چاپ

پزشکی با طعم عشق؛ روایت مسیر متفاوت استاد دانشگاه علوم پزشکی مشهد      دکتر ابراهیم عبداللهیان، عضو هیأت علمی گروه روانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد، از جمله چهره های پیشکسوت و نام آشنا در حوزه های مختلف آموزش، درمان و پژوهش این دانشگاه است که در طی بیش از سه دهه خدمت در این مجموعه، مسئولیت های مختلفی همچون؛ سرپرستی بیمارستان ابن سینا، معاونت آموزشی و مدیریت گروه روانپزشکی بیمارستان ابن سینا و... را تجربه نموده و علاوه بر خدمات ماندگار خود در عرصه های درمان و آموزش دانشگاه، در حوزه پژوهش نیز بطور میانگین 60 مقاله را در منابع و پایگاه های معتبر داخلی و خارجی منتشر نموده است. پایگاه خبری وب دا، در راستای آشنایی و تکریم اساتید پیشکسوت دانشگاه علوم پزشکی مشهد گفتگویی با این استاد فرهیخته داشته است که شرح آن را در ادامه می خوانید: 

وب دا: استاد گرامی ضمن خیرمقدم، بفرمایید که تحصیلات دوران مدرسه و دانشگاه را طی چه سالهایی و در کجا سپری کردید؟

با تشکر از دعوت شما جهت انجام این مصاحبه... من دوران پیش از دبستان و دبستان را در مدرسه آریان و تمام دوران دبیرستان را در مدرسه فیوضات تحصیل کردم و در ادامه وارد رشته تجربی ( طبیعی قدیم) شدم تا سال 1352 که دیپلم گرفتم و همان سال در کنکور شرکت کردم و در دانشگاه ملی ایران که در حال حاضر شهید بهشتی نام دارد، پذیرفته شدم. سال 1355 از دانشگاه ملی برای دانشگاه مشهد انتقالی گرفتم و سال 1360 از دوره عمومی در دانشگاه مشهد فارغ التحصیل شدم.

 سال 1360 تا 1362 به خدمت سربازی رفتم که زمان جنگ تحمیلی بود و یک مدت طولانی در مناطق جنگی بودم، در آن زمان عمدتاً درجنوب ؛ تیپ 37 زرهی شیراز و مسئول بهداشتی تیپ زرهی در منطقه بودم. بعد از اتمام دوران سربازی به مشهد برگشتم و در امتحان دستیاری شرکت کردم که رشته روانپزشکی قبول شدم و سال 1362 تا 1365 این دوره سه ساله را طی کردم و نهایتاً سال 1366 تا 1367 برای طرح تخصص به دانشگاه کرمان رفتم.

وب دا: در چه سالی به عنوان عضو هیأت علمی به دانشگاه علوم پزشکی مشهد پیوستید؟

من در سال 67 به علت بیماری پدر همسرم تقاضا کردم که به مشهد بیایم و با تلاش های بسیاری وارد دانشگاه مشهد شدم و از سال 67 نیز به عنوان عضو هیأت علمی در خدمت دانشگاه بودم.

وب دا: در طی سال های فعالیت خود در دانشگاه چه مسئولیت هایی را عهده دار بودید؟

در زمانی که بنده عضو هیأت علمی دانشگاه شدم، تعدادمان زیاد نبود و به همین دلیل فرصت چندانی برای شرکت در جشنواره ها وجود نداشت و حتی چند نفر از اساتید بازنشسته شدند و بنده، استاد حسینی و استاد نقابیان، دکتر میلانی و... در قسمت درمانی خدمت می کردند و ما در قسمت آموزشی بیمارستان شفا که آن زمان در بولوار ملک اباد قرار داشت، مشغول فعالیت بودیم و بنده مسئول آموزش در کنار دکتر حسینی بودم. سپس به بیمارستان ابن سینا منتقل شدیم و چند ماه سرپرست گروه بودم. ( در گذشته بیمارستان شفا به عنوان مرکز آموزشی و بیمارستان ابن سینا درمانی بود، سپس دو بیمارستان ادغام شد و به بیمارستان ابن سینا منتقل شدیم که با بسیاری از  مشکلات همراه بود و همزمان شد با بازنشستگی آقای دکتر حسینی ).

بعد از مدتی با توجه به اینکه در معذوریت قرار گرفتم، حدود 6 سال سرپرست بیمارستان ابن سینا بودم و سپس از این مسئولیت کناره گیری کردم و از آن زمان به بعد به عنوان معاون آموزشی گروه، فعالیت می کنم و با مدیران گروه همکاری دارم تا تجربیات خود را در اختیار آنها قرار دهم و فعالیت های گروه بهتر انجام شود.

