به قلم دکتر مهدی یوسفی دکترای تخصصی طب سنتی ایرانی، استادیار دانشکدۀ طب ایرانی و مکمل، دانشگاه علوم پزشکی مشهد
بسیاری از افراد که در مقام قبول یا رد طب اسلامی به مجادلات جدی روی آورده اند، از بحثهای مفهومی بنیادین و کلامی آن غافل هستند و بدون آنکه توصیف و تبیینی روشن از این دو واژه داشته باشند، پیرامون مصادیق آن جدل میکنند. قبل از تصدیق یا تکذیب مقوله ای تحت عنوان طب اسلامی میبایست تعریفی روشن از «طب» و پسوند «اسلامی» آن ارائه نمود. برخی «گزاره های طبی یا مرتبط با سلامت» را معادل «طب» قلمداد میکنند و شماری بر این باورند که «طب» یک مجموعه، مکتب، سیستم و نظامی است متشکل از مبانی و علوم پایه، اسباب و علل، علامت شناسی، آسیب شناسی، بیماری شناسی و نهایتاً درمان که به مثابه یک شبکه و سامانه درهم تنیده واحد، در صدد حفظ و ارتقاء سلامت یا تفسیر، تاویل و ارزیابی پدیده های مرتبط با سلامت انسان است. بدیهی است در نگاه اول، با توجه به وجود گزاره های روایی سلامتبخش در آموزه ها و منابع اسلامی، قائل به طب اسلامی خواهیم بود اما در نگاه دوم به دلیل فقدان بالفعل یک مکتب طبی در منابع دینی، منکر طب اسلامی خواهیم شد.
دومین واژه پرچالش، پسوند اسلامی است که جستارگشایی آن نیز اجتناب ناپذیر است. به گمان برخی (که از قضا لقب پدر طب اسلامی برخود نهاده اند) اولاً مصداق همه ابتلائات طبی بشر در منابع روایی به صراحت بیان شده و ثانیاً هر گزاره طبی در مقام یک حکم الوهی ثابت، لایتغیر، تفسیر ناپذیر و تاویل گریز است که با تمسک به صورت آن روایت میتوان همه آلام بشری را بی نیاز از سایر دستاوردهای بشری، درمان نمود. واژه اسلامی در برداشت این جماعت «اضافه بُنوّت» است به این مفهوم که طب اصیل، اساساً زاده ی اسلام است و همه فِرَق و نِحَل طبی دیگر، اَشکال انحرافی، مجعول یا بدلی بوده که شایسته توجه یا تمسک نیستند.
گروهی دیگر و از جمله نگارنده بر این عقیده اند که منابع استنباط احکام طبی نیز همچون احکام فقهی مشتمل بر عقل، نقل (قرآن و حدیث) و اجماع است که البته در ابعاد جسمی و فیزیکی انسان، نقش عقل ( بویژه عقل تجربه گرا) و اجماع دانشمندان و اطباء، برجسته تر است و در ابعاد روحی و فراجسمی، دیدگاههای متخذ از نقل صائبتر است. در این منظر، میبایست از صورت، ظاهر و محسوس بسیاری از روایات طبی گذر کرد و به باطن و معقول آنها رسید و با یک رویکرد سیستمیک، به طراحی یک شبکه و نظام همت گمارد، نظامی که در آن استفاده از روشهای پیشگیری، تشخیصی و درمانیِ بسیاری از مکاتب طبی دنیا از جمله طب نوین، وجاهت و بلکه وجوب شرعی پیدا میکند. این دیدگاه، آموزه های روایی اصیل را نقض و یا طرد نمیکند اما توقف در منابع نقلی را نیز بر نتابیده و علاوه بر بررسیهای اَسنادی مصادر روایات طبی، آنجا که موضوع روایت، ساحات بدنی است، عیار و تعمیم پذیری روایت طبی را در آوردگاه آزمون تجربی، ادراک حسی، نمود عینی و محاسبات آماری جستجو میکند. این نگاه، پسوند اسلامی را یک «اضافه تخصیصی» یا «اضافه بیانی» تلقی میکند که الزاماً برای اثبات آن، نیاز به نفی سایر مکاتب طبی نیست و معتقد است به مقوله سلامتی میتوان از دریچه اسلام هم نگاه کرد و احکام کلی طبی صادر نمود.
