آن روز همهجا گلباران و شکوفهنشان بود. دستهایی که در آن روز به حرمت دعا بالا گرفته شد به دست فرشتگان پیوند خورد و رازهایی که در آن مکان مقدس به آسمان گفته شد، تا بلندای عرش، انعکاس گرفت. دلهایی که در آن مراسم شکست، و اشکهایی که در آن هنگامه، فرو ریخت، همه به عشق مقام انسان بود؛ همو که او را اشرف مخلوقات گفتهاند و مقام پیامبری و وساطت وحی را از میان نسل او برگرفتهاند. همو که به گفتهی قرآن کریم، شایستهی تکریم و کرامت الهی است و اگر در چرخهی تربیت نیکو در افتد و بر سمند اخلاق سوار گردد، تا فراسوی عرش الهی خواهد تاخت و بر فرش تقرب کبریایی خواهد نشست.
در مراسمی که روز 23 خرداد برای گرامیداشت خانوادههای اهدا کنندگان عضو و با حضور پیوندگیرندگان و اعضای خانوادههایشان در مجتمع سپید برگزار گردید، همهی گردش نیایشوار کرامت را در دیدگان اینان دیدیم و کل اسرار الطاف برگرفته از خلق فرشتگی را در عمل این فداکاران انساندوست به کشف و شهود نشستیم.
و قلب فرزندم حالا در سینهی دیگری میتپد
باید همهی خلایق آنجا بودند و در حظ این گسترهی پر اکسیژن «نفس» شریک میشدند. باید میدیدند که چگونه یکی میآید که در سینهاش قلب دیگری دارد و در مقابلش مادری ایستاده که قلب فرزندش حالا در سینهی او که مقابلش ایستاده میتپد. چه شکوهی داشت که افتخار زندگی بخشی فرزند مرحومش، حالا در چشمان این جوان که زندگی دوباره یافته بود، موج میزد و رعشهی این هیجان بزرگ، در سراسر وجود مادر مینشست، از قلهی وجودش به گردش درختان سبز درهی جانش میرسید و همچون شبنم بهاری بر چشمانش که حالا برق جمال آفرینش در آن میدرخشید مینشست؛ اشکهای هر دو طرف بیاختیار میباریدند و آسمان چهرههایشان را گلگون میکردند، بی آنکه کلامی بگویند چشم در چشم هم مینگریستند و از عمق وجودشان، به چهرهی جان شیرین یکدیگر، رایحهای از عشق روانه میکردند و سرود مهر میخواندند.
و ما باز هم دیدیم که خانوادههای اهدا کنندگان، چه فداکارانه و صبورانه بر غرور و منیت خویش فایق آمده و استمرار وجود عزیزشان را در عضو اهدا شدهی مادری جستجو کردهاند که اگر چه وجود نازنینش حالا در خاک فرو خفته اما اعضایش، اینک چند مادر و فرزند دیگر را جان بخشیده است.
و ما چهها دیدیم از شکوه انسانیت و از خردمندی آدمیانی که اخلاق و ایمانشان را در طبق اخلاص نهادند و به فرمان مقتدایشان، خمینی بزرگ که نجات جانها را ملاک حلت اهدا فتوا کرده بود، لبیکی جانانه گفته و دست ارادت بر سینه نهادند و اعضای عزیزان از دست رفتهشان را در طرفهالعینی به انسانهایی بخشیدند که اگر این سخاوت کرامتمندانه نبود، تا روزها و ساعاتی دیگر، جان به جانآفرین تسلیم میکردند.
رفتاری متمدنانه از ملتی با فرهنگ
در این مراسم باشکوه که خانوادههای اهدا کنندگان عضو و خانوادههای گیرندگان عضو در یک مکان حضور داشتند و بسیاری از آنها برای نخستین بار بود که یکدیگر را ملاقات میکردند، رئیس دانشگاه علوم پزشکی مشهد با قدردانی و سپاسگزاری از این اقدام انسانی، اهدای عضو را یک اقدام فرهنگی دینی و در عین حال متمدنانه دانست که صعود ارقام آن در کشور عزیزمان و بخصوص در مناطق تحت نظارت دانشگاه علوم پزشکی مشهد، حتی گوی سبقت از پیشرفتهترین کشورهای دنیا ربوده است.
دکتر دارابی گفت که تا کنون 3500 نفر که در وضعیت وخیمی بسر میبرده و بعضا با مرگ دست و پنجه نرم میکردهاند با اقدامات انساندوستانه و فداکارانهی اهدا کنندگان عضو، شاهد مقصود حیات را در آغوش گرفته و نفس مسیحایی خانوادههای اهدا کنندگان، به آنان جانی دوباره بخشیده است.