سال 1394 موفق به دریافت بورس شدم، در ابتدا قرار بود بورس دو ساله بگیرم که با تغییر وزیر بهداشت و درمان، بورس ما لغو شد و اعلام کردند که دوره یک ساله است؛ در حالی که من پذیرش دو ساله از کشور آمریکا دانشگاه ایالتی اوهایو برای دوره فوق تخصص داشتم و در هر حال به مدت 6 ماه در بخش بالین و 6 ماه در بخش بالین مشغول فعالیت شدم. البته ناگفته نماند که اواخر دوره دچار مشکل شدم، چرا که ارتباط بانکی ایران با کشور آمریکا قطع شده بود و من برای دریافت حقوق ماهیانه به مشکل برخورد کردم. لذا مدتی را تقریباً در مضیقه بودم در نهایت سال 95 از فوق تخصص فارغ التحصیل شدم.

وب دا: با توجه به فعالیت دانشگاه در سه حوزه آموزش، درمان و پژوهش حفظ ارتباط این سه حوزه از نگاه شما تا چه حد اهمیت دارد و اساسا آیا می‌توان این سه حوزه را اولویت بندی کرد ؟

من همیشه، معتقد بودم که حوزه آموزش مهم تر است و خیلی از این عقیده دفاع می کردم، اما با توجه به فشاری که حوزه درمان بر ما وارد می کند، تا حدودی مانع از فعالیت های آموزشی می شود و برای این قبیل فعالیت ها اغلب وقت کم می آوریم.

واقعیت آن است که نمی توان از یک عضو هیأت علمی همه کارها را انتظار داشت و نمی توانیم در هر سه حوزه آموزش، پژوهش و درمان فعالیت کنیم. انجام پژوهش نیاز به زمان دارد، فعالیت های درمانی نیز وقت و انرژی زیادی را می طلبد و فعالیت های اموزشی، هم علاوه بر صرف وقت، نیاز به این دارد که دقیق آنها را پیش بریم و با عجله بخواهیم کارها را ادامه دهیم و کیفیت کارها بسیار کاهش می یابد .

بسیاری از دانشجویان بالینی آن آموزشی که باب میل ما است را دریافت نمی کنند و این به دلیل فشاری است که، بار درمان وارد می کند و از اعضای هیأت علمی انتظار دارند که پژوهش هم انجام دهند، بنابراین پژوهش ها هم نمی تواند آن رنگ و بوی اصلی را به خود بگیرد و با توجه به سخت گیری هایی که دارم دانشجویان کمتر مراجعه می کنند،  اما در عین حال استاد راهنمای پایان نامه های بسیاری هستم و در کنار آن، اغلب در امر بازآزموی در حیطه روانپزشکی که در فضای کنگره های مشهد، تهران و... است شرکت می کردم.

وب دا: در کنگره های خارجی هم شرکت داشته اید؟

بله، بنده به عنوان نماینده دانشگاه علوم پزشکی مشهد، در بسیاری از کنگره های بین المللی شرکت کردم، که برای اولین بار سال  2000 در لندن بود، سپس در یونان جزیره رودس و دو مرتبه هم در مادرید، همچنین در شهر فلورانس کشور ایتالیا، پاریس، برلین، بوئنوس آیرس کشور آرژانتین، کنگره انجمن بین المللی روانپزشکی WPA، آفریقای جنوبی، فنلاند، بوداپست، استانبول و... شرکت و مقاله ارائه کرده ام و به طور میانگین حدود 60 مقاله را به چاپ رساندم.

وب دا: با توجه به تجربه‌ای که در فضای شغلی خود در دانشگاه داشته‌اید تصور می‌کنید چه اقدامات و برنامه‌هایی می‌تواند به هرچه بهتر شدن این فضا کمک کند؟

دانشگاه علوم پزشکی بطور معمول مسئولیت های آموزش، درمان و بهداشت را بر عهده دارد و حوزه بهداشت و درمان که متمرکز در مرکز استان نمی باشد به اقدامات درمانی و بهداشتی نیاز دارد. لذا تمام هزینه و انرژی دانشگاه ها صرف هزینه های بهداشتی و درمانی می شود و برای پژوهش و آموزش تحت فشار قرار می گیرند، در واقع این به دلیل سیاستی است که خیلی وقت پیش و علیرغم مخالفت ها، برخی دوستان وزارت خانه انجام دادند و طبق آن بنا شد دانشگاه هم متولی بهداشت و درمان باشد و هم متولی آموزش و پژوهش . در آن زمانی که دانشکده های پزشکی وابسته به وزارت علوم بودند، شرایط بهتر بود چراکه تنها به فعالیت های آموزشی و پژوهشی پرداخته می شد. لذا نظر شخصی بنده این است که اگر این موضوع تفکیک می شد بهتر بود و البته ممکن است دوستان توجیه بهتری داشته باشند.