با توجه به آنچه گذشت، قبض و بسط دو واژه «طب» و «اسلامی» به شدت بر گستره و پهنای حوزه عملکرد و دخالتهای طبی اثر گذاشته و به زعم نگارنده، برای گذر از مجادلات، واکاوی مفهومی این دو واژه ضرورتی اجتناب ناپذیر است.
طب اسلامی در سیمای قوانین جمهوری اسلامی
نیل به حکومت اسلامی و فراتر از آن تمدن اسلامی، نیازمند قاعده و قانون است و مانایی یک نظام، بدون التزام عملی همه ارکان و آحاد آن نظام به قانون، ممکن نیست. در حکومت اسلامی و جمهوری اسلامی ایران، با توجه به عبور قوانین از فیلتر شرع، التزام عملی به قوانین و آئین نامه های اجرایی آن، رنگ و بویی شرعی نیز به خود میگیرد. تصور شکل گیری حکومت اسلامی، با «خود اجتهادی» و «خرده اجتهادی» در عرصه اجرای مقررات، امری موهوم است. قانون، بد یا خوب، ناقص یا جامع، برای آحاد جامعه اسلامی لازم الاجراست. نکوهش سرپیچی از قانون و عدول از آن در حکومت اسلامی، در بیانات بنیانگذار فقید و کبیر انقلاب اسلامی، با ادبیاتی خاص، بیان شده است. ایشان در جایی میفرمایند «... نمیشود از شما پذیرفت که ما قانون را قبول نداریم..» (صحیفه امام جلد 14 صفحه 378)
رهبر معظم انقلاب اسلامی نیز به کرات، التزام به قانون را مورد تاکید قرار داده و حتی قانون جمهوری اسلامی را جزو حدودالله دانسته که باید به بهترین وجه رعایت شود. (بیانات 10/10/ 1369) معظم له به استناد نامه شماره 84403/2/س مورخ 11/1/1382 معاونت سلامت وقت وزارت بهداشت، در پاسخ به استفتاء رئیس دانشگاه علوم پزشکی کرمان که «خواهشمند است امر به ابلاغ فرمائید آیا انجام عمل حجامت که یک مداخله درمانی میباشد، بایستی توسط پزشکان و افراد واجد شرایط طبق ضوابط قانونی وزارت بهداشت و درمان انجام شود یا هر فردی بدون هیچگونه ضابطه و با هر سطح از معلومات میتواند اقدام به عمل حجامت نماید» مرقوم فرموده اند «بسمه تعالی، ملاک در این گونه امور، قوانین و مقررات مربوطه است و باید طبق آن عمل شود».
امروزه بسیاری از افراد فاقد صلاحیت (علمی یا قانونی)، به عنوان یک تکلیف شرعی، خود را موظف به اشاعه روشهای درمانی منتسب به معصومین(ع) دانسته و در این رهگذر حتی از حاکم شرع، پیشی میگیرند. دخالت در امور پزشکی برای افرادی که صلاحیت آنها از سوی وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی تائید نشده، به استناد مواد قانونی زیر ممنوع است.
- بند 12 سیاستهای کلی سلامت ابلاغی مقام معظم رهبری
- مصوبات جلسات 483، 513 و 526 شواریعالی انقلاب فرهنگی
- ماده 8 قانون تشکیل وزارت بهداشت و آئیننامههای اجرایی آن
- ماده 3 قانون مربوط به مقررات امور پزشکی، دارویی و مواد خوردنی و آشامیدنی (والحاقات بعدی آن)
- آئیننامههای 428/100 مورخ 4/4/91، 671/101/د مورخ 13/5/92، 792/د/122 مورخ 12/7/95، 230/د/122 مورخ 7/3/96 و 823/د/122 مورخ 28/8/97 وزارت بهداشت ، درمان و آموزش پزشکی.
