" پیشگیری، مقدم بر درمان"؛ اصلی که در پژوهش ها هم لازم الاجرا است/ تفاوت های منطقه ای در کشور، برنامه ریزی های متفاوت را می طلبد
دکتر سید علیرضا سجادی، متولد 1343 در شهر مشهد، عضو هیأت علمی و استاد پیشکسوت گروه روانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد، از جمله چهره های شاخص و اثرگذار، در حوزه های آموزش، پژوهش و درمان کشور است که پس از سال ها خدمت علمی و درمانی در دانشگاه علوم پزشکی زاهدان، در سال 1387 به خانواده بزرگ دانشگاه علوم پزشکی مشهد ملحق شده و در طول 16 سال خدمت در این مجموعه، با تربیت نیروهای متخصص و درمان بیماران متعدد، نقش پررنگی را در تأمین و ارتقاء سلامت عمومی جامعه در حوزه روانپزشکی ایفا نموده است. یکی از نکات قابل توجه در گفتگوی پایگاه خبری وب دا با این استاد باسابقه ، الگوپذیری عمیق ایشان از پدر طبیب شان؛ دکتر سید محمد سجادی است که سالیان زیادی از عمر گرانبار خود را در شهرها و روستاهای دورافتاده کشور و در بین محروم ترین قشر جامعه سپری نموده و شخصیت نیک و بشر دوستش، همواره سرلوحهی جامعه پزشکی و طبیبان جوان این مرزو بوم خواهد بود. در ادامه شرح گفتگوی وب دا با دکتر دکتر سید علیرضا سجادی را می خوانید: "
وب دا: ضمن سپاس از حضور شما استاد ارجمند در این جلسهی گفتگو، لطفا در ابتدا بیوگرافی مختصری درباره خود عنوان بفرمایید؟
من دکتر سید علیرضا سجادی هستم، متولد ۱۳۴۳ در شهر مقدس مشهد. پدرم پزشک عمومی بودند و به دلیل شرایط کار ایشان چند سالی را در شهرستان فردوس ساکن بودیم، در سال 1347 به دلیل وقوع زلزله در منطقه دشت بیاض که سبب تخریب گسترده در فردوس شد، خانواده ام به کاشمر نقل مکان کردند و من دوره ابتدایی را در دبستان مدرس کاشمر گذراندم. در سال ۱۳۵۵ خانواده مجدداً نقل مکان کرد و این بار به شهر مشهد و من دوره راهنمایی و دبیرستان را در این شهر گذراندم. دبیرستانی که بنده در آن تحصیل کردم ابن یمین نام داشت که اکنون به دبیرستان شهید مهدی حکمت تغییر نام یافته است ( من با شهید حکمت هم دبیرستانی بودم و نیز با تعداد زیادی از شهیدانی که اکنون عکس آنها بر دیوار دبیرستان نصب شده، افتخار همکلاسی یا هم مدرسه ای بودن را داشته ام).
وب دا: چه سالی وارد دانشگاه شدید؟
در سال ۱۳۶۴ در کنکور سراسری شرکت کردم واز سهمیه منطقه 1 وارد دانشکده پزشکی مشهد شدم، البته همزمان با این آزمون، اولین دوره دانشکده پزشکی آزاد زاهدان نیز برگزار شد که من در آنجا هم پذیرفته شدم اما ترجیح دادم که در دانشکده پزشکی مشهد به تحصیل ادامه دهم. در سال ۱۳۷۱ پس از اتمام دوره پزشکی عمومی، برای گذراندن طرح به شهرستان گناباد (روستای بیلند) نقل مکان کردم. با پذیرش در رشته تخصصی روانپزشکی در سال ۱۳۷۲ جهت ادامه تحصیل به دانشگاه علوم پزشکی مشهد بازگشتم.
