فرزندان شما در آینده وارد حوزه پزشکی شوند؟
من این موضوع را به علاقه و تصمیم خود آنها واگذار میکنم، چون فکر میکنم احساس خوشبختی و رشد در در افراد وقتی اتفاق میافتد که به سمت علایق خود حرکت کنند.
وب دا: با توجه به اینکه تاریخ ازدواج شما تا فرزنددار شدنتان فاصله چندانی نداشته، چطور تصمیم گرفتید که علیرغم مشغلههای تحصیلی در فاصله کمی از ازدواج فرزنددار شوید؟
من و همسرم با هم این تصمیم گرفتیم، چون این باور را داشتیم که مسیر رشته پزشکی به گونهای است که هرچه بیشتر پیش برویم شرایط سختتر میشود، بنابراین فرزند اولم که به دنیا آمد، دوره اول استاژری را تمام کردم، سه ماه مرخصی گرفتم و پس از آن استاژری دوره دوم را آغاز کردم، بعد از مدتی استاژری دوره دوم که تمام شد، فرزند دومم به دنیا آمد، در حال حاضر هم که ۲۹ سالم شده، خوشحالم که فرزندانم را دارم، تحصیلاتم را پیش بردهام و اگر صدها بار دیگر به گذشته برگردم باز هم همین مسیر را ادامه خواهم داد.
وب دا: به نظر شما گام هایی که به سوی هدف برداشته می شود چطور باید برنامه ریزی شود؟
گامهای هدف نباید خیلی بزرگ و دور از ذهن باشد، وقتی هدف بزرگ را به اهداف کوچک تقسیم میکنید با کمی همت به هر پله می رسید و در نهایت پله های زیادی طی می شود، من در گذشته شخصیت ایدهآل گرایی بودم، اما وقتی نگاهم نسبت به این قضیه بازتر شد، دریافتم که ایدهآل گرایی انسان را از رسیدن به اهداف زندگی باز می دارد، در واقع این ایدهآل گرایی باعث میشود که فرد احساس کند به علت سختی و فاصله هدف از شرایط فعلی نمیتواند به آن برسد و در نهایت از برداشتم قدم اول هم هراس دارد و بعد از مدتی هم میبینیم در همان فاصله از هدف خواهد بود. به جای اینکه بخواهیم در ابتدا به هدف بزرگ فکر کنیم بهتر است که انجام هدفهای کوچکتر را به صورت روزانه و هفتگی شروع کنیم و اگر هر روز بتوانیم درصدی از این آن را انجام دهیم، کم کم میبینیم که همان هدف بزرگ هم در دل این اهداف کوچک محقق میشود. بنابراین در یک کلام میتوانم بگویم که یک کار سخت را باید تقسیم بندی و کوچک کرد، برای آن زمانبندی داشت و به صورت مستمر- حتی کم- انجامش داد تا در نهایت یک کار بزرگ انجام شود.