- ماده واحده قانون تعیین وظایف و صلاحیت شاغلان حرفه های پزشکی و وابسته به آن
- ماده 33 قانون سازمان نظام پزشکی (آئیننامه انتظامی رسیدگی به تخلفات صنفی)
آرا برخی بزرگان و صاحب نظران حوزه های علمیه پیرامون طب اسلامی
بسیاری از بزرگان حوزه در خصوص طب اسلامی مواضع روشن و صریحی دارند که در ادامه به گوشه ای از آن اشاره میشود:
الف) آیت الله سید احمد علم الهدی (نماینده ولی فقیه در خراسان رضوی): «در اسلام چیزی به عنوان طب اسلامی وجود ندارد و اگر چنین مساله ای وجود داشت، خود امامان معصوم (ع) که مبدا جوشش اسلام هستند، به طبیبان مراجعه نمیکردند. حتی در روایات آمده است که امام جعفر صادق (ع) برای درمان درد خود، به یک طبیب کافر مراجعه کردند. مساله سلامت نباید ملعبه برخی مسایل و بینش های اجتماعی عام و خاص قرار گیرد، زیرا مساله سلامت متصل به علم و تخصص است. سلامت با تخصص در طب گره خورده و خارج از این تخصص، تامین سلامت، با هیچ کیفیت و با هیچ تمسکی قابل اجرا نیست». ایشان در جایی دیگر در مراسم تجلیل از پرستاران شاغل در بیمارستان رضوی فرمودند "طب اسلامی وجود ندارد، چنانکه هیچگونه روایت، آیه یا سند دینی مبنی بر راه تشخیص و درمان بیماری در دست نیست. حتی ائمه معصومین برای درمان درد خود به پزشکان و حتی پزشکان غیر مسلمان مراجعه می کردند. طب سنتی پذیرفته شده است اما در اسلام هیچ سندی مربوط به تشخیص بیماری یا اجرای درمان به عنوان طب اسلامی وجود ندارد" (خبر گذاری ایرنا: کد خبر 83171881 به تاریخ 25/10/97 و کد 82884677 مورخ 23/1/97)
ب) حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید محمد کاظم طباطبایی (رئیس دانشکده و پژوهشکده علوم و معارف حدیث): " اگر قائل به طب اسلامی هستیم باید اثبات کنیم شش رکن طب (شامل مبانی، راههای شناخت بیماری، راه های تشخیص، دارو، درمان و پیشگیری) از مجموع روایات طبی معتبر قابل استخراج است و به استناد این روایات می توان سیستم و نظامی را پدید آورد که نام طب اسلامی بر آن نهاد. در تحقیقات و مطالعات انجام شده در موسسه دار الحدیث و بر اساس سالها مطالعه پیرامون روایات، حدود ۴۰۰ کتاب حدیث شیعی (با اعتبار های متفاوت) وجود دارد که در این کتب مجموعا حدود ۶ هزار روایت غیر تکراری (صرف نظر از وثوق سندی یا وثوق صدوری) در حوزه سلامت جسم، قابل احصا است که بخش عمده آنها در کتب مربوط به قرن ششم هجری به بعد بوده است. عمده روایات صحیح در کتاب کافی آمده که تعداد آنها حدود ۶۰ روایت است و غالبا مرتبط با تغذیه بوده و اکثرا دوره صدور آنها در جغرافیای مکه و مدینه بوده است. برای بررسی روایات طبی، پیش نیازهایی لازم است، از جمله تبیین تفاوت سنت و حدیث، شناخت دقیق منابع حدیثی، تبیین رویکردهای اعتبار سنجی، توجه به قضایای حقیقی و خارجی که بر این اساس می توان احادیث را به چهار دسته صحیح، معتبر، ضعیف و مجهول تقسیم بندی کرد. عمده روایات طبی، مرسل هستند به این مفهوم که هیچ سندی ندارند وفقط مثلا گفته شده قال النبی یا قال الصادق (ع) و... و از بین حدود ۶۰۰۰ روایت غیر تکراری فقط حدود ۱۵ درصد آنها دارای سند است و از این میزان نیز حدود یک سوم صحیح السند می باشند و می توان آنها را به معصومین علیهم السلام منسوب نمود. صحت مضمون با صحت سند متفاوت است و به صرف صحت مضمون یک گزاره روایی نمی توان آن را به معصوم نسبت داد و آن را جزو سنت قلمداد کرد. هرچیزی که استناد آن به شریعت ثابت نشود و به اسم دین مطرح گردد، نوعی بدعت محسوب می شود و مدعیان طب اسلامی چگونه می توانند انتساب بسیاری از روایات طبی فاقد سند را به معصومین علیهم السلام اثبات نمایند. در انتساب هرگونه سخن به معصوم (ع) تساهل و اهمال جایز نبوده و پذیرفتنی نیست چرا که نسبت دادن سخن به معصوم (ع) پیامدهای فراوانی دارد و چنانچه مطلبی به دین نسبت داده شده و بعدا مشخص شود که این انتساب غلط بوده، چگونه می توان عواقب آن را جبران نمود که در این امور بایستی سخت گیرانه عمل کرد."