وب دا: در چه سالی ازدواج کردید؟
در سال ۱۳۶۹ و طی دوران استاژری که ۲۶ سالم بود ازدواج کردم و در گناباد همسرم نیز همراه من بودند، در سال ۱۳۷۵ که دوره دستیاری به اتمام رسید ما در حالی که یک فرزند دو ساله داشتیم و امکان ماندن در استانهای خراسان نیز وجود داشت، تصمیم گرفتیم که برای ادامه طرح به استان محروم سیستان و بلوچستان برویم و بنابراین به مدت ۱۲ سال یعنی از سال ۷۵ تا ۷۸ من به همراه همسر و فرزندم در سیستان و بلوچستان ساکن شدیم.
همسرم در آن شرایط زمانی، خیلی خوب مرا همراهی کردند و من همواره مدیون ایشان هستم که با صبر و شکیبایی شرایط سخت زندگی در یک منطقه محروم را تحمل کرد. در آن سالها با توجه به اینکه ما نمیتوانستیم فرزندمان را به کسی بسپاریم، همسرم علیرغم اینکه مدرک کارشناسی پرستاری داشت و امکان کارکردن برای ایشان فراهم بود، اما ترجیح داد در منزل بماند و از فرزندمان نگهداری کند، در همان سالها بود که فرزند دوم نیز به دنیا آمد.
این نکته را هم عرض کنم که برخی افراد تصور میکنند ازدواج و تشکیل خانواده تابع یک شرایط خاص است و باید همه مقدمات فراهم شود تا بتوانند ازدواج کنند اما اصلاً اینطور نیست و چنانچه تفاهم و گذشت و تحمل سختیها وجود داشته باشد میتوان به راحتی ازدواج کرد.
وب دا: چه زمانی به عنوان عضو هیأت علمی مشغول به کار شدید؟
از سال 1375 در دانشگاه علوم پزشکی زاهدان شروع بکار کردم فعالت آموزشی در رشته پزشکی و پیراپزشکی را شروع کردم و در سال ۱۳۷۷ به عنوان عضو هیأت علمی پیمانی بطور رسمی وارد عرصه کار شدم. اقدامات زیادی را در سیستان بلوچستان انجام دادیم که بسیار برای من ارزشمند بود.
وب دا: لطفا نمونه هایی از این اقدامات را بفرمایید؟
یکی از اقدامات ما، راهاندازی کلینیک خود معرف در سازمان بهزیستی بود که افراد وابسته به مواد مخدر بطور داوطلبانه مراجعه و درمان می شدند. در آن زمان درمان ما بیشتر با کلونیدین و درمانهای علامتی بود و در واقع این کلینیک سنگ بنایی شد برای اقدامات بیشتر در زمینه درمان اختلالات مصرف مواد . بعدها هفته ای یک روز هم برای کار در یک مرکز سالمندان وابسته به بهزیستی به زابل میرفتم و در آنجا بیماران را ویزیت میکردم.
همچنین مدتها رئیس بیمارستان و مدیر گروه بودم و در کمیسیونهای پزشکی دانشگاه، کمیسیونهای پزشکی تأمین اجتماعی و کمیسیون پزشکی نظام وظیفه و کمیسیون روانپزشکی قانونی استان عضو بودم. از دیگر مسئولیتها عضویت در کمیته انضباطی هیأت علمی بود.
بیمارستان روانپزشکی زاهدان را تا اندازه ای از جهت ساختمانی و پرسنل متحول و با توجه به اقامت طولانی بیماران در بیمارستان تا حدی امکانات خروج از بخشها را در طی روزبرای بیماران فراهم کردیم. ( در شهر مشهد هم بنده پیگیرهستم که این امکانات یعنی خروج آزاد بیماران از بخش و استفاده از فضای آزاد سبز بیمارستان را فراهم کنم اما تاکنون موفقیت چندانی در این زمینه کسب ننموده ام. البته با کمک خیّرین فضایی برای بیماران فراهم شد اما آنچه که بنده انتظار داشتم هنوز میسر نشده است.)