آری، به گفتهی مسؤول تیم فراهمآوری اعضای پیوندی، در هیچ جای جهان، به اندازهی ایران، اهدای عضو رایگان از افراد مرگ مغزی انجام نمیشود. دکتر خالقی بارها گفته بود که تقریبا در همهی کشورها حتی آنها که ادعای تمدن و پیشرفت فرهنگی دارند و به قول خودشان قرنها است که دوران دموکراسی را سپری میکنند هنوز هم اعضای پیوندی، با دهها میلیون تومان پول داد و ستد میشود و ساکنان این کشورها، این کار شرافتمندانهی انسانی را با معیار مالی میسنجند.
اما در ایران عزیزمان به یمن ایمان و همدلی مردم و به خاطر فرهنگ نوعدوستانه و غنای فرهنگی مردم مهربان، خونگرم و انساندوست کشورمان، و ایثارگری مثالزدنی خانوادههای اهدا کنندگان، تمام پیوندهای عضو به صورت کاملا رایگان و بدون داد و ستد حتی یک ریال، انجام میگیرد.
تولدی دوباره با مهر فداکاران
به عبارت دیگر از سال 1368 که امام بزرگوارمان، این فتوای تاریخی را صادر و بر اهدای عضو از افراد مرگ مغزی و نجات جان بیماران نیازمند تأکید کردند تا امسال که دقیقا 30 سال از آن روز میگذرد بیش از 3 هزار و 500 نفر انسان بیمار و در آستانهی مرگ قطعی از همت والای خانوادههای اهدا کنندگان عضو، تولدی دوباره یافته و از لبهی پرتگاه مرگ، به آرامشگاه زندگی بازگشتهاند.
رییس دانشگاه علوم پزشکی مشهد البته در این همایش انسانی و عاطفی، بر پیشگیری از بیماریهای مزمن و خود مراقبتی شهروندان تأکید کرد و به زبان غیر مستقیم گفت که هیچ کس مایل نیست که شهروندان دچار بیماریهای مزمن و نارساییهای عضوی شوند و زندگی تا این اندازه بر آنها سخت و دشوار گردد که اطرافیانشان برای بدرود با آنان صبر از کف بنهند، اما هنگامی که به دلایل ناخواسته، برخی افراد دچار این مصایب میشوند و دارو و درمان به دادشان نمیرسد باید به یاریشان شتافت و آنها را از این شرایط سخت و ناگوار نجات داد.
خوشبختانه، در این سالها اگر چه به دلیل کاهش سوانح، بویژه تصادفات رانندگی، تعداد افراد مرگ مغزی کمتر شده اما قابل توجه این است که تعداد اهدا کنندگان عضو به صورت تصاعدی افزایش یافته است که باعث شگفتی همهی جهانیان گردیده است.
شاید نتوان کشوری را در دنیا سراغ گرفت که سالانه خانوادههای انساندوست و فداکار صدها انسان که به خاطر سوانح یا بیماریهای حاد یا حوادث ناخواسته دچار مرگ مغزی میشوند داوطلبانه و به صورت خودجوش، به ستاد فراهمآوری اعضای پیوندی مراجعه و برای اهدای عضو عزیزانشان اقدام میکنند.
این پذیرش فرهنگی و این اشتیاق برای نجات جان همنوعان در شرایطی که وضعیت خانوادهی نوجوان یا حتی کودکان خردسال مرگ مغزی، از نظر روحی و روانی، بسیار رقتانگیز و اسفناک است واقعا همتی والا، طبعی منیع، سخاوتی باورنکردنی و سعهی صدری مثالزدنی طلب میکند و هنگامی که آمارها و اطلاعات پیوند عضو از مرزها فراتر میرود و به گوش جهان میرسد همهی دنیا از این همت انسانی و از این غنای فرهنگی و ایمان دینی، انگشت تعجب به دندان میگزند و از وجود چنین انسانهای فداکاری در این کشور عظیم و متمدن، شگفتزده میشوند.