ج) آیت لله العظمی سبحانی، از مراجع عظام تقلید، در دیدار با رئیس دانشگاه علوم پزشکی: «بنده قبلا هم گفته بودم واکسن واجب شرعی است. هیچ کس حق ندارد علم طب نوین را تکذیب کند. اینکه می گویند طب امروز، طب آمریکا و جاهای دیگر است، حرف غلطی است، این طبی است که قبل از اسلام بوده و اطبا اسلام آن را تکمیل کرده اند و غربی ها تکمیل تر کردند و این علمی است که از اول آمده و دست به دست شده و امروز به دست ما رسیده است. نمی شود علم طب نوین را تکذیب کنیم، علمی که جنبه تجربی دارد، البته این نیست که خودمان صرفا اعتماد به دیگران کنیم و باید خودمان نیز روی علم کار کرده و اکتشاف انجام دهیم. افرادی در لباس روحانیت و یا با نام اسلام می گویند، نباید از واکسن استفاده کرد درحالی که واکسن واجب شرعی است و حیات ما به آن بستگی دارد، بنده در کتاب های خودم نوشته ام که چیزهایی که عقلای عالم بر آن نظر دارند، ما از آنجا کشف می کنیم که شرع مقدس هم تایید می کند و در کتاب های خودم یکی از مثال هایی که زدم موضوع واکسن است.»
د) آیت الله العظمی شبیری زنجانی، از مراجع عظام تقلید: «خیلی از این روایات طبی، اَسناد درستی ندارند و نمیشود اِسناد بَتّی [و قطعی] به ائمه(ع) داد. آنهایی که سند درستی دارند قابل استناد هستند؛ ولی اگر فقط دارای ظهور باشند، امر قطعی نیست؛ بلکه ظنی است و اگر الآن خلاف علم است همان هم از اعتبار میافتد. با اینها میآیند معامله قطع میکنند و بعد گیر میکنند.»
ه) آیت الله سید محمد صادق علم الهدی، (مدرّس سطح عالی و خارج حوزه علمیه قم, عضو مجمع عمومی جامعه مدرّسین حوزه علمیه و عضو هیئت مدیره انجمن اصول فقه حوزه علمیه قم) : « هدف شریعت، تأسیس یک نظام طبی متفاوت با نظامات پزشکی عقلائی نیست. نه به حکم عقل چنین وظیفهای متوجّه شارع است و نه بنا بر نقل، شریعت چنین امری را بر عهده گرفته است؛ از این رو وجود طب متفاوتی که مؤسس آن اسلام یا ائمه مسلمین باشند و بخواهد راهکارهای ممتازی نسبت به روشهای درمانی عقلائی رایج در هر زمان ارائه کند، قابلاثبات نیست. در سیره متشرعه نیز عملاً چیزی به نام «طب اسلامی»، وجود نداشته است. در دوران نبی اکرم و ائمه اطهار علیهمالسلام، اطبائی در جامعه اسلامی به طبابت مشغول بودند که یا اصلاً مسلمان نبوده که یهودی یا نصرانی بودند و یا در ایران و هند و یونان تحصیل طب کرده بودند، به عنوان نمونه، در ایران ساسانی شهر مهمی بود به نام «جندی شاپور» که در موضوع طب مرکزیت داشت و فارغالتحصیلان آن در تمام دنیا و از جمله در بلاد اسلامی به طبابت مشغول بودند. اینان مورد مراجعه مسلمین و اصحاب بودند، بدون آنکه مورد منع و ردع اهلبیت علیهمالسلام واقع شود. بلکه برحسب برخی از نقلها، خود اهلبیت نیز گاهی به همین اطباء مراجعه میکردند و به دستورات طبی آنان ترتیب اثر میدادند. هیچکدام از بزرگان علمای ما نیز، با همه اهتمامی که نسبت به معارف اهلبیت و تدوین و تحقیق پیرامون اخبار آنان داشتهاند، مدعی وجود طبی در اسلام که مسلمین را از سایر روشهای طبی بینیاز کند، نبودهاند. موضوع سخن، طب سنّتی نیست، بلکه طبّی است که با پسوند «اسلامی» مطرح شده و روش خود را نه تجربه که استنباط قواعد طبی از اخبار و احادیث بر پایه روشهای اجتهادی عنوان میکند و با این ادعا که اسلام طب متمایزی را عرضه کرده است، نسبت به طب کلاسیک و روشهای دیگر طبابت، نگاه سلبی را ترویج میدهد. اخباری