به گزارش وب دا ، دکتر احمد پور مدیر فرهنگی دانشگاه علوم پزشکی مشهد گفت : اعضاء هیئت علمی ، دانشجویان و کارکنان می توانند مطالبی را که با عنوان درس ها و عبرت های عاشورا از طریق سایت دانشگاه به صورت متناوب در اختیار کاربران قرار می گیرد.را مطالعه و در پایان نیز مسابقه ای از همین مطالب توسط مدیریت فرهنگی دانشگاه برگزار و به نفرات برتر جوایزی اهدا خواهد شد.
در 4 قسمت قبلی به برخی از درس های عاشورا به طور موجز و مختصر پرداختیم. اکنون اشاره ای کوتاه به عبرت های عاشورا داریم.
در تفاوت درسها و عبرتها اشاره كردیم كه در عبرتها تنها به الگوهای شایسته و خوبیها نگاه نمیكنیم، بلكه بدیها و زشتیها و رذالتها را نیز میبینیم. در این بحث از عوامل زمینهساز این رویداد، علت سكوت و بیتفاوتی مردم در برابر قیام امام حسین(ع) و یا بالاتر، ضدّیت با آن، و چگونگی بهرهگیری از این حادثه بحث میشود. عبرتگیری از حادثه عاشورا را مقام معظم رهبری چنین ترسیم میكند: «اوّلین عبرتی كه در قضیّه عاشورا ما را متوجه خود میكند این است كه ببینیم چه شده كه پنجاه سال بعد از درگذشت پیامبر(ص) جامعه اسلامی به آن حدّ رسید كه كسی مثل امام حسین(ع) ناچار شد برای نجات جامعه این چنین فداكاری بكند... مگر چه وضعی بود كه حسین بن علی(ع) احساس كرد كه اسلام فقط با فداكاری او زنده میماند و الاّ از دست میرود؟ عبرت اینجاست، ما باید نگاه كنیم و ببینیم كه چه شد كه فردی مثل یزید بر جامعه اسلامی حاكم شد؟... چرا باید وضعی پیش بیاید كه كسی مثل حسین بن علی(ع) ببیند چارهای ندارد جز این فداكاری عظیم، كه در تاریخ بینظیر است. چه شد كه آنها به اینجا رسیدند؟ این همان عبرت است... چه شد كه بیست سال بعد از شهادت امیرالمؤمنین(ع) در همان شهری كه ایشان حكومت میكرد سرهای پسران امیرالمؤمنین(ع) را بر نیزه كردند و در آن شهر گرداندند... و دخترها و حرم امیرالمؤمنین(ع) را در بازار كوفه گرداندند...»[1]
پاسخ به پرسشهای یاد شده و بررسی و تحلیل عوامل و زمینههای این حادثه میتواند مایه عبرتی برای جامعه اسلامی و نظام و حكومت دینی ما باشد، چرا كه وقتی انقلاب پیامبر اسلام(ص) را آن عوامل به فاجعهای بزرگ چون شهادت حسین بن علی(ع) و یارانش و اسارت اهل بیت آن بزرگوار كشانید، بیتردید اگر به جان انقلاب و نظام ما بیفتد همان بر سر انقلاب و نظاممان خواهد آمد كه بر انقلاب بزرگ پیامبر(ص) آمد؛ عبرت عاشورا، اینجاست. اگر عوامل زمینهساز این حادثه را به درستی شناختیم و از آن عبرت گرفتیم، یعنی تلاش كردیم كه انقلاب ما دچار آن آفت نشود، شاهد عاشورایی دیگر نخواهیم بود و اگر خدای نخواسته عبرت نگرفته و به وظیفه خود عمل نكردیم همان سرنوشت نیز در انتظار ما خواهد بود.