وب دا: با توجه به نقش مهم و اثرگذار اساتید در فضاهای مختلف آموزشی و پژوهشی و درمانی دانشگاه ، از نگاه شما یک استاد موفق در این حوزه‌ها چه شاخصه‌هایی دارد؟

در درجه اول علاقه و انگیزه یک استاد برای انتقال آموخته هایش به همکاران جدید مهم است، البته برخی افراد تمایل به حوزه آموزش و تدریس دارند و به همین دلیل در مجموعه دانشگاه می مانند و برخی هم به بخش خصوصی که درآمد بهتر و بیشتر دارد وارد می شوند، اما معمولا عشق و علاقه و منش معلمی این انگیزه را ایجاد می کند که فرد در دانشگاه بماند و با دانشگاه و همکاران جوان کار کند.

وب دا: در مسیر تحصیل و فعالیت‌های کاری آیا چالش ها و موانعی را هم تجربه کردید؟

در دوره دبستان و دبیرستان مشکل خاصی نداشتم، در دوره دانشگاه نیز همه چیز خوب پیش رفت. برای ورود به دوره تخصصی مشکلاتی داشتم که بیشتر بحث نگرش های سیاسی و مذهبی بود و به کمک مسئولین دانشگاه برطرف شد، آن زمان به توافق و تفاهم رسیدیم بر خلاف توافقاتی که امروزه مطرح است بنده به عنوان دستیار گروه روانپزشکی خدمت کنم.

وب دا: از زمان شروع فعالیت خود در رشته روانپزشکی توضیحاتی بفرمایید؟

در شروع کار من تنها دستیار گروه روانپزشکی در مشهد بودم و به مدت دو سال تنها کار می کردم. بخش ما تقریباً 120 تخت داشت که با اساتید گرامی کار می کردم و البته سختی های خاص خود را داشت. من همه روزه آنکال بودم و باید هر روز بیماران را ویزیت می کردم و شب ها هم اگر مشکلی ایجاد می شد در بیمارستان حضور پیدا می کردم. این شرایط همزمان با دوره دفاع مقدس هم بود که به صورت ناگهانی تماس می گرفتند و نزدیک 30 مجروح از فرودگاه با آمبولانس به بیمارستان منتقل می کردند و ما باید آنها را از لحاظ روانپزشکی بررسی می کردیم و در بین آنها معمولاً چند تا، مشکل طبی هم پیدا می شد که آنها را ارجاع میدادیم.

این نکته هم خالی از لطف نیست که عرض کنم ساعت 12 شب به بعد که با من تماس می گرفتند تا به بیمارستان بروم و آنکال بودم، راننده آنکالی نداشتیم تا بیماری را بخواهیم به بیمارستان قائم (عج) یا امام رضا(ع) منتقل کنیم، لذا باید از این بیمارستان ها درخواست آمبولانس می کردیم و آنها هم در معذوریت قرار داشتند؛ چرا که در زمان جنگ وضعیت خوبی نداشتیم و بالاخره آن دوران با تمام سختی های خود سپری شد.

وب دا: آیا خانواده نقشی در پیشرفت تحصیلی و شغلی شما داشته است؟

بله، همیشه از حمایت خانواده برخوردار بودم و به همین دلیل هم موفق شدم ادامه تحصیل دهم. زمانی که سال 62 خدمت سربازی ام به پایان رسید، اول شهریور ماه ازدواج کردم. همسرم دختر یکی از اساتید بنام دانشگاه علوم پزشکی مشهد، استاد با سابقه رشته اطفال، آقای دکتر هدایت یغمایی بودند و ایشان نیز رشته دندانپزشکی تحصیل کرده اند. ما در سال 62 که ازدواج کردیم با یکدیگر مدل دانشجویی زندگی می کردیم و ایشان کمک می کردند که من به کارهایم رسیدگی کنم و حمایت های ایشان همواره شامل حالم، بوده است و در غیر اینصورت موفقیت برای من امکان پذیر نبود. همسرم به دلیل بعضی از مسائل بعد از طی کردن دوره دندانپزشکی عمومی نتوانستند ادامه تحصیل  دهند و اکنون در مطب شخصی خود فعالیت می کند. ما صاحب دو فرزند هستیم.

وب دا: در اوقات فراغت اغلب به چه فعالیت هایی مشغول هستید؟

بنده از زمانی که شروع به کار کردم؛ هم در مقطعی که درکلینیک ویژه فعالیت داشتم و هفته ای چهار روز بود و هم زمانی که مطب شخصی ام را راه اندازی کردم، روزهای دوشنبه و پنج شنبه تعطیل می کردم و اغلب دوشنبه ها به فعالیت های تفریحی و ورزشی می پرداختم. سپس با اصرار پسرم شنبه، دوشنبه و چهارشنبه مطب می رفتم و روزهای فرد نیز اگر کسالت و مسائل دیگر اجازه دهد استخر و...می روم.