که در موضوع طب وارد شده است و طبق بعضی تحقیقات با حذف مکرّرات به حدود شش هزار حدیث میرسد، عمدتاً فاقد سند است و به تعبیر علماء به صورت مرسل نقل شده است. بخش معتنابهی از روایات طبّی دارای سند هم از نگاه فقهی، فاقد سند معتبر محسوب میشود؛ یعنی خبر صحیح یا حتی موثّق، به حساب نمیآید. اخبار معتبر باقی مانده هم نه از حیث تعداد و نه از حیث محتوی، اصلاً در حدی نیست که بخواهیم بر اساس آنها مدّعی وجود یک طب مستقل و ممتاز شویم و خود را بینیاز از سایر روشهای درمانی بدانیم. برداشتی سطحی و متمایل به مسلک اخباری است که ادعا کنیم ما بر پایه قواعد اجتهادی، اخبار و روایات طبی را بررسی میکنیم و به همان شکلی که یک فقیه به حکم شرعی کلی دسترسی پیدا میکند، ما هم حکم کلی طبی استنباط میکنیم! تأکید میکنم که این برداشت سطحی و متمایل به مسلک اخباری است که کسی ادعا کند: من بر پایه قواعد اجتهادی، اخبار و روایات طبی را بررسی میکنم و به همان شکلی که یک فقیه بهحکم شرعی کلی دسترسی پیدا میکند، من هم حکم کلی طبی استنباط میکنم! اساساً روشهای اجتهادی موجود در فقه اسلامی به کار استنباط احکام علوم غیر تعبّدی نمیآیند. این را حقیر بارها در مصاحبههای مختلف عرض کردهام که اگر به دنبال آثار تکوینی و وضعی هستید، نمیتوانید به ادله و حجج تعذیری و تنجیزی اکتفا کنید؛ زیرا حجج تعذیری و تنجیزی فقط در قیاس با عذاب و عقاب اخروی میتوانند خاصیت اثبات داشته باشند، نه نسبت به گزارههایی که مکلفین در موردشان به دنبال اثر دنیوی و وضعی هستند. چون غایت آنچه ما در علم اصول به عنوان ابزار استنباط فقه به دست میآوریم این است که فلان خبر حجت است؛ و این یعنی که یا منجّز است؛ به این شکل که اگر مفاد آن تکلیف شارع باشد و مکلف با آن مخالفت کند، مستحق عقاب اخروی است و یا معذّر است؛ به اینگونه که اگر خبری نافی تکلیف واقعی بود و مکلّف به استناد آن، با واقع مخالفت کرد، مستحق عقاب اخروی نیست. یکی از قواعد پایه در استنباط احکام شرعی، «قاعده اشتراک احکام» است که میگوید احکام شریعت بین زن و مرد و عالم و جاهل و مردم این عصر و آن عصر و این منطقه و آن منطقه و حتی بین مسلم و کافر مشترک است. این قاعده در حوزه احکام شرعی تعبّدی، معقول و قابل دفاع است و ازاینرو، فقهاء ازقضایای شخصیه موجود در روایات، احکام شرعی کلی را برای تمام اعصار و امصار استنباط میکنند. اما آیا معقول است کسی به استناد قاعده اشتراک، یک دستور طبی را که امام علیهالسلام به بیمار خاص توصیه کردهاند، برای همهی مردم و به شکل عام تجویز کند؟! نسخههای طبی، بسته به شخص و سن و مزاج و محیط و تغذیه متفاوتاند. کدام عاقلی به این گستردگی میتواند قاعدهی کلی طبی تجویز کند؟ ازآنجاکه روش اجتهادی امروز، عمدتاً مبتنی بر حجج ظاهری است که هیچگونه تضمینی در حوزهی تکوینیات و آثار این دنیایی نمیدهد، برفرض هم که از این روش در تمییز اخبار طبی صحیح از سقیم و تجمیع بین آنها به دقّت استفاده شود، بازهم، نتیجهی قابلاعتمادی در حوزه طب و سلامت به دست نمیآید که ما را بینیاز از محک تجربه و آزمایش تخصّصی پزشکی کند. ادّعای استنباط اجتهادی نظام طبی از روایات، ازنظر صغروی نیز به جهت ضعف سندی یا دلالی اخبار طبی موجود، با چالش جدّی مواجه است. مثلاً همین بخور مریم که برخی از اینان مرتّب برای مردم توصیه و اجرا میکنند، سند معتبرش کجاست؟ یا داروی جامع یا داروی شافیه و…؟».
