در سالهای اخیر، مراجعات بخش اورژانس قلب و فوریتهای عمومی در بیمارستانهای کشور، با آمار رو به تزاید سکتههای زودرس و یا غیر منتظره قلبی و مغزی، روبرو بوده است.
گذشته از اینکه بخواهیم آماری از قول مسؤولین وزارت بهداشت یا سایرین در این زمینه نقل کنیم، به سادگی میتوانیم به خانواده و فامیل خودمان نگاهی بیندازیم تا ببینیم که آمار 300 نفر سکتهی مغزی و همین مقدار سکتهی قلبی در روز در سطح کشور، درست است یا نه.
اگر آمار روزانه 600 سکتهی روزانهی قلبی و مغزی را در روزهای سال ضرب کنیم به عددی معادل 219000 میرسیم. به عبارت دیگر ملاحظه میکنیم که در هر 300 نفری که ما میشناسیم حداقل یک نفرشان در سال سکته میکنند. اینها آمارهایی است که از مراجعات بخشهای اورژانس یا اتاقهای مراقبتهای ویژه و سایر مراکز درمانی گزارش شده و اگر عدد افرادی را که از نزدیکی سکته برمیگردند یا با دردهای علامتی قلب و سایر علائم پزشکی به نزد دکتر میروند و احیانا اقدامات پیشگیرانه از سکته را برنامهریزی میکنند به این آمار اضافه کنیم، به اعداد بسیار وحشتناکی میرسیم.
با احتساب این موارد، باید بگوییم که از هر صد نفر ایرانی، یک نفر در طول سال یا سکته میکنند، یا ریسک سکته دارند یا در شرف سکته هستند و یا درگیر سکتهی اطرافیانشان میشوند!!
این، البته همهی مسئله نیست. با ورود هر بیمار سکتهای به مراکز درمانی، میلیونها تومان هزینهی مادی برای توقف یا کاهش اثرات سکته، احیای بیمار، مراقبتهای ویژه یا درمانهای اصلی و جانبی و سایر اقدامات بازتوانی بیماران از سوی دولت و خانواده جهت این بیمار عزیز صرف میشود.
اگر هزینههای معنوی، فرهنگی، اجتماعی و خانوادگی را نیز به این هزینههای مادی بیفزاییم، نتیجه، سر به صدها میلیون تومان برای هر فرد میزند.
حالا حساب کنید که سالانه نزدیک به 220 هزار نفر در کشور سکته میکنند و در این صورت، مبلغ هزینهای که برای بهبود این افراد به مصرف میرسد رقمی معادل هزاران میلیارد تومان خواهد شد و این البته از رقم هر اعتباری در بودجه و شاید از رقم کل بودجهی کشور هم بیشتر باشد، منتها چون بخشی از هزینهها فرهنگی اجتماعی است و در ریاضیات عادی، محاسبه نمیشود و نیز از این جهت که بخش مهمی از هزینهی اقتصادی، متوجه خانواده میباشد و دولت به نسبت کلی، سهم کمتری در این میان دارد، این ارقام نجومی انجام هزینه، به چشم نمیآید.
حال که متوجه شدیم، تنها سکتهی قلبی و مغزی، هزاران میلیارد تومان هزینه روی دست مردم و دولت میگذارد و در واقع، بخش مهمی از سرمایهی مالی، فرهنگی و اجتماعی کشور، صرف ندانمکاری برخی هموطنانمان فقط در این بخش میشود بد نیست به سایر بیماریهای تمدن اشاره کنیم که گاها ارقامی بیش از این برای درمان و بهبود آنها به مصرف میرسد.
مثلا برای بیماران کلیوی که ناچار از دیالیز هستند، از مخارج مادی که بگذریم، از نظر هزینههای معنوی و خانوادگی، فقط خود خانوادههای این بیماران هستند که میتوانند شرح درد و رنج سینههای شرحه شرحهی خود را بدهند و از مصیبتهایی که این بیماری برای خود بیماران و خانوادههایشان فراهم میکند مثنوی بنویسند.
همین داستان را در مورد دیابت، آنژین صدری، سرطانها، آسم، بیماریهای مزمن ارتوپدی، کبد چربها و سایر بیماریهای غیر عفونی نیز صادق بدانید.
هموطنان عزیز! همان طور که در سطور بالا ملاحظه فرمودید، اگر بخواهیم هزینههای انجام شده برای بیماران غیر عفونی و بخصوص امراض قلبی عروقی، ریوی و مغزی را در کل کشور محاسبه کنیم، باید از چرتکههای خودمان صرف نظر کنیم و ارقام را با دلار و یورو بسنجیم که هم بتوانیم صفرهای بلند اعداد را بخوانیم هم اینکه واقف شویم که بسیاری از این هزینهها را از جیب زحمتکشی مردم خودمان برمیداریم و مستقیما به کشورهای خارجی میدهیم تا دارو و تجهیزات و مواد اولیه و صدها و هزارها ابزار پزشکی و آزمایشگاهی دیگر به کشورمان بیاوریم که این مصیبتها را رفع و رجوع نماییم.
حالا از شما میپرسم، آیا بهتر نیست به جای این همه درد سر و هزینه و زحمت و رنج و مصیبت برای خود و خانوادهمان، راه سادهتر و سالمتری برای زندگی انتخاب کنیم؟ آیا بهتر نیست که به جای دارو و آمپول و آنژیوگرافی و نوار قلب و آزمایشگاه و داستانهای گوناگون پزشکی و بیمارستانی، به کارهای ساده و بسیار بسیار کمخرج و پرمنفعت بپردازیم که هم به زندگی سالم و بیدغدغه دست یابیم، هم خود و خانواده را از شر دوا و دکتر و بیمارستان و این داستانها رهایی ببخشیم؟
اگر پاسختان به این سؤالات مثبت است، یک راه خوب و کوتاه به شما نشان میدهم که شما را به منزل مقصود میرساند و آن چیزی نیست به جز اینکه در اولین فرصت و در نزدیکترین پایگاه بهداشتی درمانی، فشارخونتان را بگیرید تا از همه چیز بدنتان مطلع شوید؛ قبل از اینکه خیلی دیر شود.