عوامل زمینهساز حادثه عاشورا
درباره عوامل زمینهساز حادثه عاشورا نظریههای گوناگونی اظهار شده است؛ در مرحله نخست میتوان به عوامل مختلفی چون: عامل نژادی و قومی، اعتقادی، سیاسی و اجتماعی، اخلاقی و ارزش و... اشاره كرد. هر یك از این عوامل مورد توجه و تأكید برخی از نویسندگان و پژوهشگران قرار گرفته است. شماری یك و یا دو عامل و شماری بیش از آن را زمینهساز حادثه عاشورا شمردهاند. شماری از نویسندگان دشمنی بنیامیه با بنیهاشم، برخی دیگر تغییر ارزشها و برخی از متعصبان اهل سنّت نیز عملكرد خود امام حسین(ع) را سبب حادثه عاشورا دانستهاند. گروهی دیگر از بیتوجهی به معنویت و دنیاگرایی و كوتاهی خواصّ از انجام رسالت خود[2] و... به عنوان عوامل زمینهساز حادثه عاشورا سخن گفتهاند. از باب نمونه مقام معظم رهبری با استناد به آیه شریفه: «فخلف من بعدهم خلف اضاعوا الصلوة و اتبعوا الشهوات» بر آن است كه دو عامل، از عوامل اصلی این گمراهی و انحراف است: «یكی دور شدن از ذكر خدا كه مظهر آن صلوه و نماز است. یعنی فراموش كردن خدا و معنویت و جدا كردن حساب معنویت از زندگی و فراموش كردن توجه و ذكر و دعا و توسل و توفیق از خدای متعال و توكل بر خدا و كنار گذاشتن محاسبات خدایی از زندگی. و عامل دوّم «اتبعوا الشهوات» است یعنی دنبال شهوترانیها و هوسها و در یك جمله «دنیاطلبی» رفتن و به فكر جمعآوری ثروت و مال بودن و التذاذ و به دام شهوات دنیا افتادن و اصل دانستن اینها و فراموش كردن آرمانها. این درد اساسی و بزرگ است و ما هم ممكن است به این درد دچار بشویم.»[3]
استاد شهید مرتضی مطهری نیز در موارد بسیار به این موضوع اشاره كردهاند از جمله: «باید گفت: امام حسین(ع) را طمع مُلك ری و طمع پول: «خولی میگفت: جئتك بغنا الدّهر» ورشوه رؤسا(و امّا رؤسائهم فقد اعظمت رشوتهم و ملئت غرائرهم) و جبن و مرعوبیت عامّه و میل به جبران محبّت یزید كه ابن زیاد میخواست كدورت یزید را از پدرش كه در ولایت عهدی یزید تعلل كرد جبران كند. و خبث ذاتی امثال شمر و غرور و بد مستی شخص یزید و از همه بالاتر فراموش كاری مردم كه مسلمان بودند و سیری به تاریخ شصت ساله خود نمیكردند و سابقهها را فراموش كرده بودند و گول ظاهر را میخوردند و... شهید كردند.»[4] از دو نمونه یاد شده كه با توجّه به واقعیات گفته و نوشته شدهاند میتوان چنین نتیجه گرفت كه مجموعهای از عوامل زمینساز حادثه عاشورا شدهاند، بنابراین، نظریههای تكعاملی با صرف نظر از نادرستی برخی از آنها،[5] نمیتوانند رویداد عاشورا را تحلیل و تفسیر كنند. در تفسیر این حادثه باید به عوامل گوناگون توجه داشته باشیم هر چند از میان این عوامل نیز، میتوان به دنبال یك و یا دو عامل مسلط و مهمّ بود. پرداختن به همه عوامل اصلی و فرعی، مجالی فراخ و فراخور میطلبد. از این روی، در اینجا تنها به دو عامل مهم و مسلط خواهیم پرداخت:
الف. دگرگونی ارزشها و آرمانها. ب. كوتاهی خواص از انجام رسالت خود.
الف. دگرگونی ارزشها و آرمانها
پیش از آنكه به اصل بحث بپردازیم اشارهای به مفهوم ارزشها و همچنین ارزشهای حاكم بر جامعه نبوی مفید و مناسب مینماید:
مفهوم ارزشها
جامعه شناسان، ارزشها را اینگونه تعریف كردهاند: «ارزشها عقاید عمیقاً ریشهداری هستند كه گروه اجتماعی هنگام سؤال در باره خوبیها، برتریها و كمال مطلوب به آن رجوع میكند.»[6] با توجه به تعریف یاد شده ارزشها هدایت كننده رفتار انسان در جامعهاند. هرگونه تغییر و دگرگونی در آنها، دگرگونی در رفتار و هنجار اجتماعی را در پی خواهد داشت. از این روی، شناخت ارزشها و پاسداری از آن، از وظایف اصلی هر جامعه است.[7]
ارزشهای حاكم بر جامعه نبوی
پیش از اسلام اعراب از نظر عقیدتی بتپرست بودند. شناختی نسبت به معارف الهی چون خدا و پیامبر(ص) و معاد نداشتند. مردم در حیرت و ضلالت و گمراهی زندگی میكردند. نژادپرستی و تكاثرطلبی از ارزشهای آنان بود. عربها در جاهلیت غیرت و شجاعت را بسیار میستودند اما حقیقت این است كه غیرت و شجاعت مورد ستایش آنان همان درندهخویی و بیباكی در جهت تأمین منافع مادّی و حمایت از همقبیلگی خود به حقّ و یا ناحقّ بود. عواطف انسانی در میان آنان بسیار كمرنگ بود. دختركشی اعراب نمونهای از آن است. پیامبر اسلام(ص) ستیز و مبارزهای پیگیر را علیه نژادپرستی و تكاثرطلبی و دیگر ارزشهای جاهلی آغاز كرد و به صراحت اعلام كرد كه در اسلام اینها ملاك ارزش و برتری افراد بر یكدیگر نیست. آن بزرگوار، علم و معرفت نسبت به خدا و قیامت و دیگر دانشهای مفید را یكی از ملاكهای برتری افراد بر یكدیگر بر شمردند.