و) آیت االله محمد محمدی ریشهری (رییس موسسه علمی ـ فرهنگی دارالحدیث): «اين بيان كه گفته شود يك نظام كامل طبي از تشخيص تا درمان با عنوان طب اسلامي داريم، صحيح نيست؛ اگر منظور اين باشد كه رواياتي داريم كه با كمك آنها میتوان چارچوب مسائل طبي را از نظر اسلام تبيين كرد، حرف درستي است. وزارت بهداشت از یک سو باید با مدعيان دروغين طب سنتي كه اين علم را با خرافات و جنگيري آلودهاند، برخورد كند و از سوی دیگر باید آموختههاي طبي مختلف را جمعآوري و با انجام آزمايشهاي علمي، صحت اين آموزهها را رد يا تاييد کرده و در اختيار مردم قرار دهد تا سره را از ناسره تشخيص دهند. نام اين طب بايد طب سنتي باشد نه طب اسلامي؛ نبايد درمان بيماران به اسم اسلام انجام شود که اگر کسی نتیجهای نگرفت، به نام دین تمام شود. ائمه اطهار(ع) اگرچه بنا بر علم اعطايي الهي، بر علم طب مسلط بودند ولي درصدد آموزش علم پزشكي به مردم نبودهاند. من نام كتابم را دانشنامه طب اسلامي نگذاشتهام چون معتقدم چيزي به اين معنا نداريم و همانطور كه در مقدمه كتاب هم گفتهام، بنده احاديث را از جنبه حوزوي جمعآوري كردهام ولي بايد از جنبه پژوهشي و آزمايشگاهي هم بررسي شوند تا مشخص شود براي چه كساني، با چه مزاجي، در چه وضعيتي، در چه اقليمي و با چه میزان از مصرف خاصيت درماني دارند و بعد در اختيار مراكز درماني قرار گيرند».
ز) یکی از مهمترین کتبی که به عنوان مصدر روایات طبی مورد استناد بسیاری از درمانگران حوزه طب اسلامی قرار می گیرد، کتاب طب الائمه نگاشته پسران بسطام است. محمد باقر ملکیان و مرتضی مجاهدی از محققین حوزه و دانشگاه به بررسی تخصصی روایات در این کتاب پرداخته و بالغ بر 400 روایت طبی منقول از اهل بیت (ع) رامورد بررسی علمی و تخصصی قرار داده اند. به زعم این محققین، بخش قابل توجهی از روایات مندرج در مصادر متاخر روایی (مانند کتاب بحارالانوار) و حتی کتب معاصر (مانند دانشنامه احادیث پزشکی)، از مصادر اولیه ای مانند کتاب "طب الائمه ابنی بسطام" اخذ شده است. به زعم مولفین کتاب "پژوهشی پیرامون کتاب طب الائمه پسران بسطام" کتاب طب الائمه حاوی اشکالات جدی است از جمله :
- عدم وثاقت مولف
- ضعف تمامی روایات منقول در کتاب از لحاظ سند (به دلیل کثرت نقل از غلات و مهتمین به غلو، کثرت نقل از مجاهیل، تحریفات فراوان در اسانید)
- شخصی بودن نسخه های تجویزی
- سهو و نسیان راوی در بسیاری از روایات
بخش عمده ای از روایات مندرج در طب الائمه، معطوف به امور معنوی (مثل صدقه، دعا، نذر، تعویذات و ....)، حفظ الصحه و خواص غذاهاست و بخش های مرتبط با درمان و دارو یا سبب شناسی و علامت شناسای بیماری ها ناچیز است.