درتمام دانشکدههای دانشگاه علوم پزشکی زاهدان از جمله، دانشکده های پیراپزشکی و دندانپزشکی تدریس داشتم و برای رشتههای پزشکی نیز تدریس تئوری وعملی بود. با توجه به نبود رزیدنت اموردرمانگاههای بیمارستان، کشیک های شبانه و همه کارها را خودمان انجام میدادیم. آن زمان در بیمارستان روانپزشکی زاهدان همچون شهر مشهد ( به عنوان مثال ) متخصص داخلی یا نورولوژی نداشتیم و خیلی از کارهای داخلی و نورولوژی را خودمان انجام میدادیم. در دانشگاه زاهدان پایان نامههای زیادی را بنده راهنمایی کردم، و در نهایت از استخدام پیمانی به رسمی تغییر وضعیت دادم. در مجموع آن سال ها فشار کار درمان زیاد بود اما در عین حال برای بنده یک تجربه بسیار خوب بود و خوشحالم که این فرصت برایم فراهم شد.
وب دا: درباره برگشت تان به دانشگاه مشهد هم توضیحاتی بفرمایید؟
در سال 1387 ، به مشهد نقل مکان کردم و دو سال به عنوان مأمور به خدمت در دانشگاه مشهد فعالیت کردم، بعد از آن حکم بنده برای فعالیت در دانشگاه به صورت دائم ابلاغ شد و از آن زمان تاکنون توانستهام از رتبه استادیاری به دانشیاری ارتقا یابم و طی این مدت تعداد زیادی مقاله به زبان انگلیسی و فارسی و همینطور پایاننامه نگارش شده و در کنگرههای مختلف حضور داشتم.
وب دا: درباره اقدامات خود در دانشگاه علوم پزشکی مشهد توضیح بفرمایید؟
تقریبا در همان سال اول ورودم به مشهد انتخابات انجمن علمی روانپزشکان خراسان برگزار شد که بنده به عنوان دبیر انتخاب شدم و حدود چهار دوره در این سمت فعالیت داشتم. ضمن اینکه وظایفم در انجمن را هم انجام میدادم، رابط انجمن و گروه روانپزشکی دانشگاه هم بودم؛ به ویژه در مورد برگزاری جلسات بازآموزی و جلسات آموزش مداوم.
پس از 4 دوره هیأت مدیره انجمن تصمیم گرفتند که همکاران جوانتر را مسئول انجمن قرار دهند و بنابراین کار به دست جوانترها سپرده شد. در بیمارستان ابن سینا نیز مسئولیت کتابخانه بیمارستان به بنده سپرده شد و همینطور مسئول آموزشی بخش دو مردان که در ادامه ترجیح دادم جوانترها این مسئولیت را به عهده بگیرند.
همچنین مسئولیت ناظر فنی شیفت عصر و شب بیمارستان به بنده محول شد و یک مدت کوتاه هم به در مرکز تحقیقات روانپزشکی و علوم رفتاری به عنوان معاون اجرایی فعالیت داشتم.
از دیگر مسئولیتهای محوله که در آن زمان برای گروه بسیار مهم بود، راهاندازی دوره روانپزشکی جامعه نگر بود که موضوعی تقریباً غریب در کشور ما بود و هنوز هم هست. در همین راستا با هماهنگی که با مرکز بهداشت داشتیم و جلساتی که بنده در تهران شرکت کردم و بازدید هایی که داشتم، توانستیم در مشهد یک مرکز CMHC یا مرکز روانپزشکی جامعه نگر را تاسیس کنیم. این مرکز روانپزشکی جامعه نگر در مرکز بهداشت شهید رفقی واقع در مطهری جنوبی راه اندازی شد و جمعیت منطقه را تحت پوشش داشت و دانشجویان ما هم در آنجا آموزش روانپزشکی جامعه نگر را می دیدند.