ایمان و تقوا و جهاد در راه خدا را كه مظهر ارتباط با خدا و خلق بر اساس مسؤولیت سازندگی بود، جایگزین افتخار به حسب و نسب و ثروت و قدرت ساختند. و با تحوّل در بینشها و ارزشها انسانهایی را تربیت كردند كه اسوه پاكی و فداكاری، ایثار و همه خوبیها شدند. نمونه بارز این ویژگیها را میتوان در رویدادهای تاریخی صدر اسلام به ویژه در جنگها مشاهده كرد. از باب نمونه: جابربن عبدالله انصاری میگوید: «در جنگ احد به بالین پدرم عبدالله رفتم. در حال احتضار بود. درخواست آب كرد. من رفتم و ظرف آبی آوردم، وقتی خواستم به او بدهم اشاره كرد: آب را به این مسلمان كه در كنار من و تشنهتر از من است برسان. سراغ او رفتم. او به سومی اشاره كرد، سراغ سومی رفتم او به چهارمی، و همچنین تا دهمی. وقتی به سراغ دهمین رفتم دیدم كه او به شهادت رسیده است. برگشتم به سراغ نهمی و... تا اوّلی دیدم همه به شهادت رسیدهاند.»[8] از این نمونهها در جنگهای صدر اسلام فراوان است. لازم به یادآوری است كه این نمونهها در میان كسانی نمودار شد كه تا چند سال پیش از آن، اگر یكی از این افراد به دیگری بر میخورد كه مشغول خوردن سوسمار زنده صحرایی بود و باقیمانده سوسمار را از او مطالبه میكرد، امتناع میكرد و گاهی به خاطر نصف سوسمار انسانی را از میان دو نیم میكرد.[9] بر این اساس پیامبر اسلام(ص) با تحوّل در بینشها و ارزشها انسانهایی را تربیت كرد كه دیگران را حتّی به هنگام مرگ بر خود پیش میداشتند. و پیش از آن نیز، برای دفاع از مكتب از جان و مال و ثروت خویش گذشته و در میدان جهاد و شهادت بر یكدیگر پیش میگرفتند.
نويسنده: محمد صادق - مزيناني - سایت khamenei.ir به نقل از فصلنامه حكومت اسلامي، شماره 27
منابع:
[1]. سخنان مقام معظم رهبری در جمع بسیجیان، 23/4/71.
[2]. همان؛ حماسه حسینی، شهید مطهری، ج3، ص48، 49، 47، عبرتهای عاشورا، سید احمد خاتمی، ص10 مركز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، مجله معرفت، ش56، ص16 و...
[3]. سخنان مقام معظم رهبری در جمع بسیجیان، 23/4/71.
[4]. حماسه حسینی، ج3، ص49، صدرا.
[5]. شهید جاوید، نعمت الله صالحی نجف آبادی، ص182 ـ 177. سخنان برخی از متعصبان اهل سنّت چون قاضی ابن عربی، ابن خلدون و...را نقل و نقد كرده است.
[6]. معرفت، ش56، ص20 به نقل از مبانی جامعهشناسی، بروس وئن 77، ترجمه و اقتباس: فاضل توسعی، تهران، سمت.
[7]. همان به نقل از همان، ص157.
[8]. اسد الغابه فی معرفه الصحابه، عزالدین ابیالحسن علی بن محمد الجزری، ج1، ص257، اسلامیه.
[9]. امام خمینی و فرهنگ عاشورا، ج1، 279