4) با نفی ماعدا نمی توان اثبات شیئ کرد
بدون شک، طب نوین دارای یکسری محدودیت های ذاتی و عَرَضی است. کاستی های ذاتی این مکتب طبی به نوع نگرش آن بر می گردد که در بررسی سلامتی و راهکارهای درمانی، دیدگاه کل نگر نداشته و در حصار جزءنگری گرفتار آمده، اگر چه در سالهای اخیر نگاه به مولفه های اجتماعی، روانی و حتی معنوی پر رنگ تر شده است. طب نوین حتی در خاستگاه آن یعنی غرب، از درمان بسیاری از بیماری ها ناتوان است و این مهم ، به صراحت در بسیاری از متون و منابع پزشکی نوین، تصریح شده چرا که وقتی علت بیماری ناشناخته بود، شفا و درمان کامل نیز محقق نخواهد شد و پزشک به کنترل یا مدیریت علایم بیماری مشغول خواهد شد. این مکتب طبی، وقتی در کشورهای در حال توسعه مستقر می شود، به دلیل مشکلات ساختاری، بروکراسی، ناکفایتی پوشش های بیمه ای، عدم توازن و تناسب هرم سلامت، تقاضاهای القایی، تخصص گرایی، رابطه مالی مستقیم بین پزشک و بیمار، تکیه بیش از حد به پاراکلینیک و .... یکسری محدودیت های عارضی نیز بر آن تحمیل می شود که بسیاری از این کاستی ها در کشور ما نیز مشهود است. پرسش اساسی این است که آیا این اشکالات مرادف با نقض خدمات، نقاط مثبت و گره گشای طب نوین است و آیا با نفی طب نوین، می توان طب اسلامی را اثبات کرد؟ بسیاری از درمانگران متوسل به طب اسلامی، معتقدند به دلیل نقایص طب نوین – که اتفاقا غربی ها بیش از شرقی ها به آن اذعان دارند- طب اسلامی کامل تر و جامع تر است لیکن هیچ مستند، شاهد علمی و یا تجربی برای جامعیت، اثر بخشی و ایمنی روش های درمانیِ موجودِ متخَذ از مصادر روایی ارائه نمی نمایند.
گروهی دیگر اعتقاد راسخ دارند که نفی طب اسلامی، صرفا انگیزه های سیاسی و اقتصادی دارد و پزشکان طب نوین، در اثر فشارهای خارجی غربی (؟!) و یا صرفا برای جلب منافع و درآمدهای کلان، با کارتل های دارویی صهیونیستی همکاری می کنند. این گروه برای این اتهام زنی به پزشکان هموطن و مسلمان، به چه حدیث و روایتی اتکا نموده اند؟ آن را با کدام مقیاس و میزان اخلاق اسلامی توجیه می نمایند؟ رهیافت آنان بر اساس کدام مستندات بوده است؟ چرا این مستندات به محاکم قضایی کشور و یا حاکم اسلامی تقدیم نمی گردد؟
به نظر می رسد با مکانیسم فرافکنی نمی توان از اثبات وجود بالفعل طب اسلامی طفره رفت.
5) طب اسلامی در گرداب سکولاریسم
شاید برجسته ترین نماد و سمبل سلامت بخش اسلام را بتوان در معنویت افزایی و مراقبتهای معنوی جستجو نمود. رجحان و استیلای ساحت و بُعد معنوی انسان و هژمونی آن بر جسم، هر روز بیشتر از دیروز نمایان تر شده و بسیاری از محافل دانشگاهی در غرب را به توجه روزافزون به مقوله سلامت معنوی واداشته است. آنچه که امروز در جامعه ما به نام طب اسلامی رواج یافته، سطحی نازل از توجه به ابعاد جسمانی آنهم عمدتا با ابزار داروهای گیاهی و اعمالی همچون حجامت است و حتی رگه هایی از توجه به ابعاد فراجسمی و ساحت معنوی در آن مشاهده نمیشود و به نظر میرسد این قرائت از طب اسلامی خود دچار سکولاریسم اسلامی شده است چراکه حتی رگه هایی از روشهای درمانی مبتنی بر معنویت به عنوان شاه بیت غزل آموزه های سلامت بخش اسلام در آن به چشم نمیخورد.