همهی شیفتگان ارادت را سیرآب ساختند
آن روز که در مجتمع فرهنگی سپید، پذیرای قدوم این انسانهای شریف و این خانوادههای ارجمند بودیم، صحنههایی از عطوفت و مهربانی را شاهد گشتیم که همهی حاضران در این مجلس باشکوه را متأثر نمود و باران اشک بود که دم به دم، ترنم شادی و اندوه آمیخته را به دشت دلها میبرد تا همهی شیفتگان ارادت را سیراب سازد و بیتردید این همت والا، درسهایی برای دیگر حاضران مجلس بود که برای فیض بردن از این دریای همگرایی انسانی، جرعهای شجاعت برگیرند و پیش از آنکه دست تقدیر، برگ نهال وجودشان را به زردی کشاند، خود را داوطلب اهدای عضو نمایند.
در لحظاتی که مادر آن فرزند مرحوم، همسر آن بانوی مرحومه، پدر آن جوان درگذشته، پدربزرگ آن کودک خردسال از دنیا رفته و خانوادهی آن دختر آمرزیده، از خاطرات روزهای پیش از مرگ مغزی عزیزشان مطالبی میگفتند، تمام وجود صدها نفری که در آن مراسم باشکوه حاضر بودند در سکوت محض، متوجه این سخنان بود و زمانی که گویندگان این خاطرات به لحظههای ناب تصمیم شیرین خود میرسیدند و از اینکه غم از دست دادن عزیزشان را به شادی خانوادهای دیگر پیوند زده بودند لحظاتی را در پرپر زدن لبهایشان، نجوا میکردند، جان حاضران از نشئهی این سکرات انسانی، غرق شادی و اشتیاق میگشت و از صمیم دل به بزرگی و انسانیت این خانوادههای ایثارگر و شرافتمند، آفرین میگفتند.
همهی مردم در مقابل این انسانهای شایسته و شرافتمند مسؤولیت دارند
قدر این فداکاریها باید دانسته شود و شاید کافی نباشد که فقط دانشگاهیان، اعضای هیأتعلمی گروههای آموزشی مرتبط، اعضای تیم پیوند، تیم فراهمآوری اعضا، بازرسان و رصد کنندگان افراد مرگ مغزی در مراکز درمانی استان و کارکنان بخشهای مختلف پزشکی و درمانی، در این زمینه اقدام و دغدغه داشته باشند. اگر چه این عزیزان، الحق و الانصاف، همگی از جان و دل تلاش میکنند و همتی والا به خرج میدهند تا هدیهی خانوادهی اهدا کننده، به نیازمند واقعی برسد و زندگیاش از تلاطم برزخ به ساحل آرامش واصل گردد اما همهی ما مردم در مقابل این تصمیمهای دشوار و انسانی، این روانهای پاک و مخلص، و این ایثارگری بدون چشمداشت، مسؤولیت داریم و باید همهی مردم ما دستبوس و ارادتمند این بزرگان باشند؛ چرا که آنها بر سنتی کهن پای میگذارند که اعتقاد داشت باید اجساد این گونه افراد مرگ مغزی را به خاک سپرد در حالی که خانوادههای درگذشتگان، با اعضای این افراد که تا چند صباح دیگر در زیر خاک مدفون و سپس به تباهی کشیده خواهد شد، میتوانند جان چند انسان دیگر را از مرگ قطعی نجات دهند و لبخند شادی و امید به لبان دهها نفر اعضای خانواده و فامیل او بنشانند.
و واقعا چه لذتی فراتر از اینکه بدانی قلب فرزند از دست رفتهات در جانی دیگر به تپش درمیآید و تو میتوانی تا سالها او را ببینی و بر همت خویش و جان ارزشمند فرزندت، افتخار نمایی. یا اینکه بدانی چشم فروبستهی عزیز از دنیا رفتهات بر حدقهی چشمانی دیگر خواهد نشست و دیدگان او را برای سالیانی دراز به دنیا روشن خواهد ساخت و او با همان چشمان فرزند یا عزیز دیگرت، تو را خواهد نگریست و به وجود و روانت، دعا و ثنا خواهد فرستاد و برای پاداش آخرت، نزد خداوندت شفیع خواهد شد. و یا جگری که بر دل جگرگوشهای خردسال پیوند یابد و تا سالها خون تازه از قلبش به واسطهی این کبد پیوند شده، در رگهای نازکش بدود و شادی را در چشمان زیبای او جاودانه سازد.
و حال به شما اهدا کنندگان و خانوادهای شریفتان میگوییم: باشد که همهی خاندانتان از شرف و عزت این تصمیم خردمندانه و به یمن و برکت این حرکت انسانی، به سعادت ابدی برسید و پاداش خویش را از خدایتان دریافت نمایید. آمین، یا رب العالمین.