وب دا: هدف روانپزشکی جامعه نگر چیست؟
روانپزشکی جامعه نگر هدفش این است که خدمات روانپزشکی را از سطح بیمارستان به سطح جامعه انتقال یابد و به جای اینکه بیماران در بیمارستان تجمع کنند، در مراکز روانپزشکی جامع نگر خدمات بگیرند و در نهایت بار بیمارستانهای روانپزشکی کاهش یابد و انگ بیماری روانی با مراجعه به مراکز جامعه نگر از بین برود، در عمل باعث انگ زدایی مراجعین به سیستم بهداشت روان شود. در روانپزشکی جامعه نگر منظور از جامعه یک جمعیت یا یک محله است نه جامعه به مفهوم عام آن. این مراکز به بیماران همان منطقه خدمات می دهند و بیماران منطقه را پیگیری کنند. چنانچه وضعیت بیماری غیرقابل کنترل شود او را به بیمارستان ارجاع می دهند و پس از درمان، به مراکز روانپزشکی جامعه نگر ارجاع داده میشود تا بمنظور جلوگیری از عود، پیگیریهای لازم درمانی انجام شود.
وب دا: در حال حاضر این مراکز روانپزشکی جامعه نگر در چه شرایطی هستند؟
متأسفانه فعالیت این مراکز به دلیل کمبود اعتبارات و نیروی انسانی از یک سو و نداشتن درآمد مالی و دیر بازده بودن آنها از سوی دیگر، آنگونه که ما انتظار داشتیم پیش نمی رود. در حالی که این مراکز در دراز مدت نتایج کار خود را که جلوگیری از بروز و عود بیماری، انگ زدایی از بیماران روان و کاهش بار بیمارستانهای روانپزشکی و هزینه های سیستم بهداشت و درمان کشور است، نشان میدهند.
دستیاران محترم و دانشجویان محترم پزشکی بعد از فراغت از تحصیل به مراکزمختلف بهداشتی درمانی کشور جهت انجام تعهدات قانونی اعزام میشوند. لذا به نظر می رسد، یکی از بزرگترین کارها در زمینه بهداشت روان راهاندازی تعداد بیشتری مراکز روانپزشکی جامعه نگرنه تنها در دانشگاه علوم پزشکی مشهد بلکه درکل دانشگاههای علوم پزشکی کشوراست، که سبب می شودنه تنها متخصصین روانپزشکی بلکه فارغ التحصیلان پزشکی عمومی نیز با این موضوع هرچه بیشتر آشنا باشند.
وب دا: در حال حاضر مشغول به چه اقداماتی در دانشگاه هستید؟
در حال حاضر از فعالیت من در دانشگاه حدود ۳۰ سال میگذرد و با توجه به اینکه مطب ندارم به مدت سه روز درشیفت بعد ازظهردر کلینیک ویژه های دانشگاه مشغول انجام وظیفه هستم و در نوبت صبح هم که در گروه روانپزشکی مشغول فعالیتهای آموزشی و پژوهشی هستم.
وب دا: دیدگاه تان نسبت به حوزه ای که در آن مشغول به کار هستید چگونه است؟
دیدگاه من نسبت به حوزه روانپزشکی این است که علی رغم قدمت درمان بیماران روانی بروشهای مختلف از گذشته های بسیار دور، شاید هنوز جوانترین رشته در پزشکی از نظرباشد. چون در مورد سبب شناسی بیماریهای روانی اطلاعات ما در مقایسه با بیماریهای سایر رشته های پزشکی بسیار اندک است و لذا هنوز مسیر پژوهش در مورد پیشگیری، سبب شناسی ، درمان و توانبخشی این اختلالات بسیار دراز است.
از نظر فردی هم این رشته نیاز به تاب آوری بسیار بالای دارد، بدلایل این که درآمد آن نسبت به سایررشته ها بسیار اندک است، باید تحمل زیادی در مدارا با برخی بیماران داشت و از طرفی متخصص روانپزشکی همیشه گمنام تر از سایر متخصصین هستند. لذا دانشجویانی که طالب درآمد مادی بالا و نام ونشان هستند ممکن است در صورت ورود به این رشته دچار سرخوردگی شوند.
وب دا: نگاه شما به بحث پژوهش و ضرورت آن چگونه است؟
پژوهشهای ما باید به سمت حل مشکلات جامعه حرکت کند و پژوهشهای مؤثر در بحث پیشگیری مورد توجه بیشتر قرارگیرند. پژوهشی که در پیشگیری مؤثر است اغلب دیر بازده است زیرا در بحث پیشگیری بررسی میشود که چگونه نسل فعلی و نسلهای آینده در برابر ابتلا به بیماری محافظت شوند، از تحمیل هزینه های درمانی به کشورجلو گیری گردد و بشود هزینه های سنگین درمان را بیشتر صرف بهداشت کرد.