در نهایت نگارنده امیدوار است، در فضایی که عقل، منطق، دانش و صد البته ایمان به معارف گهربار اسلام حاکم باشد، بتوان زیرساخت های تمدن اسلامی را فراهم نمود و در این رهگذر، با نگاهی سیستمیک و رویکردی شبکه ای مبتنی بر معرفت و بصیرت ملهم از منابع نقلی و عقلی، «نظام جامع سلامت اسلامی» را پایه گذاری و در جامعه نهادینه نمود.
موضوع «طب اسلامی» و یا هر موضوعی دیگر، میتواند سوژهای برای کرسیهای آزاد اندیشی و نشستهای نقد و بررسی، بویژه در محافل دانشگاهی و یا حوزوی باشد. از این منظر دانشگاه علوم پزشکی مشهد با رویی گشاده و صدری فراخ، از نشستهای علمی مباحثه محور، استقبال میکند و شاهد این مدعا، برگزاری نشستهای هماندیشی و مناظرهای زیر، در طول یکسال گذشته است که با حضور و مشارکت صاحبنظران حوزه و دانشگاه همراه بوده است.
- درآمدی بر آسیبشناسی روایات طبی (با حضور حجتالاسلام و المسلمین دکتر سید محمد کاظم طباطبایی)
- هستی و چیستی طب اسلامی (با حضور آقایان دکتر سید سعید اسماعیلی، حجتالاسلام و المسلمین دکتر مهدی ابراهیمی و حجتالاسلام و المسلمین محمدحسن وکیلی)
- تحلیل گزارههای پزشکی در اسلام و حیطههای تعامل اسلام و طب (حجتالاسلام دکتر مهدی ابراهیمی)
- اعتبارسنجی رساله ذهبیه منسوب به امام رضا (ع) (با حضور حجتالاسلام و المسلمین دکتر هادی نصیری)
محور و نقطه کانونی همه جلسات پیشگفت، طرح دیدگاههای موافق و مخالف با موضوع طب اسلامی بود که در فضایی مشحون از احترام متقابل و با گفتمانی مبتنی بر دانش و شواهدی برگرفته از عقل، نقل، برهان و استدلال برگزار و منتقدان طب نوین که از موافقین جدی طب اسلامی هم بودند، به ارائه نقطه نظرات خود پرداختند. برگزاری این دورهمی ها، نیاز امروز جامعه علمی کشور اعم از حوزه و دانشگاه است و دانشگاه علوم پزشکی مشهد، نگاهی رسالت گونه به این حیطه دارد. آنچه که به شدت مایه نگرانی و البته اعمال تکالیف قانونی دانشگاههای علوم پزشکی به عنوان متولیان سلامت است، دخالتهای غیرعلمی، موجسازیهای هیجانی و تحریک برانگیز، سوءاستفاده از گرفتاری و ابتلائات پزشکی مردم، وعده های طبی پوچ و ادعاهای بدون پشتوانه دینی، عقلی و علمی است که نه تنها در فضای مجازی بلکه در رسانههای مکتوب، دیداری، شنیداری و متاسفانه گاه ملی خودنمایی کرده و شاه بیت آن در تولید و فروش گسترده و شبکه ای انواع داروهای مجهول الهویت و غیراستاندارد تجلی پیدا کرده که شوربختانه در بسیاری از موارد نام ائمه معصومین(ع) هم بر این ترکیبات دارویی، نهاده شده تا حلقه سوءاستفاده از پیشینه مذهبی مردم کامل گردد. به بهانه چاپ «پرونده ویژه» «طب اسلامی» در ماهنامه زائر و با تکیه بر کلید واژگان آن نوشتار، ذهن خوانندگان محترم را به نکاتی چند، معطوف میداریم.