وب دا: نقش چه کسانی را در زندگی حرفه ای خود پررنگ می بینید؟
یکی از کسانی که به شدت در زندگی من تأثیرگذار بودند و هنوز هم تأثیرات آنها وجود دارد والدین من هستند، پدر من یک پزشک عمومی بود و در بسیاری از مناطق محروم ایران که شاید پزشکان دیگر حاضر نمیشدند در آنجا کار کنند مثل خرقان قزوین تا بجستان، کاشمر و طرقبه و .... بدون هیچ منتی خدمت نمود.
پدرم عاشق کار خود بود و شب و روز نمیشناخت؛ به خاطر دارم نیمه شبهایی را که مردم در شهرستانهای محل خدمتش درب منزل ما را می زدند و از پدرم میخواستند که بالای سر بیمارشان برود و ایشان میرفت. پدرم برای من الگوی بسیار بزرگی بود. در این رفت و آمدهای پدرم هرگز صحبت پول نبود و هرگز ایشان عنوان نکرد که برای مداوای فلان بیمار فلان مقدار پول دریافت کردم . زمانی هم که از دنیا رفت تنها یک خانه داشت اما شخصیت او بسیار برای ما ارزشمند و قابل احترام بود.
پدرم همواره به من نیز تأکید میکرد که قدر مقام خود را بدان که این موقعیت با هیچ ارزش مادی قابل مقایسه نیست. مادرم نیز بسیار فداکار بود و همواره همراه و حمایتگر پدرم بود، این موضوع نیز بسیار بر من تأثیر گذاشت. در مقطع دبیرستان هم دبیرانی داشتیم که شخصیت آنها برای من جذاب بود و در دانشکده پزشکی هم اساتید تأثیرگذار زیاد بودند. اما زمانی که من وارد بخش روانپزشکی شدم، با توجه به متفاوت بودن فضای این بخش با سایر بخشها و صمیمیت و گرمی ارتباط بین همکاران سبب شد که به این رشته گرایش پیدا کنم، با وجود اینکه در آن زمان در بین دانشجویان چندان گرایشی به این رشته نبود وارد این رشته شدم. دوران فعالیت در سیستان و بلوچستان هم علی رغم همه سختیها یکی از بهترین دورانهای زندگی من بود. اکنون هم معتقدم کسانی که به عنوان عضو هیأت علمی قصد دارند جذب دانشگاه شوند، بهتر است که سالهایی را در مناطق محروم و دور افتاده فعالیت داشته باشند؛ حتی مسئولان وزارتخانه نیز به این مناطق بروند تا بتوانند در برنامهریزیها از این تجربه استفاده کنند و برای و منطقه برنامه خاص آن منطقه را تهیه کنند.
برای پزشک یا پرستاری که قرار است در مناطق محروم کشور فعالیت داشته باشد باید امتیازات خاصی در نظر گرفت تا انگیزه ماندن در آنجا را داشته باشند.
در حال حاضر علی رغم افزایش ظرفیتهای پذیرش دانشجو میبینیم که ظرفیتهای مناطق محروم همچنان خالی است و این نشان میدهد که باید بیشتر به نیازها و مطالبات پزشکان و پرستاران در مناطق محروم دقت و توجه داشته باشیم و نظرات و بازخوردهای آنها را نیز بشنویم؛ چرا که این نظرات و نقدها خیلی از اوقات میتوانند وسیله رشد و ارتقای سیستم باشند.
یکی از اقداماتی که بنده در دانشگاه زاهدان انجام دادم، واگذاری مسئولیت مدیر گروهی به صورت نوبتی به همه اعضای گروه بود؛ این کار به دو دلیل انجام شد اول به دلیل برخوداری کلیه اعضا از این امتیاز و دوم کسب تجربه و اعمال نکته نظرات و ایدههای جدید افراد جدید که بتواند موجب رشد گروه شود.